ویرانه
در ویرانه های منزلت انسانی
به دنبال خاطره ای….
در زیرورو کردن آوارها
جست و جوي انسانیتی مصون مانده از ابتلا
رها از هوا
دستکم ظاهری از نما….
جستن در پی یافتن
اندکی, لختی, ساعتی, سالی و عمری…
سرانجام یک واژه
افسوس…
نومید از این ویرانه گردی جانسوز
از دار دنیا مایوس…
جمعی به بندگی سرفراز
جمعیتی از دنائت گردن فراز و
بیشماری همچنان در هوای آز
این یکان را گنجینه ی شرافت خالي
آن یکان را وجاهت انسانی تهي
بیشترکان را نصیب تنها سرافکندگی
بس بسیاران را هنوز آرزوهای دروغکی و
آنک به پرده ی سرابی هم راضی
به سرابي پرده اي نيز خشنود….
در اين وانفساي بي نفس اکنون نفس زنان
در پي حقیقت انسانی، پیکره ای، وجودی
به دنبال پيکره اي از انسانيت، حقيقتي، وجوبي…
ب.خ/بیست و نه فروردین88