اکنون دیگر به جرات می توان ادعا کرد که دیگاه و آرمانی در حال تکوین است که کوشش های لازم برای تغییر و دگرگونی را در ایران ایجاد خواهد کرد.
این مسلم است که می توان نظام های سیاسی را درهم شکست اما لازمه ی بنیادین فروپاشی، آن است که پرچی دیگر وجود داشته باشد که یک ساختار ملی-اجتماعی زیر آن گرد آیند.
این نظام جایگزین در زمانی در حال شکل گیری است که “دورباطلی” از نارضایی، فروپاشی فرهنگی، فروپاشی اجتماعی و فروپاشی اقتصادی و در پی آن، “سقوط مارپیچی تدریجی”، نظام جمهوری اسلامی را فراگرفته است.
نظام مبتنی بر نارضایتی همگانی، اگرچه به تدریج “کارایی” و “اثربخشی” خود را در مبارزه با جمهوری اسلامی نشان می دهد و در مجموع، با شتاب فزاینده ی دور باطل های فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، سقوط مارپیچی جمهوری اسلامی را سرعت بخشیده است اما نباید از برخی “پندارهای کاذب” در این مورد چشم پوشی کرد:
– اقداماتی که بازی قدرت را برای جمهوری اسلامی، طولانی تر می سازند: هیچ یک از این اقدامات نمی توانند مشکلات اساسی مردم را حل کنند. تمامی این اقدامات، تلاش هایی هستند تا خشم مردم را به سوی اقلیتی بی قدرت برگردانند و ایشان را سپر بلای ساختار نظام ولایی-سپاهی قرار دهند
– ضرورت پایان دادن به دوره ی بلاتکلیفی نیروهای مخالف: ضروری می نماید دوره ی بلاتکلیفی و بازی با الفاظ از سوی نیروهای مخالف رژیم جمهوری اسلامی پایان یابد. در تاکید بر این نکته همین نکته کافی است که مردم، به زودی درخواهند یافت آنچه را که نمی تواند به نجات قطعی آنها منجر شود در مدت زمانی نسبتا کوتاه دور خواهند ریخت.
– مفهوم پرداز ی دمکراسی: “تارو” می گوید: اگر قرار باشد دمکراسی کارساز باشد نه می تواند فرآیند انتخاب دوستان و خویشاوندان من در برابر دوستان و خویشاوندان شما باشد و نه این باشد که هر نامزدی فقط وعده بدهد که نظام موجود را بهتر از رقیب خود اداره خواهد کرد. انتخابات نمی تواند به گزینشی ساده بین گروهی که “بیرون درند” و جز به منافع خود نمی اندیشند و می خواهند برای ادامه ی نیات خود به “درون خانه” آیند بدل شود. دمکراسی راستین اقتضا می کند که در زمان انتخابات، گزینه های ایدئولوژیک واقعی در برابر رای دهندگان باشد…”.
– ضرورت رشد آگاهی رهبران مخالف: رشد دانش رهبران و ضرورت توجه به حقوق فردی و اجتماعی تمامی ارکان جامعه، صرفنظر از وابستگی حزبی، ایدئولوژیک و سازمانی، مهمترین ویژگی برای رهبران نوین است. دست نامریی سیاست چون اقتصاد، رهبرانی را که فاقد این دو کارویژه ی اصلی باشند به زودی از سیاست کنار خواهد گذارد.
دیدگاه آرمانی در حال تکوین، در صورت اهمیت بخشی به داده های فوق و تلاش در جهت حذف “پندارهای کاذب”، “مارپیچ سقوط” نظام جمهوری اسلامی را تسریع و سرانجام کامل خواهد ساخت.