نگاهي ديگر به آسيب شناسي مساله ي ملي کرد در کردستان(ايران)
(اکنون شايد وقت آن رسيده باشد که احزاب کردستاني را در بوته ي يک آزمون حقيقي قرار دهيم که کدام يک، با ناديده گرفتن اين ارزش ها و اصول، همکاري پايدار در چارچوب يک جبهه ي فراگير را ناممکن گردانيده اند؟ (و ناممکن مي گردانند؟)
يکي از بزرگان ايران زمين در مورد يک موضوع و به مناسبتي ويژه، ياداشتي منتشر کرده بود که من با گرته برداري از اين نوشتار، آن را به آسيب شناسي احزاب کردستاني و چرايي عدم توانايي آنها در تشکيل يک جبهه ي فراگير تعميم مي دهم:
-اگرچه وجود اهداف مشترک براي رسيدن به توافق لازم است اما شرط کافي نمي تواند باشد. اگر طرفين، مباني، اصول و ارزش هاي واحدي را براي ارجاع قبول نداشته باشند تفاهم و توافق پديد نمي آيد.
گفتگو هنگامي به نتيجه خواهد رسيد که طرف هاي مباحثه، به مباني و ميثاق هاي واحدي چون “قانون مشترک” و و ديگر “ميثاق هاي ملي” يا “ارزش هاي پايدار ملي” و “سنت هاي ملي پايدار” و “فرهنگ ملي”، باور و پايبندي داشته باشند تا با استناد و مراجعه بدانها بتوانند ادعاها و نظريات يکديگر را به طور مستدل نقد و يا مدعيات خود را به اثبات برسانند.
-استدلال عقلاني و منطقي تنها در صورتي قابل نقد خواهد بود که مبتني بر دلايل باشد در غير اين صورت قابل نقد نيست. همچنين ادعاها بايد متکي به شواهد عيني و واقعي باشد.
“ميثاق”ها و “ارزش”ها بخشي از اين شواهد هستند زيرا ريشه در “تجربه ها” و “خرد جمعي” نسل هاي متوالي در طول “زمان” دارند و کمتر کسي در واقعي بودن آن تجربيات و “اجماع” و “توافق هاي جمعي” برآمده از آنها ترديدي به خود راه داده است.
-اصول و ارزش هاي جهان شمولي وجود دارند که دستاور کوشش نسل هاي بي شمار در طول تاريخ بوده و از لوازم بنيادين نيل به وفاق و همدلي در ميان يک ملت هستند. اصول و ارش هايي چون:
-راستگويي
-پايبندي به حقيقت
-منافع ملي
-صيانت از سرزمين
-احترام به ميثاق هاي ملي
-وفاداري به ميثاق هاي ملي
بيگمان بسياري از “اختلاف نظرها” و “عملکردها” با مراجعه به اين ارزش ها و ميثاق ها قابل حل هستند.
اکنون شايد وقت آن رسيده باشد که احزاب کردستاني را در بوته ي يک آزمون حقيقي قرار دهيم که کدام يک، با ناديده گرفتن اين ارزش ها و اصول، همکاري پايدار در چارچوب يک جبهه ي فراگير را ناممکن گردانيده اند؟ (و ناممکن مي گردانند؟)
کدام اختلاف هاست که موجب مي شود گفتگوي انتقادي به منظور دستيابي به يک وحدت نظر تاکنون به نتيجه اي نرسيده باشند؟
چرا نمي توان به ريشه يابي معضلات فراگير پرداخت؟
چرا اولويت هاي اثباتي و ارزشي يک ملت، همواره قرباني منفعت هاي حزبي شده اند؟ (و مي شوند؟)
استراتژي حل مشکل (که با کمترين ترديدي مي توان “تشکيل يک جبهه ي فراگير کردستاني” را نخستين گام براي حرکت به سوي چاره سري معضلات دانست) از چه روي، اين سان، به محاق بي اعتنايي رانده شده است؟
چرا برخي احزاب، به خاطر جلب و يا حفظ برخي منافع خاص، راه مغلطه و تجاهل و سفسطه در پيش مي گيرند و سرسختانه از پذيرش حقيقت مي گريزند؟
چرا دعاوي وديدگاه هاي ناشي از آگاهي هاي کاذب، شواهد ناکافي و غفلت از کنه مسايل، راه را بر گفتگوهاي وحدت محور بسته است؟
مسوول و متهم واقعي سوء مديريت ها و بي تدبيري ها در تشکيل يک جبهه ي فراگير کدام است؟ احزاب، نخبگان و يا جامعه اي که نسبت به آزادي خود و نسبت به مسووليت احزاب و نخبگان، بي اعتنا شده است؟
براي حرکت به سوي يک خيزش بزرگ و تشکيل يک جنبش فراگير، بايد “جامعه”، “سازمان”ها (احزاب و تشکل ها) و “نخبگان” را وارد يک فضاي “گفتگوي نقادانه” کرد، بايد تمامي لايه هاي اجتماع را وارد عرصه ي عمومي اقدام” کرد و با پاسخ دهي به پرسش ها و به چالش کشيدن همه ي کساني که مانع از دستيابي به يک وفاق جمعي (چه در قالب جبهه و چه در قالب جنبش)، آسيب ها را شناسايي، تهديدها را مشخص و به سوي تبديل فرصت ها به “موقعيت در عمل” گام نهاد.
فرصت تعارف ها و تکلف ها گذشته است. روزهاي سرنوشت در راهند، ساعت صفر نزديک مي شود و ما هنوز اندر خم….
همين امروز را بايد به “يوم الحساب” تبديل و با جدا کردن “سره” از “ناسره” به سوي آينده حرکت کنيم….