ذهنیت ایرانی، ابتذال شر، شیطان رادیکال
در رابطە با ذهنیت ایرانی هموارە پرسش این است کە چگونە رفتار آنها را تفسیر کنیم؟ آیا این رفتارها ریشە دارد؟ خاستگاە آن کجاست؟ و چگونە باید با آنها روبرو شد؟ هنگامی کە نە می توان با معیارهای انسانی، بە تفسیر آن پرداخت، اخلاق بە تمامی، بە کناری نهادە می شود، غریزە با عقل روبرو می شود، قانون اخلاق فاسد می شود، مسوولیت انسانی رها می شود و مسوولیت حکومتی جایگزین آن می شود، توانایی کنش آزادانە از دست می رود، و انسان مسخ شدە تولید می شود، بە باور من، شاید اصطلاحات “ابتذال شر” آرنت و “شیطان رادیکال” کانت بتوانند دروازەای راهگشا باشند.
ایدە مدارا وجود ندارد، احترام بی معناست، حقوق شهروندان، انکار می شود، انسانیت لگدمال می شود، تبعیض سیستمی، قانونی است، آموزە آیینی، مسلط و باور دینی اجبار است، شهروند فاقد احترام یکسان است، یک گروە قدرتمند اقلیت ها را کنترل می کند، زن تحقیر می شود، قانون، انباشتە از نفرت است، اخلاق حکومتی، مصدر است، خودشیفتگی رقابتی وجود دارد، شر، زیربنا است، قدرت مطلق نوزادی بە تعبیر فرویدی در کسوت “اعلیحضرت کودک”، ادعا و عمومی و تقدیس می شود، موجوداتی دور آن جمع می شوند کە در درون، میل بد ڐاتی دارند، قانونگڐار از راە اجبار، سیاست و اخلاق را قانون می کند، عقلانیت زیر سوال می رود، سرکوب، جنگ فاتحانە است، رعیت وفادار از شهروند خوب بهتر است، شیطان سازی از ساختارهای داخلی، یک اصل می شود، بە تکثر، بی احترامی قانونی و طبیعی می شود، ایدئولوژی توجیە مسلط است، وجدان محدود، حاکم است، تودەها نیز بی اعتنا و جمعیت، تسخیر شدە است و انسانیت مشترک، دیگر بە رسمیت شناختە نمی شود ابتڐال شر و شیطان رادیکال ظهور کردە است.
گفتە می شود شر رادیکال در ارتباط با سیستمی ظهور می کند کە در آن همە ابزارها بە یک اندازە زاید و فاسد شدە اند و شیطان رادیکال را هرگز نمی توان با عقل توجیە کرد یا بە دنبال منطق و الگوهای عقلانی برای آن رفت.
٭٭٭٭
ناسیونالیسم ایرانی بە عنوان ملغمەای از ناسیونالیسم رویایی، ناسیونالیسم قبیلەای، ناسیونالیسم مردم برگزیدە و ناسیونالیسم پدر معنوی، سرخوش است، روان پریشی دارد، عوامفریب است، ثبات ڐهنی ندارد، تحقیر کشندە می کند، دیگری سازی و مردم خطرناک می آفریند، جرم انگاری می کند و با برساختن وضعیت اضطراری دائمی، آن را بە قاعدە دلیل وجودی برای حفظ قدرت تبدیل و خشونت را بە مرکز گفتمان هدایت می کند تا در زمان مقتضی، اگر لازم باشد حتی حملە نسل کشی انجام و مجازات دستەجمعی بکند.
٭٭٭٭
هنگامی که این ویژگیها وارد ریشه انسانیت شوند سبز شوند، میوه ،بدهند در رفتار و گفتار به عنوان قانون اخلاقی، تفسیر شوند و به صورت “ميل بدخیم” و حتی نماد نیز ظهور و بروز پیدا کنند انسانهایی با این وضعیت را دیگر نمیتوان با گفتگو و دیپلماسی بر سر عقل آورد چون اساسا چیزی به نام عقل دیگر معیار نیست و منطق و شعور جایی در آن نخواهد داشت. در بهترین حالت تنها راه مواجهه طرح خواسته ها و مطالبات بر اساس حقیقت و به دور از نگاه حداقلی برای رسیدن به توافقی است که آن هم در نهایت، با زدن زیر میز به بازتولید استبداد و دور تسلسل قربانگر- قربانی خواهد انجامید…