(ب.خ)
چشمان تازه، دیدن نو
گوشهای تازه، شنیدن نو
زبان تازه،گفتن نو
و از این همه تازه و نو
اندیشه ای نو، اندیشیدنی نو و
انسانی نو، …
گردن فراز
بزرگ منش
ژرف
عاشق
….
آري اَبَرانسان
پس آن گاه، عصیان….
راست گفته اند
اشک و عرق و خون، هرگز بدون پاسخ، نمی مانند
اکنون ژوانگه نوخاستگي
اين سان عصیان، سراسر
نبرد تا پای جان و
يا آزادي يا آزادي
هم قانون بوده است بدون تغيير از اول دفتر هستي
“خورشيد هميشه از شرق طلوع کرده است”
و سرزمين من نيز از شمال تا جنوب، غرب تا شرق
کردستان سراسر
از اين قاعده مستثني نه
خورشيد هميشه از شرق طلوع کرده است آري
اکنون نیایش به سوی قبله ی عاشقان، روژهه لات نيشتمان
خورشيد ملت من نيز از شرق درخواهد آمد
از شرق
آري آري به همين سادگي قانون آفرينش
پس درود، سرزمین من، درود
درود، سرزمین من، درود