ماشه ی اسلحه ی نفرت را
به جای دشمن
به روی هم می چکانیم
دنیای سرخ و سفید وسبز را
با آن خورشید تابنده
چگونه بر هم سیاه کرده ایم
عمارتی بنا کرده ایم
با هوای نفرت
دیوار سیاه
تمام حجم “ما”
“ما” نه
این”من های دسته جمعی”
کینه پرانی است و نفرت پراکنی
و انگیزه ها میل به تجاوز دارند
انگیزه ها میل به تجاوز دارند
****
یادمان رفته است بس بسیاران شهید
هزاران تاول
هزاران هزار زخم
تن های سر ریز از شکنجه
و سرزمینی چندان تکه
از “تاریخ” و “جغرافیا” طلب داریم
در شگفتم
چگونه هنوز هم
تفاله های “نفرت”سر می کشیم
بر یکدیگر “سیاه” نقش می بندیم
و “سیاهه” می نویسم چنین وچنان ….
****
به فردا نگاه می کنم
فردا
و می دانم این گونه است اگر رسیدن
خورشید از “من” و “تو” عبور نخواهد کرد
از من و تو نخواهد گذشت
از من و تو نخواهد گذشت….
