عناصر گوناگون شناختی که نظام معرفت شناخت انسان ها را تشکیل میدهند، در ارتباط با یگدیگر قرار می گیرند. این عناصر ممکن است با یکدیگر همسان باشند که در این صورت، “هماهنگی شناختی” وجود دارد. اما در صورتی که میان این عناصر اختلاف وجود داشته باشد این مساله، به “ناهماهنگی شناختی” تعبیر می شود.
در باره ی “هماهنگی شناختی” نظریات بسیاری طرح شده است که می توان به مهمترین آنها اشاره نمود:
– در نظریه ی تعادل هایدر، به این موضوع اشاره می شود که که چگونه یک انسان، ارتباط نگرشهایش را نسبت به افراد و موضوعات در ساختار شناختی خود سامان میدهد.
– در نظریه ی تقارن، به ارتباط بین افراد و اثرگذاری افراد بر همدیگر(اثرگذاری متقابل) و نیز جاذبه میان فردی اشاره می شود.
– نظریه ی ناهمخوانی ازگود، به نگرشهای شخص، نسبت به منابع اطلاعات و موضوعات مورد تأیید منبع، میپردازد.
– در نظریه ی مدیریت برداشت، افراد به دنبال خلق تصویری از همسانی میان نگرشها و رفتارهای خود در دیگران هستند تا به صورتی مناسب خود را نشان دهند.
– در نظریه ی ادراک خویشتن، افراد، نگرشهای خود را از رفتار خویش و محدودیتهای موقعیّتی نتیجه می گیرند.
و سرنجام در الگوی حقیقتنمایی تفسیر شناختی، می توان گفت این نظریه در رابطه با فرایند قانعسازی به بررسی مسایل می پردازد.
اما موضوع بسیار مهمی که در تحلیل ما نقش بنیادین به خود می گیرد و از مسیر شناخت تئوریک، به سوی هماهنگی شناختی می رود، پرداختن به “نظریه ی ناهماهنگی” است. در این رابطه، “نظریه ی ناهماهنگی شناختی فستینگر”، کامل ترین و تاثرگذارترین الگوی همسانی شناختی در روانشناسی اجتماعی به شمار می آید. نقطه شروع مهم در این نظریه، مشاهده ی این وضعیت در زندگی روزمره است که انسان اغلب، در وضعیّتی قرار میگیرد که بر اساس نگرشهای خود عمل نمیکند بلکه هماهنگ با الزامات نقش خود و یا زمینه ی اجتماعی عمل میکند.
در این مقاله، تلاش خواهیم کرد در کنار توضیح هریک از عوامل بروز ناهماهنگی، بلافاصله، با آوردن نمونه ای از رویکرد احزاب به صورت کلی، این “ناهماهنگی در شناخت” را روشن تر بیان کنیم
موضوع بسیار مهم در این نظریه عدم توافق با خود است. بر این اساس، تعارض میان دو عنصر شناختی در درون فرد، اساس تغییر نگرش را تشکیل میدهد. دو عنصر شناختی زمانی ناهماهنگی پیدا میکنند که تائید یکی موجب نفی دیگری میشود. این حالت زمانی پیش میآید که فرد باورهای متضاد یا حتی نگرش و رفتار مخالف هم داشته باشد. بر اساس این نظریه، کسی که میداند دو عنصر شناختی ناهماهنگ دارد حالت تنش ناخوشایندی احساس میکند. تعارض درونی در واقع با افزایش ناخوشایند برانگیختگی فیزیولوژیک بدن تجلی میکند. هر اندازه شناختهای مورد نظر مهم و انحراف آنها از یکدیگر بیشتر باشد، ناهماهنگی به همان اندازه بزرگتر خواهد بود. در این حالت، علاوه بر کوشش برای کاهش ناهماهنگی، شخص فعالانه از موقعیتها و اطلاعاتی که احتمال دارد ناهماهنگی را افزایش دهد پرهیز میکند.
اما درباره ی موقعیتهای بروز ناهماهنگی می توان گفت بیشتر محققانی که ناهماهنگی شناختی را مورد بررسی قرار دادهاند، به عواملی چون “ناهماهنگی پس از تصمیم”، “دفاع ضد نگرشی”، “پذیرش اجباری” و “توجیه ناکافی” اشاره کرده اند. در این میان، کاملترین فهرست از حالتهای بروز ناهماهنگی شناختی، در دو موقعیت مختلف فردی و اجتماعی بسط داده شده است:
نخست: موقعیتهای فردی
– ناهماهنگی به عنوان نتیجه تصمیمات اتخاذ شده: اگر فردی از بین امکانات موجود تنها یک روش عمل را انتخاب کند، مطمئناً دچار احساس ناهماهنگی میشود، زیرا عامل انتخابی به ندرت کاملاً مثبت است و عوامل انتخاب نشده به ندرت به طور کامل منفی هستند. نظریه ناهماهنگی، پیش بینی میکند که به دنبال هر نوع تصمیم گیری، هر فردی سعی خواهد کرد متقاعد شود که عامل انتخابی نسبت به عامل انتخاب نشده حتی جالبتر از آن است که در وهله اول فکر کرده بود.
نمونه ی1: به طور مشخص، در احزاب کردستانی، می توان این موضوع را شناسایی کرد. هریک از احزاب کردستانی، ممکن است از میان مجموعه امکانات موجود، تنها یک روش عمل را انتخاب کرده باشند و چنان، خود را درگیر “این تنها امکان” کرده باشند که عومل انتخاب ناشده ی دیگر را یا به کلی نادیده گرفته و یا با رویکرد تقلیل گرایانه، امکانات آن را نادیده انگاشته باشند. احزاب کردستانی در این مسیر با تلاش برای قانع سازی خود و قانع سازی روش خود، تا جایی پیش خواهند رفت( و رفته اند) که در قالب کلیت حزبی، خود را قانع ساخته اند که انتخاب آنها، یگانه انتخاب(و البته بهترین انتخاب) است.
– ناهماهنگی ناشی از میل: اگر کسی برای دریافت پاداش، کاری انجام دهد که به نظرش غیر اخلاقی میآید، شناخت از غیر اخلاقی بودن کار با شناخت از انجام دادن آن، ناهماهنگی پیدا میکند. یکی از طرق کاهش این ناهماهنگی برای او تغییر نگرش نسبت به جنبه اخلاقی آن عمل، یعنی متقاعد شدن او در این مورد است که این عمل خیلی غیر اخلاقی نیست. به این ترتیب، نظریه ناهماهنگی، پیش بینی میکند که یک فرد، بعد از انجام یک عمل غیر اخلاقی، نسبت به این عمل نگرش اغماض آمیز تر از سابق خواهد داشت. از سوی دیگر، اگر کسی در برابر میل انجام کاری مقاومت کند نظریه ناهماهنگی پیش بینی میکند که فرد مورد بحث، بعد از این که در برابر میل به انجام کار غیر اخلاقی مقاومت کرد، نسبت به جنبه غیر اخلاقی این عمل نگرش دقیقتر و جدیتری از گذشته از خود نشان میدهد.
نمونه ی2: از چند سال پیش به این سو، به ویژه با گسترش اینترنت، دنیای مجازی، دسترسی به اطلاعات و حضور در شبکه های اجتماعی، فضایی کامل برای اظهار نظر در مسایل گوناگون، تبادل آرا و بیان دیدگاه ها به وجود آمده است اما متاسفانه، برای بسیاری از هوادارن و اعضای رسمی و غیر رسمی احزاب، به مکانی برای “تخریب احزاب دیگر”، “اظهار نظرهای ناسنجیده” و “دفاع چشم بسته از مواضع حزبی” تبدیل شده است. “ناهماهنگی ناشی از میل” این موضوع را یادآوری می کند که اگرچه افراد تخریب کننده یا اظهار نظر کننده(به صورت ناسنجیده) و کامنت گذاران، نیک می دانند که کردار و گفتارهای آنها، بعضا حتی غیر اخلاقی، ناسنجیده و در پاره ای موارد، فاقد منظق است اما به تدریج، خود را قانع می کنند که این عمل آنها چنان غیر اخلاقی هم نیست و ویژه تر آنکه، در برخی موارد، با “پسندیدم” دوستان خود(به عنوان یک پاداش) مواجه می گردند نسبت به خود نگرش اغماض آمیز پیدا خواهند کرد و با تکرار مساله در آینده، این نگرش، حتا وجهی مثبت نیز به خود خواهد گرفت(اطلاقاتی چون اثبات وفاداری به شخص حقیقی یا حقوقی)
– ناهماهنگی ناشی از تلاش: اگر فردی در شرایطی قرار بگیرد که برای رسیدن به هدف معین دائماً تلاش کند ولی موفق نشود با ناهماهنگی مواجه خواهد شد. یکی از راه های قابل دسترس برای کاهش ناهماهنگی آن است که در آن موقعیت چیزی پیدا کند که برای آن ارزش قائل است.
نمونه ی 3: تلاش دائمی احزاب کردستانی از ابتدای شکل گیری و فرازوفرودهای بسیار در این دوران طولانی، در بسیاری از موارد، علاوه بر موفقیت های بزرگ، ناکامی هایی نیز به دنبال آورده است. تلاش دائمی احزاب برای دستیابی به اهداف، دستکم در دو دهه ی اخیر با ناکامی هایی چند همراه بوده است، ناکامی هایی که در غالب موارد به نومیدی در میان اعضای حزبی نیز منجر شده است. در پاسخ روانی به این موضوع، احزاب و اعضا، تلاش خواهند کرد چیزی پیدا کنند که نخست برای آنها ارزش داشته باشد و دوم قابلیت دسترسی به آن- دستکم در کوتاه مدت یا میان مدت- وجود داشته باشد، از همین رو، اهدافی تعریف و پیگیری خواهند شد که با افزودن متغیرهای “مکان”، “زمان” و “امکان”، به تدریج، به انحراف از مسیر اهداف –وحتی در تعارض قرار گرفتن با آرمان ها- منجر خواهد گشت
– ناهماهنگی ناشی از کار انجام شده: اغلب اوقات مردم در موقعیتی قرار میگیرند که باید وضعیت نامطلوبی را تحمل کنند. شناختی که هر کس راجع به وضعیت نامطلوب دارد، با این تصور که باید این وضعیت را تحمل کند ناهماهنگ است. یکی از راه های تقلیل این ناهماهنگی برای او این است که قبول کند موقعیت تا آن اندازه که ابتدا به نظر میرسید نامطلوب نیست.
نمونه ی 4: موقعیت احزاب کردی در جنوب کردستان به مثابه “احزاب معارض ایرانی” و فشارهای سیستماتیک از سوی رژیم جمهوری اسلامی بر احزاب-به صورت همه جانبه- مسلما شرایطی غیر استاندارد بر تمام ابعاد زندگی احزاب و اعضای حزبی تحمیل نموده است. این وضعیت نامطلوب و تصور تحمل وضعیت، ناهماهنگ است و تقلیل این ناهماهنگی با این توجیه که شرایط آن طور که گمان می شود هم بد نیست، به تدریج عادت کردن به وضعیت موود را نهادینه می سازد و در ادامه منجر به ذهنیت زدایی تلاش برای دستیابی به وضعیت مطلوب می گردد.
دوم: موقعیتهای اجتماعی
– ناهماهنگی ناشی از تقدم غلط محیط اجتماعی: یک فرد ممکن است به جایی برود و نهایتاً بر خلاف خواسته اش با افراد نامطلوبی که قبلاً پیش بینی نکرده بود مواجه بشود. اگر چنین شخصی در برخورد با گروه نه وقتی تلف کرده بود و نه انرژی، در این حالت با ناهماهنگی کمتری مواجه میشد. ولی اگر در تعامل با این افراد زحمت زیادی کشیده باشد، در این صورت احساس ناهماهنگی به او دست میدهد.
نمونه ی 5: روبرو شدن هریک از احزاب کردستانی با شرایط نامطلوب در جنوب کردستان به دلیل موقعیت ویژه ی اردوگاه نشینی از یکسو و از سوی دیگر، مواهه ی اعضای حزبی و کادرهای آن در این موقعیت ویژه با یکدیگر، منجر به ضرورت صرف انرژی فراوان برای تعامل می شود. بدیهی است که این تلاش های فراوان، همیشه به نتایج مطلوب منجر نخواهد گشت و سرانجام، به بروز ناهماهنگی فرد با خود و با زیرمجموعه ی خواهد انجامید.
– ناهماهنگی ناشی از اختلاف با دیگران: وقتی کسی در برابر نظریه ای مخالف با نظریه خود قرار میگیرد و این نظریه از طرف افراد مشابه خود او ابراز میشود، احساس ناهماهنگی میکند. تصوری که این فرد از افکار شخصی خود دارد با تصوری که او درباره افراد دیگر دارد ناهماهنگ است.
نمونه ی 6: مواجهه ی احزاب کرستانی با یکدیگر و اعضا و کادرهای حزبی به همین ترتیب، ناشی از ناهماهنگی به دلیل قرارگرفتن در برابر نظریه ی مخالف از سوی دیگر احزاب و توسط همان کسانی است که پیش از این در شهرهای کردستان، شهروند، همشهری، هم محله ای و حتی برادران و خواهران یکدیگر بوده اند. این ناهماهنگی به تدریج، منجر به “ایجاد”، “تقویت”، “تثبیت” و سرانجام “نهادینه سازی” “خود” به عنوان “یگانه” و “دیگری” به مثابه “ناخود” می شود و در “کارکرد”، به موضعی منتهی خواهد گشت که “امکان همگرایی میان احزاب” را به حداقل تقلیل خواهد داد.
– ناهماهنگی ناشی از همنوایی اجباری: موقعیتهای فراوانی وجود دارد که در آنها گروه فرد را مجبور میکند تا به صورت بارزی بر خلاف اعتقادات خود رفتار کند. وقتی این امر اتفاق میافتد، فرد ناهماهنگی احساس میکند.
نمونه ی 7: نمونه ی بسیار مهمی که در طول ماه های اخیر با آن مواجه شده ام همین ناهمانگی ناشی از همنوایی اجباری است. در بسیاری از موارد، و در کلاس های آموزشی که برای احزاب کردستانی برگزار کرده ام متوجه این واقعیت شده ام که اولویت ها در راس هرم احزاب، با فکر جمعی حاکم بر پیشمرگان و اعضای حربی همنوا نیست. به عنوان نمونه در یکی از احزاب و در محاسبه ی ترتیب اولویت ها، فکر جمعی، به صورت مطلق، اولویت نخست را “تشکیل یک جبهه ی کردستانی” ارزیابی کرد در حالی که اندیشه سیاسی حاکم بر رهبری حزب، به نوعی در برابر ایده ی تشکیل جبهه ی کردستانی یا خلق یک شکل ساخت فراگیر، مقاومت هایی از خود نشان می داد.
این مساله به بروز ناهماهنگی خواهد انجامید که میان اندیشه ی جمعی حاکم بر پیشمرگان و رهبری حزب تاثیر نامطلوب خواهد گذارد. شاید بر این اساس، بتوان به طرح این مدعا پرداخت که در بسیاری از احزاب کردستانی، رهبری حزب، تبلور “روح جمعی حزب” نیست و از برخی متغیرهای دیگر پیروی می کند که نیاز به بررسی در گفتاری دیگر دارد.
جبههی کردستانی و ضرورت غلبه بر ناهماهنگی شناختی (Cognitive Dissonance) – بخش نخست
January 2, 2012
8 Mins Read
379
Views