تازگی ها با دیدن وشنیدن واژگان “کمپ نشینی” و “اردوگاه نشینی” در نوشته ها و سخنان، حال غریبی پیدا می کنم. کاری ندارم با آن دسته از آدم ها که این واژگان را با نیت دیگری به کار می برند و هدف دیگری می پرورانند آنها را به حال خودشان واگذار می کنم اما چند نکته:
-من در این مدت از اردوگاه نشینان، چیزی ندیده ام که نشان دهد از مبارزه خسته شده باشند. همچنان شور مبارزه در سر دارند، به آرمان هایشان بیش از هر زمان متعهد هستند و همچنان تلاش می کنند، تلاشی قابل تامل و صد البته ستودنی
-آنها که تصور می کنند زندگی در اردگاه نشینی و کمپ نشینی مرده است یا احیانا تصویری خلق می کنند که گویی از “پیشمرگه” و احزاب کردستانی تنها نامی باقی مانده است و حتی جمعی پا را فراتر گذارده ادعا می کنند چیزی برجای نمانده است از سر انصاف سخن نمی گویند. در طول این سال ها بسیاری از همین پیشمرگان و فرزندان آنها، از همان صندلی های سرد اردوگاه، با آن همه محرومیت ها، جامه ی مدرسان دانشگاه به تن کرده اند، نویسندگان، پژوهشگران، روزنامه نگاران و مترجمان بسیاری را دیده ام که به جرات می توانم بگویم تعداد آنها از همتایان خود در روژهه لات اگر بیشتر نباشند کمتر نیست.
-واژگان اردوگاه نشینی وکمپ نشینی برای کوچک نمایی یا تحقیر این فرزندان میهن –پیشمرگه را می گویم- پدیدار شناسی وآسیب شناسی خاص خود را دارد که به موقع، بدان خواهم پرداخت اما هم داستان شدن با دشمنان و هم صدا شدن با آنها، نه تنها انسانی نیست بلکه گاهی بوی….هم می دهد.(خودتان جای خالی را پر کنید)
-بخشی از روی سخنم نیز با آن دوستانی است که از همین اردوگاه ها و صد البته با تاییدیه و پشتیبانی همین احزاب به اصطلاح آنها “کلاسیک”، بار سفر بسته و اکنون در اروپا و آمریکا و کانادا و استرالیا زندگی می کنند. انصاف، وفاداری، قدر شناسی و…هم چیز خوبی است به ویژه برای کسانی که از آزادی و رهایی و حقوق بشر و چه چه چه سخن می گویند و می نویسند و….
-فراموش نکنیم که بسیاری از این دوستان، بخش مهمی از زندگی کنونی خود را وامدار همین احزاب هستند و خود نیز روزی بخشی از این اردوگاه ها وکمپ ها بوده اند.
نمی توان با “در برج عاج نشستن” و انگ زدن و اندک شماری و تحقیر، خود را بزرگ کرد، روشنفکر نشان داد و احزاب را به ناشایستگی و بی لیاقتی متهم کرد.
شما اگر به جای احزاب بودید چه می کردید؟ شاید بگویید “طرحی نو درمی انداختم”، “به دوران طلایی نبرد مسلحانه بازمی گشتیم” و ….
باشد قبول.بفرمایید.از برج عاج هاتان پایین بیایید، دوباره به میان آنها بیایید، در کنار آنها آینده را طراحی کنید و بار گوشه ای از مشکلات را بر دوش بگیرید.نمی شود از آن دورها و در حالی که از بهترین مزایای اجتماعی ورفاهی برخوردار هستید این گونه بر اردوگاه نشینی و کمپ نشینان تاخت. ادعاها ودلسوزی هایتان را هیچکس –حتی خودتان- باور نمی کند.
“آلکاتراس” ها را “آلکاتراس نشینان”، بهشتی از جهنم ساختند.
بیایید آموخته ها، تجربه ها، دانش و البته رفاهی را که اکنون از آنها برخورداریم با “اردوگاه نشینی” و “کمپ نشینان” به اشتراک بگذاریم. یقین داشته باشید می توان امروز را تغییر داد و فرداها را از میان همین انسان ها و با آنها ساخت. این فرزندان و پدران ایشان ومادرانشان شاید روزی همسنگرانتان بوده اند.
دیگران را به زبان خودمان ترجمه نکنیم اگر آنها را و مشکلاتشان را یا فراموش کرده ایم و یا درک نمی کنیم
کاری هم اگر نمی توانیم انجام دهیم دستکم نمک بر زخم ها نپاشیم
وتکرار می کنم: غیر از این اگر باشد “ادعاها ودلسوزی هایتان را هیچکس –حتی خودتان- باور نمی کند”.
ادعاها و دلسوزیهایتان را هیچکس – حتی خودتان – باور نمیکند
December 4, 2012
3 Mins Read
369
Views
