به جرات مي توان ادعا نمود كه كمتر نظريه اي در مورد “ملت كرد” مي توان يافت كه به پيشواز انتظارهايي رفته باشد كه از شرايط اجتماعي و فرهنگي-سياسي زمانه ي خود مايه گرفته باشد. با پيگيري عوامل مكان، زمان و صد البته “امكان” و جستجوي علل و عوامل و پرسش هايي كه در پس رويدادهاي در پيوند با “ملت كرد”، به صورت پيدا و پنهان، ظهور و بروز مي يابند، رشته مقتضيات تاريخي و شرايط سياسي و اجتماعي طرح مي شوند كه در راس آنها، تناسب وضعيت دانش با فلسفه و اخلاق جلب توجه مي نمايند، در كنار اين مجموعه از عوامل، همه ي آن پديده هاا(همچنين آسيب ها) يي كه در مسير مدرنيته(شهري شدن، صنعتي شدن و دمكراسي سياسي به مثابه مولفه هاي آن) با نتايج حاصل از دانش(واقعيت) ، فلسفه(حقيقت) و هنر(اخلاق) هم افزايي مي كنند، نظام هاي سياسي سلطه در كردستان نيز با درگير شدن در بحران هاي ناشي از تاخير در گذار به مدرنيته(تركيه) و بازگشت به سنت هاي دست وپاگيري كه اغلب بنا به ماهيت ضدمدرنيته، نيازمند فورماسيون دولتي تماميت گرا هستند(ايران، سوريه و عراق)، ناهنجاري هاي مكانيكي در مواجهه با دگرگوني نوين جهاني به وجود آورده اند كه توانايي خود را براي نشان دادن واكنش هاي متناسب با انتطارات اجتماعي، سياسي، فرهنگي و حتي اقتصادي مقتضابه زمانه ي از دست داده اند.
بي توجهي به تنوع و تفاوت انديشه ها، عدم خروج ار وضعيت فرهنگي موجود(و اغلب سنتي)، شيفتگي افراطي نسبت به تاريخ موهوم پيشينيان، عدم درك از آزادي انسان به مثابه فرد خودمختار نامشروط، و مهم تر همه، بي توجهي مطلق به رابطه ي نوين آزادي-زيبايي در انسان مدرن، منجر به پديدآيي شكافي عميق ميان شناخت(به مثابه نظريه) و رفتار(به مثابه عمل) گشت كه امكان انديشيدن به ضرورت ” كانون زايي مجدد به يك مركزيت محوري” و كشف نيروهاي پوياي نوين را از نظام هاي دولتي سلطه گر درگير در بحران و ناهنجاري هاي مكانيكي مبتلابه در عمل و تعامل با ملت كرد در اين كشورها به كلي سلب نمود. ادامه دارد
كرديسم، به سوی زيبايی شناختی كردن واقعيتی به نام ملت كرد (بخش نخست)
May 14, 2011
2 Mins Read
558
Views