Game is not over yet
سلطه گري و جنايت تو
نفرت را در عمق وجودم کاشت
به جاي قلم و کتاب
اسلحه و نارنجک در دستان ام گذاشت
به جاي مدرسه
به پشت سنگرها فرستاد و
آنگاه که به جاي آموختن زندگي
امر به مردن کردي
الزام مايوسانه، جنگ
جلوه اي شکوهمند در وجودم شد
****
حکومت نظامي ات، ممنوعيت هاي رفت و آمد شبانه
جستجوي حقيقت را به من آموخت
اعدام دختران و پسران سرزمين ام
بازي مرگ را برايم آسان کرد و
زنجيرهاي اسارتم
حلقه بسته به هم
يک بودن، يکي شدن را آموخت
****
الزام مايوسانه نيست اکنون آنچه مي پنداشتم
ديگر نفرت آورش نمي دانم
مرگ را ستايش نخواهم کرد
از شکست، افسانه ي دروغين نخواهم ساخت و
طناب دار را نخواهم ستود
از اکنون تا هميشه
نارنجک ها در وجودت خواهم کاشت
مرگ را تکه تکه، بر جامه ات خواهم دوخت
بهترين طناب ها را براي ات گره خواهم زد
بر افسانه ي دروغين شکست ناپذيري ات، بطلان خواهم کشيد و
در غروب توامان پايان ات
شادي خواهم کرد
جام ها سر خواهم کشيد
پيروزي را خواهم سرود و
آزادي را خواهم زيست
آزادانه خواهم زيست
Game is not over yet
Game is not over yet
(ب.خ)