دیپلماسی به مثابه ابزاری برای حکومت داری خوب
عملکرد دیپلماسی تحت تاثیر یک ترکیب پیچیده از عوامل مختلف قرار دارد. این نوشتار، به طور خلاصه تاثیر این عوامل بر تکامل دیپلماسی را مورد بررسی قرار می دهد و اینکه چگونه دیپلماسی به عنوان یک ابزار حکومتداری خوب، به رویارویی با چالش های جدید، تبدیل تهدیدها به فرصت ها، باز کردن فضای حیاتی، تغییر روش ها و به طور کلی استفاده ی کامل از فرصت های پیش رو می انجامد.
هر بار که یک تحول بزرگ در نظام بین المللی رخ می دهد، نقش دیپلماسی در سیاست جهانی بازنگری می شود. این مساله در ابتدای قرن بیستم در دستور کار بین المللی بود و در حال حاضر، این بحث دوباره اتفاق می افتد. تاین بازنگری کمک خواهد کرد تا در ک بهتری از هدف و روش دیپلماسی در عصر تحول جهانی ایجاد شود.
صد سال پیش مساله ی آینده ی دیپلماسی در نتیجه پیشرفت تکنولوژیکی – اختراع رادیو و تلگراف و مداخله عمومی در حوزه سیاست خارجی- مطرح شد. این عوامل شبهه ای به وجود آورد که دیپلمات ها از این به بعد تبدیل به “پستچیان افتخاری” خواهند شد و به همین دلیل، موضوع دیپلماسی باز مطرح شد. به هر حال، نقش دیپلماسی، نه تنها کم رنگ نشد بلکه در قرن بیستم، به تحولات پیش رونده ای انجامید.
همچنان که در مقدمه گفته شد عملکرد دیپلماسی تحت تاثیر ترکیبی پیچیده از عوامل مختلف است به همین دلیل ابتدا باید به تجزیه و تحلیل مختصری از تاثیر آنها در تکامل دیپلماسی پرداخته شود.
برای شروع، مجموعه ای از عوامل سیاسی وجود دارد. در طول قرن بیستم، دو جنگ جهانی، جنگ سرد، و رقابت دو قدرت آمریکا و شوروی، ایدئولوژی سازی امور بین الملل و رویارویی نظامی، دیپلماسی را به یک ابزار وابسته به سیاست قدرت و ایدئولوژی تبدیل کرده بود. در نتیجه از دیپلماسی اغلب تعبیر به “رقص مرگ” می شد. اما پایان جنگ سرد به طور اساسی صحنه سیاسی بین المللی را تغییر داد. علاوه بر این، امروز ما با تغییر پارادایم های تمدن روبرو هستیم، که نه تنها واحدهای اصلی مشارکت جهانی را تحت تاثیر قرار می دهد، بلکه همچنین بازیگران جدید را در خط مقدم روابط بین الملل تعریف می کند.
تاثیر اصلی سیاسی بر دیپلماسی، کاهش نسبی نقش دولت های ملی است. دولت ها امروز با رقابت سفت و سخت از بازیگران دیگر مواجه هستند. بخش خصوصی، گروه های مذهبی، مهاجران، رسانه ها و سایر نهادهای جامعه مدنی از دولت ها می خواهند که موقعیت و منافع آنها مورد توجه قرار گیرد و آنها نیز در آفرینش و اجرای سیاست خارجی شرکت کنند.
شاید فعال ترین “نفوذ کنندگان” به دیپلماسی مدرن از بیرون، سازمان های غیر دولتی (NGOs) هستند. این به خصوص از دیدگاه سازمان ملل متحد به خوبی قابل اثبات است. به عنوان مثال، در ژنو در حال حاضر حدود 1400 سازمان غیر دولتی رسمی در دفتر سازمان ملل ثبت شده اند. همه آنها بین المللی هستند و دارای شاخه هایی در حداقل دو یا چند کشور هستند. اگرچه وضعیت آنها متفاوت از دیپلمات هاست، اما در عمل اغلب در روند دیپلماتیک شرکت می کنند، مخصوصا در ارتقاء و بحث در مورد مسائل مربوط به حقوق بشر و حفاظت از محیط زیست. امروزه، تصمیمات بین المللی بر اساس نظرات سازمان های غیر دولتی شکل می گیرد.
علاوه بر سازمان های غیر دولتی، پارمان های جهان نیز با موفقیت ساختار تعامل جهانی و منطقه ای را ایجاد کرده اند و اکنون نقش مهمی در نشست های دیپلماتیک ایفا می کنند.
همچنین یکی دیگر از جنبه های مهم “حکومت سازی” امور خارجی، درگیر شدن در روابط متقابل بین مقامات محلی و دولتی است به گونه ای به تشکیل روابط سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در یک لایه ی غیر دولتی می انجامد. به عنوان نمونه کنفرانس شهرداران، و پیمان های خواهرخواندگی میان شهرها، از این نمونه ها هستند. این گونه روابط، به خوبی بر دیپلماسی تاثیر می گذارند و حتی درت تغییر مناسبات دیپلماتیک میان کشورها را نیز داشته اند.
از این رو دیپلمات ها مجبور شده اند علاوه بر همکاران دولتی خود در سایر کشورها، به چالش با همتایان غیر دولتی که “سیاست خارجی” خود را دارند نیز کشیده شوند.
در سطح کلان، یکی از پیشرفت های عمده، گسترش مؤسسات چند ملیتی و سازمان های منطقه ای است. اتحادیه اروپا، APEC، ASEAN، CIS، NAFTA – تنها یک فهرست کوتاه از ساختارهای فراملی شناخته شده است. انگیزه اصلی برای ایجاد آنها همانند افزایش فعالیت های مقامات محلی – برای تسهیل همکاری های مرزی و تضعیف یا از بین بردن محدودیت های اعمال شده توسط دولت های ملی مانند تعرفه های گمرکی- است.
دومین مجموعه عوامل که زندگی دیپلمات مدرن را به طور فزاینده ای دشوار می سازد “سرشت اقتصادی” است. به طور کلی می توان گفت که دیپلماسی اقتصادی به تدریج دیپلماسی سنتی سیاست گرا را در بر میگیرد. در سال های اخیر در مورد رشد فوق العاده تعاملات اقتصادی فراملیتی بسیار نوشته شده است. در حقیقت، با گسترش عظیم تجارت بین المللی، قدرت شرکت های خصوصی و انتقال الکترونیکی پول، کارآفرینان خصوصی و مدیران صندوق، بانک های مرکزی و وزرای امور مالی، نقش دیپلمات ها را حتی پر رنگ تر بر عهده می گیرند.
در عین حال، اقتصاد بین الملل، رقابتی و رقابتی تر شده است. با رشد سریع کشورهای منطقه اقیانوس آرام و باز شدن در دنیای بیرون از اقتصادهای کشورهای بزرگ مانند چین و روسیه، بازار جهانی به طور چشمگیری گسترش یافته است، اما بازیگران اقتصادی نیز به همان میزان افزایش یافته اند. دولت ها در همه جا عمدتا با حفظ رقابت اقتصادی خود مواجه هستند. بر این اساس، تصمیمات اقتصادی خصوصی در حال حاضر عمدتا کنترل انتخاب های سیاسی دولت ها را دارند و دیپلمات ها باید زمان و انرژی بیشتری نسبت به ایجاد یک محیط مناسب برای تجارت و تجارت اختصاص دهند.
یک عامل مهم دیگر که بر دیپلماسی مدرن، اثر قطعی دارد گسترش روزافزون جهان دیجیتالی است. پخش ماهواره ای، شبکه های دیجیتال، اینترنت، و شبکه های اجتماعی، اکنون تاثیر تعیین کننده ای بر دیپلماسی دارند و دولت ها را به چالش کشیده اند.
عامل دیگری که می توان به آن اشاره کرد در حوزه ی تکنولوژی رسانه ای مدرن است که شامل امکان آرشیو اسناد به صورت الکترونیک و قابلیت دسترسی بیشتر، همچنین امکان ویدیو کنفرانس است که به صورت قابل توجهی، بر خدمات دیپلماتیک اثر گذارده و به تغییر محیط دیپلماسی انجامیده است.
نکته ی مهمی که در اینجا می توان به آن اشاره کرد “وابستگی متقابل جهانی” است. در حال حاضر، مشکلات مربوط به یک بخش از جمعیت جهان می توانند به سرعت به کل سیاره گسترش یابند. مانند مسافران کشتی لئوناردو داوینچی، همه ما – غنی و فقیر، زنان و مردان، جوان و پیر، سفید و سیاه – سرنوشت مشترک دارند. به گفته آلبرت اینشتین “جهان یک یا هیچ چیز نیست”.
نیز فرایند جهانی شدن، که یکپارچگی جهان را تقویت می کند، در عین حال با تکه تکه شدن و محلی شدن با شکاف رو به رشد میان کشورهای ثروتمند و فقیر همراه است. علاوه بر این، این روند با شتاب سرعت رویدادها مشخص می شود. زمان “فشرده “شده است.
تمام این تحولات چالش جدیدی را برای دیپلماسی در سطح جهانی به وجود می آورد: حفظ صلح مثبت و امنیت جامع، دموکراتیزه کردن، ارتقای حقوق بشر، همکاری اقتصادی و توسعه پایدار، تسهیل اقدامات بشردوستانه، پیشگیری از تروریسم و فعالیت های جنایی.
دیپلماسی امروز برای کمک به رهبران سیاسی و اقتصادی جهت هدایت تغییرات جهانی در شیوه ای مبتنی بر قانون دموکراتیک، غیر خشونت آمیز و دموکراتیک است. یکی از اولویت های اصلی آن، تسهیل حاکمیت خوب در سطح ملی و بین المللی است. چشم انداز حکومتداری خوب فرصتی را برای رنسانس دیپلماسی فراهم می کند که در طول قرن ها نقش واسطه ای بین دولت ها و تجربه ای منحصر به فرد در این زمینه ایفا کرد. اکنون فرصتی برای تبدیل شدن به ابزار اداره بین المللی است. چگونه دیپلماسی با این چالش جدید مقابله کند؟
دیپلماسی به عنوان ابزار حاکمیت خوب
برای شروع، ابتدا باید بر این نکته تاکید شود که حفظ تعادل بین نوآوری- سنتی مهم است. با وجود تمام تغییرات در محیط بین المللی، تجربه گذشته دیپلماسی از ارزش بسیار بالایی برخوردار است و در نهایت مهم است که ارتباطات را در زمان خود حفظ کنیم.
یکی از مهمترین درس های تاریخ دیپلماسی این است که عوامل شخصی همچنان نقش کلیدی ایفا می کنند. فرانسیس دی کالیرر،فرانسوی معروف در قرن شانزدهم نوشت: “دیپلمات خوب باید یک ذهنیت مشاهده گر داشته باشد، به سوی سرگرمی های ناخوشایند منحرف نشود، دارای قدرت قضاوت صحیح و اندازه گیری باشد، این توان را دارا باشد که همیشه به کوتاه ترین و طبیعی ترین راه حل ها بیندیشد، و بتواند با ظرافت به هدف درست نزدیک شود. دیپلمات باید سریع، مجرب، شنونده خوب، مودب و دلپذیر باشد. مذاکره کننده باید بتواند خود را به اندازه کافی کنترل کند، و ماهیت آرام داشته باشد. او همچنین باید برخی از دانش ادبیات، علم، ریاضیات و قانون را دارا باشد.
در آستانه ی قرن بیستم، یک دیپلمات بریتانیایی به نام ارنست ساتو، دیپلماسی را به عنوان کاربرد عقل و طاعت برای انجام امور خارجی توصیف کرد. اما یک دیپلمات، یک انسان مدرن، بی رحم، اهل عمل، دقیق و با حس مسئولیت است. همچنین در دیپلماسی مدرن، احساس حرکت از اهمیت حیاتی برخوردار است. در کل، دیپلمات ها در حفظ سنت حرفه خود بسیار خوب هستند. با این حال، در میراث گذشته، دیپلماسی باید رها شود. متأسفانه، علیرغم تغییرات مهم در دیپلماسی که در سال های اخیر اتفاق افتاده است، مکانیسم های دیپلماسی سنتی به سختی شروع به تنظیم می کند. جنگ سرد از دیپلماسی خارج شده است، اما در بسیاری از موارد رفتار دیپلماتیک برای آن وفادار است. این شامل، در میان چیزهای دیگر، تفکر تنها از نظر قدرت تعاتغییر می کنند. روش های دیپلماسی همچنان به شدت تحت تأثیر تفکر نظامی – دیپلماسی به عنوان جنگ به روش های دیگر یا به عنوان بازی جمع صفر است.
برای تبدیل شدن به یک ابزار کارآمد از دیپلماسی خوب بین المللی، حکومت، ابتدا باید بر کلیشه های ایدئولوژی و درگیری های نظامی غلبه کند. وظیفه امروز دیپلماسی این است: دیپلماسی نه برای تعادل قدرت، بلکه برای تعادل منافع. امروز اولویت اول این است که به روش های سنتی دیپلماسی – جستجوی راه حل های مصالحه – به طور کامل تکیه کنیم. ذهنیت تمام یا هیچ چیز، دیگر کار نمی کند. رویکرد جزئی و متعادل یک پاسخ به واقعیت های ژئوپولیتیک و اقتصادی جدید است.
با توجه به کلیشه های سیاسی جنگ سرد، دیپلمات های کشورهای مختلف به عنوان مخالف یکدیگر در نظر گرفته می شوند، و هر کدام در تلاشند تا به هدف خود برسند. بدون شک، ماموریت اصلی یک دیپلمات برای محافظت از منافع ملی کشورش است. با این حال، همه در دنیای جدید یک هدف مشترک دارند – حکومتداری خوب در سطوح جهانی و ملی. انسان امروز برای یک جهان بهتر، جهان بدون خشونت و فقر تلاش می کند؛ جهانی که امنیت و عدالت را برای همه فراهم می کند. بنابراین، دیپلمات ها باید بیاموزند بدون قربانی کردن منافع ملی کشورهای خود، همکاری کنند. در بسیاری از حرفه های دیگر می توان وجود یک روحیه ی مشارکتی را شاهد بود. متأسفانه این اغلب در بین دیپلمات ها اتفاق نمی افتد اما این روابط می تواند برای همه ی آنها مفید باشد.
روحیه مشارکتی جامعه دیپلماتیک به این معنی نیست که کورپوراتیسم باید بر نفوذ ملی کشور، که دیپلمات نمایندگی دارد، غلبه کند. با بیان منافع ملی کشور خود، دیپلمات فرصت می کند تا موقعیت خود را بهتر درک کند. این باعث می شود که کشور در رفتار بین المللی قابل پیش بینی باشد و در زمان تغییر اهمیت فوق العاده ای دارد.
همکاری دیپلماتیک بین المللی در حال حاضر بیش از پیش قابل قبول است، به ویژه به دلیل وحدت تدریجی سبک های ملی دیپلماسی. سازمان های بین المللی و دیپلماسی چندجانبه، “گلدان های ذوب” تفاوت های فرهنگی موثر هستند. روش های دیپلماتیک تبدیل به جهانی می شوند. با این حال، سبک های ملی هنوز هم وجود دارند و باید در کار دیپلماتیک عملی مورد بررسی و توجه قرار گیرند. سبک ملی اگرچه جزء مهمی از هنر دیپلماسی است اما یک سبک ملی نباید با رفتار نامناسب مخلوط شود، زمانی که یک دیپلمات به اصطلاح فرهنگ، مذهب و ویژگی های محلی دیگر کشورها را نادیده می گیرد.
یک کلیشه ی دیگر مربوط به محرمانه بودن دیپلماسی است. دیپلماسی اغلب به پنهانکاری بیش از حد متهم می شود و در واقع، برای قرن ها دیپلماسی کاملا به صورت خصوصی انجام می شد. جنگ سرد نیز این الگوی رفتاری را به شدت تقویت کرد. با این حال، در جهان باز و جریان اطلاعات آزاد، اصطلاح “محرمانه است” به نظر می رسد نسبتا قدیمی است. اگرچه هر دیپلمات حرفه ای می داند که در شرایط خاص محرمانه بودن اجتناب ناپذیر است، اما به این معنا نیست که این حرفه در صورتی متعلق به یک شخص است که او حتما محرمانه باشد. فقدان باز بودن و به ویژه ناسازگاری با حقیقت، با دیپلماسی مدرن ناسازگار است. این به مسئله مهم تعامل بین دیپلماسی و رسانه های جمعی منجر می شود که امروزه مورد توجه خاصی قرار می گیرد.
دیپلماسی چند جانبه
همه این مشاهدات برای هر دو دیپلماسی دو جانبه و چند جانبه قابل اجرا هستند. با این حال، دومی دارای برخی از مشکلات خاص است. دیپلماسی چند جانبه از منافع و نگرانی خاصی برخوردار است. دیپلماسی چند جانبه اغلب به عنوان یک نوع روبنای بیش از دیپلماسی دوجانبه در نظر گرفته می شود. این ها دو روی یک سکه هستند و هیچ کدام از آن ها را حذف نمی کند. تعامل بین دیپلماسی دوجانبه و چند جانبه یک الگوی جدید رفتار سیاسی را ایجاد می کند. بیش از آن، مذاکرات چند جانبه، علیرغم وقت گیر بودن آنها، حفاظت بسیار موثر در برابر نگرانی های هژمونیستی و مشابه است. این در نمود دیپلماسی چندجانبه آشکارتر شده است. هنگامی که مجموعه ای از کنگره هایی که به دنبال اختتام معاهده وین در سال 1815 پایان یافت، وزیر امور خارجه بریتانیا، کانین، که از کنفرانس ها باز می گشت، از وضع دیپلماسی عادی دوبلین ستایش کرد: “هر کدام برای خود و خدا برای همه ما. ” بی تردید دیپلماسی چند جانبه به شدت آرمان های خودخواهانه را محدود می کند. گرچه مذاکرات چند جانبه اساسا دوطرفه است، اما چندین روش و تکنیک پیشرفته در چندجانبه سازی برای مقابله با تعاملات گسترده دیپلماتیک توسعه یافته است. در سازمان ملل متحد و دیگر انجمن های چند جانبه، سلسله مراتبی رسمی از کمیته ها و کمیته های کمیته و سیستم نیمه رسمی گروه های ایالتی تشکیل شده است که براساس مجاورت جغرافیایی یا اقتصادی تشکیل شده اند. به عنوان مثال، گروه های آفریقایی، آمریکای لاتین و کشورهای عربی، کشورهای عضو اتحادیه اروپا یا گروه 77 کشور در حال توسعه وجود دارد که در واقع شامل بیش از صد دولت است. شاید ویژگی های اصلی مذاکرات چند جانبه اهمیت قواعد عمل است. هنگامی که، همانطور که در مورد سازمان ملل متحد، 185 هیات نمایندگی مجاز به همکاری همزمان با یکدیگر باشند، باید قوانینی قاطع و دقیق برای حفظ تعاملات نظم وجود داشته باشد. همانطور که هارولد نیکولسون، مورخ شناخته شده بریتانیا، در یک کنفرانس بزرگ بین المللی اشاره کرد، مسائل سازماندهی و رویه از مسائل سیاسی کمتر اهمیت پیدا کرد. اگر آنها ضعیف عمل می کنند، می توانند تبدیل به یک عامل اصلی گسست شوند. چندجانبه گرایی پس از جنگ سرد با برنامه های پیچیده تر کنفرانس ها و مذاکرات با تعداد زیادی از مسائل و درگیر شدن در حال افزایش کارشناسان، گروه های شهروندان و سازمان های غیر دولتی مشخص می شود. دیپلماسی چند جانبه در حال تلاش برای سازگاری با این شرایط جدید است. با این حال، این روند، بسیار بسیار آهسته است، بسیاری از جنبه های دیپلماسی چندجانبه هنوز باید تجدید نظر شود، و از مسائل رویه ای و روش شناختی شروع شود.
اول از همه باید یک خط مشخص از تمایز بین مذاکرات و معاهده ایجاد شود. روند مذاکرات چند جانبه متشکل از دو مرحله است:
اکتشاف، به عنوان مرحله اولیه، و تشکیل معاهده به عنوان بالاترین مرحله. دومی را می توان به تعریف پارامترهای یک توافق آینده و کار کردن از آن تقسیم کرد. البته، تقسیم بندی مشروط است. دیوار برلین بین مراحل مختلف وجود ندارد. با در نظر گرفتن این ساختار ساده، ساختن روند مذاکرات به طوری که نتیجه به سرعت به دست می آید و منابع کمتری استفاده می شود دشوار نیست. متاسفانه در برخی از جلسات مذاکره، شرکت کنندگان مراحل مختلف را اشتباه گرفته و تمام پروسه را به اختلال می اندازند. چنین مذاکراتی ممکن است برای سالها ادامه داشته باشد و شامل بیانیه های بی نتیجه ای باشد. یکی از روش های مذاکره مورد علاقه در طول جنگ سرد، پیوند مسائل غیر مرتبط بود. این یک روش خشن برای مجبور کردن همتایان بود. اگر چه محیط بین المللی به شدت تغییر کرده است، این روش هنوز هم در حال استفاده است. دیپلماسی مدرن نیاز به رویکرد مخالف دارد. سازش نیاز به چیزی است که به آن همبستگی سازنده در همه زمینه های مذاکره گفته می شود و پیش بینی می کند که پیشرفت در یک منطقه فرصتی برای پیشرفت در جهت دیگر ایجاد می کند. مصالحه نه قساوت و نه نشانه ضعف است. هنر مصالحه یک امتیاز در امور ثانویه، نه در اصول است. لازم به ذکر است که همه چیز به مذاکره کنندگان بستگی ندارد. حتی اگر خواست سیاسی وجود نداشته باشد، حتی بهترین مذاکره کنندگان نمی توانند کاری انجام دهند. به یک نکته ی مهم هم باید اشاره شود که در زمینه دیپلماسی چندجانبه ساختار یافته، مقاومت شگفت انگیزی در برابر نوآوری وجود دارد. با این وجود، نقش جدید نهادهای چندجانبه را به عنوان یک شبکه ایمنی برای بحران و درگیری تقویت می کند. در مورد نقش نهادهای چندجانبه با توجه به ایجاد توافق بر روی مسائل مربوط به سیاست و تنظیم هنجارها و استانداردها، باید از طریق افزایش توجه به نظارت در همه زمینه ها تقویت شود. در عین حال، دیپلماسی نباید مانع از پیشگیری و حل و فصل اختلافات شود. به عنوان مثال، ابزار قانونی می تواند بیشتر مورد استفاده قرار گیرد. دیوان بین المللی دادگستری که دقیقا برای کمک به حل و فصل اختلافات در حال ایجاد است، در حال حاضر فقط 9 مورد را مورد بررسی قرار می دهد، که عمدتا اختلافات منطقه ای یا تجاری است. با این حال، دادگاه دارای پتانسیل قابل توجهی در حل و فصل مناقشات است. برای مثال، برای مثال، حل و فصل توسط دادگاه اختلاف بین مجارستان و اسلواکی مربوط به پروژه Gabcikovo-Nagymaros در ابتدا، مناقشات با افکار روشنفکرانه و خطرناک قومی همراه با بحث و جدل شدید در رسانه ها بود. پس از دخالت دادگاه، به سرعت به یک موضوع کاملا فنی تبدیل شد. آخرین مشاهده من مربوط به تعامل بین سازه های جهانی و منطقه ای است. وقتی سازمان های بین المللی به صورت قارچی رشد می کنند و چندجانبه بودن در تمام حوزه های زندگی نفوذ می کند، نیازی به ایجاد یک نظام متضاد و تقویت سازمانی بین المللی برای توسعه مکمل در میان آنها وجود دارد. سازمان ملل متحد می تواند و باید نقش فعالتری را در امور تسهیل کننده ساختارهای منطقه ای ایفا کند؛ زمان آن رسیده است که شورای امنیت برای خواندن دوباره فصل هشتم منشور ملل متحد، زمانی که فقط دو ساختار منطقه ای، OAS و LAS وجود داشت وارد شود. حق با معاون وزیر امور خارجه ایالات متحده، S. Talbott، بود وقتی که اظهار داشت “همکاری منطقه ای یک نیروی مثبت است اگر و تنها اگر جنبه مثبت وابستگی جهانی را افزایش دهد.”
نتیجه گیری
چند نتیجه گیری می تواند از این دیدگاه به دست آید.
نخست: از آنجاییکه دیپلماسی ابزار حکومتداری خوب است، باید خود را برای رفع چالش های جدید، اصلاح روش ها و استفاده ی کامل از فرصت های ارائه شده توسط انقلاب تکنولوژیک، به روز سازی کند. تا کنون سرعت تحول آن، متناسب نبوده است.
دوم: با این وجود، دیپلماسی مدرن که نیاز به مهارتهای گوناگونی دارد، به ویژه آشنایی با هنر و علم مذاکرات، توانایی خود را برای کار در یک محیط چند فرهنگی جدید با بازیگران مختلف، از جمله جامعه مدنی، نشان می دهد.
سوم: با پذیرش این باور که انعطاف پذیری، همیشه علامت تجاری دیپلماسی بوده است این امید به دست می آید که دیپلماسی نه تنها با چالش های جدید سازگاری پیدا کند، بلکه برای دولت ها و سایر بازیگران جدید در صحنه بین المللی نیز در تلاش برای ایجاد یک دنیای بهتر برای قرن بیست و یکم، به یک مزیت تبدیل شود.
Source: Modern Diplomacy. Ed by J. Kurbalija
diplomacy.edu