فروپاشی جامعه مدنی؛ فروپاشی ایران
هنگامی که هویت،سیاسی می شود
در دیدگاه مدرن، جامعه مدنی، بن پایه ملت است و هم تولید کننده قدرت و اقتدار به مثابه حرکت هویت بخش.
با این دو گزاره و ذکر دلایلی که جامعه مدنی در ایران فروپاشیده است همچنین این دریافت که در دوران گذار، قدرت، بعد هویتی دارد و هویت هم سیاسی می شود می توان در یک نگاه اولیه گفت ریشه بن پایه ملت و منبع قدرت و اقتدار، خشکیده است و این خشکیدگی، ضرورتا به فروپاشی خواهد انجامید:
رفتار ناسازگار بازیگران مهم
چارچوب قانونی ناقص
ناپایداری مالی
سخنان نفرت
ایدئولوژی سیاسی مسلط
ظهور جامعه مدنی سایه در گسل های ملی
سرکوب سیاسی
سیاه بینی نسبت به آینده
وضعیت وخیم منافع عمومی قانونی
احتضار فرصت های بودجه
مشروعیت زدایی ازنورم های اجتماعی
قطب بندی شدید در گفتمان عمومی
سرشکست سازمان های اجتماعی
بیشینه شدن گروه های محروم، حاشیه نشین و آسیب پذیر
نامشخص بودن فرصت های آینده
بی دوامی اقتصادی نهادهای مدنی
پایان وفاداری کلان به حاکمیت
ناتوانی در اصلاحات قضایی
نابودی اعتماد عمومی
رشد اقتدارگرایی و فرصت طلبی برگزیدگان سیاسی
محدود کردن حقوق جامعه مدنی
فقدان شفافیت
پیشبرد غیر قانونی
گریز از مسوولیت اجتماعی
ناپایداری نهادهای مدنی متخصص
فقدان پاسخگویی
پدیده فرار مغزها
سرشکست توسعه
فساد سیستمیک
شهروندان کاملا ناراضی
سرشکست اعتماد اجتماعی
پ.ن: برای شناسایی عوامل شکست جامعه مدنی، به یازده کشور حوزه بالکان و بالتیک و کشورهای رومانی، چک و اسلواکی نگاه شده است
پ.ن٢: نگاه کنید به:
Civil Society in Central and Eastern Europe: Challenges and Opportunities, Edited by Peter Vandor, Nicole Traxler, Reinhard Millner, and Michael Meyer, ERSTE Stiftung Studies