چگونه ساختار اجتماعی وارد ساختار روانی می شود؟
“کابیت” می گوید: ارتباط میان یک حرکت قلم مو و حرکت قلم موی دیگر برای شیوه ی خلق یک نقاشی حیاتی است. حرکت مشابه در جای مشابه، تنها حرکت نخست را پنهان می کند. اما قالب های اولیه ی رنگ، به خودی خود فاقد معنا هستند و تنها هنگامی که در اتباط با یکدیگر قرار می گیرند دارای معنا می شوند…درک تفاوت میان شرایط به مراتب، مهم تر از خود شرایط است که باید در ذهن و به دنبال آن به وجود آید.”(کابیت، شون، جابجایی زمان)
“تکرار صحنه” ها در بازی دمکراسی خاورمیانه و شاخ آفریقا، خصلت “جایگزین ناپذیری” و “تکرار نشدن” را از میان برده است و اکنون ایده ای در برابر ما قرار گرفته است که با در کنار هم قرار دادن ماهیت پنهان تکه تکه های خیزش در خیزش های خاورمیانه، می توان ارتباط مشابهی میان آنچه در یک کشور اتفاق افتاده است با کشورهای دیگر یافت.
اکنون به کمک “بازآفرینی” رویدادهای یک سال گذشته در خاورمیانه و شاخ آفریقا و “یادآوری خاطرات تکمیلی و حوادث”، می توان احتمالی برای “همتاسازی” ، شناسایی و تعریف کرد و در کنار آن، “تکرار یک فرآیند” را در کشورهای دیگر، پیش نگری نمود.
اما گفتارهای اخلاقی و در ادامه، رفتاری رایج را چگونه می توان در مسیرهایی قرار داد که جهان های نمادین و اجتماعی دیگر کشورها را به گونه ای در یک ساخت مشترک قرار داد که افراد، کنش ها و واکنش های آنها در ساختار روانی نقش آفرینان ایرانی نیز نهادینه شود و آنها را برای خیزش علیه “چهره ی تمام نمای تمامیت خواهی جمهوری اسلامی” در بستره ی جغرافیایی ایران مهیا سازد؟
انسان ایرانی اگر اکنون خود را در آینه ببیند متوجه خواهد شد که آنچه در آینه می بیند هم شبیه خودش است و هم یک چیزی بیشتر، تعریف شده تر، متمایزتر و ظاهرا یکپارچه تر، با این حال، این خود اوست. این آغاز رابطه ی طولانی میان خود او و تصویری است که منجر به چنین شناختی شده است.
شاید بتوان ادعا کرد این نخستین “هم ذات پنداری” است یعنی هم ذات پنداری با خود، هم ذات پنداری با این تصویر که می توانست بهتر از آن چیزی باشد که اکنون هست.
شکاف روانی ایجاد شده به همراه حس اجتناب ناپذیر شکستی که ناشی از ثابت ماندن موقعیت او(آنچه هست) با دیگری(آنچه شده است) در کشور همسایه یا کشوری با موقعیت او، به تدریج اراده ی او را برای پایان دادن به دوره ای که در آن حضور دارد و آغاز دورانی نوین ارتقا می دهد، قلمروی که در روان او عمیقا تثبیت می شود و همچنان که “لاکان” می گوید به تصویر سازی از آینده منجر می گردد.
این نخستین مجموعه شکاف هایی است که در ذهنیت ناپایدار روان انسان ایرانی تولید می شود اما باید در فراسوی مرحله ی “آینه گی”، با تعریف قواعد زبان و جامعه، از آموزش گرفته تا تمامی شوون زندگی از جمله لباس پوشیدن، نمادسازی، آداب زندگی و…در زندگی او نهادینه و تثبیت شود به گونه ای که بتوان از بطن آن، “آشوب عاطفی” نیرومندی برای “جامعه” تولید نمود، آشوبی که در ادمه می تواند معنای “تفاوت” خود ایرانی را از دیگری همسایه به مثابه یک شکاف عمیق تر کند و منجر به “شوک” ی شود که “کشف هویت” منفک فرد را از مابقی جهان پیرامون او به دنبال آورد.
کشف هویت منفک فرد ایرانی در نتیجه منجر به تلاش خود ایرانی در جهت تبدیل تصاویر آرمانی شکل گرفته توسط او به تصویر واقعی ناشی از هم ذات پنداری او شده و فرد ایرانی را به سوی هویتی سوق خواهد داد که توصیف تکامل یافته ی او از تلاش برای پر کردن شکاف ناشی از انشقاق او با هویت پیشینی اوست از یکسو و از سوی دیگر نخستین ورودی نمادین او به سوی نمود هویت حقیقی او خواهد بود.
از هنگامی که تلاش برای پر کردن این شکاف آغاز و همچنین ورودی نمادین او به نمود هویت حقیقی آغاز می شود، همه ی آنچه “معنا” نامیده خواهد شد در فرآیند اجتماعی نیز تولید شده و به مجرد نهادینه شدن در این فرآیند، حرکت خود را به سوی نمایان شدن در “رابطه ی قدرت”(سیاسی شدن) آغاز خواهد کرد.
مهمترین اقدامی که می توان برای آفرینش، پیوستگی و تثبیت این فرآیند به کار بست در نخستین گام، التیام بخشیدن شتابان به جراحت های التیام نیافته ی ناشی از سرکوب جنبش اعتراضی 88، در گام دوم، وحدت بخشیدن به پنداشته ها و گفتارهای رایج گوناگون(مختلف و متعارض) و دز واپسین گام، تعالی بخشیدن به فرآیند اجتماعی شدن انسان ایرانی(از ذهنیت تا اقدام) به صورت “کامل” است چراکه مهم ترین و بزرگترین آسیب در این پروسه شاید، وسوسه های ویرانگری است که می تواند از طریق مجموعه ای از نمادسازی ها، به تقویت “نیاز برای اقدام”، انسان ایرانی را به سوی جبران خواهش های خشن(هرکسی و هر چیزی که در مسیر او قرار می گیرد) سوق دهد…
دومینوی دمکراسی خواهی در خاورمیانه را چگونه می توان به سوی ایران هدایت کرد
July 23, 2011
4 Mins Read
395
Views