“ناسیونالیسم جعل -بنیاد ایرانی” یک ایدئولوژی جذاب برای درک موقعیت دشوار تاریخی، فرار از این وضعیت، و برساختن چارچوبی بود که در آن، ایران پیش از اسلام، عصر طلایی، اسلام و اعراب به عنوان بیگانه، و گره زدن خود به اروپا با ساختن نژاد آریایی، ذهن ایرانی را حفاری و با تشکیل دولت، آموزش انبوه، روایت های تاریخی و پروپاگاندا، چهره ملت ازلی از آن استخراج کرد.
در این میان، میراث افتضاح گفتمان، نژاد، و اسطوره آریایی، به عنوان یک برساخته فلسفی، ابتدا پای به عرصه نهاد و در ادامه، بعد انسان شناسی و سیاسی هم بدان افزوده شد؛ گروه نژادی مدرن، نژاد برتر، افتخار و نجابت، نتایج این گفتمان خیالی شد که زبان و نژاد را به هم می آمیخت و بدیهی است که برای ایرانیان، می توانست به پایه ای نیرومند برای هویت سازی معنا شود.
دیری نپایید که باور ارجح بودن و نژاد پاک و زبان فارسی، چنان در وجود این مردمان نهادینه شد که رنگ تکبر و نخوت هم به خود گرفت و حتی صبغه ایدئولوژیک هم پیدا کرد و توهم خودهمه چیز پنداری، در گفتمان ایرانشهری نضج یافت.
طبیعی است که شکست های پی درپی ایرانیان و کوچک شدن جغرافیا و تحقیر ناشی از آن، می طلبید که برای مرهم گذاردن بر این سقوط دردناک، درمانی ساخت که هم بیگانه آفرین باشد، هم بیگانه ستیز، هم خود را برتر تعریف کند، هم نژاد بالا بسازد، و هم از زبان فارسی، عظمتی ساز کند دست نیافتنی؛ و همه اینها را در یک بسته بندی، نوشداروی تحقیر و تباهی کند و آن چیزی نبود و نبوده است جز ناسیونالیسم ایرانی که با افزونه مذهبی تشیع، همه “هیچ” ها را درهم آمیخت و تئوریزه هم کرد و با دولت سرکوبگر، مرزهای خود را حول آن، تشکل بخشید.
این شراب مستی آور، در هر دوره، نیاز به بطری جدید با برچسپ جدید داشته است تا بتواند هواخواهان خود را همچنان داشته باشد بی خبر از آنکه جهان جدید، اکنون به این باور، بیش ازهر زمان نزدیک شده است که جهان زمانی به بهترین شکل اداره می شود که ملت ها بپذیرند که سنت های خود را بدون دخالت سایر ملل پرورش دهند و این مصداق و معنای بیداری و خودآگاهی موثر ملت های تحت سلطه ناسیونالیسم برساخته ایرانی است که اکنون، به مرحله رهایی ازاین بسته بندی جعلی رسیده اند….