كرديسم، به سوي زيبايي شناختي واقعيتي به نام “كرد ملت باوري”(بخش سوم)
بهزاد خوشحالي
همين تكاپو و جنبش است كه مي تواند سرچشمه ي پاسخ به بسياري از مسايل فرهنگي-اجتماعي ملت كرد در چارچوب كرديسم باشد.
مهمترين موضوع در برساختن پيوند كرديسم با زيبايي شناسي، در نخستين گام، با دو موضوع بنيادين مناسبت پيدا مي كند:
نخست: درك ازادي انسان به عنوان فرد خودمختار بدون قيدوبند
دوم:پيوند انسان كرد با آزادي
زيبايي شناختي كردن واقعيت ملت كرد از همين جا آغاز مي شود. تانل انديشه بر نتايج حاصل از اين دو موضوع، انسان كرد را وادار مي سازد كه تمام همّ خود را بر پيوند مفاهيم نويني چون هستي و تخيل و حقيقت و زيبايي مصروف سازد، مفاهيمي كه منجر به دستيابي به مفهوم عيني “امر زيبا”و آنچنان كه “شيلز” به گوتفريد(1792) مي نويسد: ” مفهومي كه به نفسه ، در خور پايه گذاري “ذوق” است. “شيلر بعدها اين مفهوم را “آزادي در پديده” نام گذارد و بر اساس آن به تبيين رابطه ي متقابل “زيبايي” و “آزادي” پرداخت.
با برداشت از اين مفهوم است كه مي توان چنين استنباط نمود “انسان”(و به تبع او انسان كرد) هنگامي آزاد است كه به صورتي طبيعي تاثيرگذار باشد.
اما آيا همين خودمختاري بي قيد و شرط انسان كرد، مي تواند “زيباشنسيگ را براي او به ارمغان بياورد؟ به باور من، تا هنگامي كه “پديده” اي به نام “انسان آزاد كرد”، ايجاد نشود، “امر زيبا” و به تَبَع آن، “زيبايي شناختي واقعيتي به نام انسان كرد”، محقق نخواهد شد. به باوري ديگر، زيبايي شناختي انسان كرد، تنها در ارتباط با مفهوم ازادي، نمود عيني و عينيتي(در برابر ذهني و ذهنيتي) به خود خواهد گرفت. از همين روست كه مي توان گفت از لحظه اي كه “رفتار هدف نماي انسان كرد” صورتي عيني به خود مي گيرد زيبايي شناسي در بطن حركت او به سوي هدف زاده مي شود.
“به سوي آزادي” در انسان كرد، پديده اي است كه در حركت از ” ذهن” به “عين”، پيوستاري از جنس “معنا” به “ذات” برمي سازد و با تاخيري از جنس نموّ در روند (از) “خودمختاري بي قيدوشرط انسان كرد” (به) “انسان آزاد كرد”، اخلاق را در خود زاييده و بارآور مي سازد به ترتيبي كه از “آزادي در پديده” و “زيبايي آزادي”، تركيب ساختي نويني موسوم به” آزادي، نماد زيبايي” براي انسان كرد برمي سازد.
بديهي است عنصر اخلاقي بارور شونده در اين روند، _اگر بخواهيم آن را حسّ و لمس كنيم، همان “پيام اخلاقي” است كه موجب تقويت “احساس اخلاقي” ما مي شود و خرسندي ما را از “پديده ي انسان آزاد كرد” به همراه مي آورد.
مهمترين نكته اي كه “شيلر” در عصر خود بدان اشاره مي كند – يعني همان عصري كه سرزمين او نيز مانند كردستان امروز، نه چهارپاره كه صدپاره است، وارد ساختن انديشه اي با اين مضمون است كه “زيبايي خصلت وحدت بخش دارد”، زيرا مظهر وحدت، “پديده” و “آزادي” است و از اين لحاظ خصلتي “عيني” دارد. او مي گويد: “به عبارتي ديگر، زيبايي، بديل مشخص اين وحدت است و مي تواند حوزه هاي مختلف و مجزا را به شناخت همسان و از لحاظ دروني، هم سنگ متحد كند.
به باوري ديگر، ويژه گي خصلت بخش زيبايي مي تواند:
– در بطن درگيري، تنش زدايي كند
– در پديده ها ارتباط هماهنگ بيافريند
– به وحدتي به دور از درگيري تبديل شود
– وضعيتي آرماني پديد آورد كه در آن، هرگونه تضاد، سرانجام از ميان رفته و جاي خود را به يك نظم دروني خواهد داد.(ادامه دارد)
كرديسم، به سوی زيبایی شناختی كردن واقعيتی به نام “كرد ملت باوری” (بخش سوم)
May 16, 2011
3 Mins Read
608
Views
