دروغ دمکراسی در شکل-ساخت ایرانی
در کنار مولفه هایی مانند ازلی گرایی برای مرجعیت سازی از ملت خیالی ایران و ایدئولوژی مذهبی با رویکرد “فره ایزدی” و “سایه خدا در زمین” و “ولایت مطلقه”، که برای توجیه مشروعیت سلطه شاه و شیخ بر فلات ایران ساخته شده است دیگری سازی و غیریت سازی همیشگی، بخشی از کوشش های سیاستگزاران دولت عمیق ایران برای تحکیم شعور و بسیج ملی بوده است.
تکرار بی پایان “تمامیت ارضی”، “امنیت ملی”، “تهدید بیگانگان”، و “خطر تجزیه طلبان”، بخش جدایی ناپذیر ناسیونالیسم ایرانی بوده است که اتفاقا به رویکرد اصلی سیاست داخلی و سیاست خارجی ایران نیز تبدیل شده است.
هنگامی که برساخت فرهنگ عالی در ایران، توفیقی پیدا نکرد، زمانی که که صنعتی سازی شکست خورد، و در شرایطی که سیاست های همگون سازی و یکسان سازی به سنگ سخت هویت های ملی -به تعبیر آنها قومی- خورد سیستم، ناگزیر مدرنیزاسیون را جایگزین مدرنیته می کند، دولت سرکوبگر مقتدر -تا نقطه تمامیت خواهی- می سازد، غیریت سازی و دیگری سازی می کند، تاریخ جعلی می آفریند و توسعه طلب می شود. در این توسعه طلبی، اگر قدرت داشته باشد به دنبال کشورگشایی و احیای “ایران بزرگ” -بە تعبیر خیال ساختە خودش- و “هلال شیعه” می رود و اگر فاقد این توان باشد به سرکوب ملت هایی می پردازد که علیرغم یک سده سیاست های ملت سازی، هرگز تمایزهای خود را به سود همگن سازی و یکسان سازی از دست نداده اند. بدیهی است که در این میان، دمکراسی و جامعه مدنی -از هر نوع مردم سالاری- به بزرگترین قربانی تمامیت خواهی تبدیل، و سرانجام هیچ امکانی برای همزیستی -بجز زور- برای دولت عمیق باقی نخواهد گذارد.
تناقض ایران و دمکراسی، از جنس ساختار و محتوا و شاکله است و این تمامیت، هرگز دمکراسی را برنمی تابد….
پ.ن: تصویر از: Emil Milewski