پنج مرحله انسان زدایی در تمامیت خواهی؛
کالبد شکافی کد واژگان تجزیەطلبی، تجزیەطلبان، نقض تمامیت ارضی از نگاە توتالیتاریسم
آن دسته از لفاظیهای سیاسی کە تجزیەطلبی و تجزیەطلب ها و نقض تمامیت ارضی را بە وسیلە تبلیغات، رسانە و آموزش در سفرە تودەهای منفعل ایدئولوژیک می گذارند در مسیر بسیار خطرناکی از عوام فریبی قرار میگیرند که هرگز در تاریخ پایان خوبی نداشته است.
“اسلاونکا دراکولیچ”، در تحلیل خود از آنچه منجر به درگیری قومی یوگسلاوی در دهە نود میلادی شد میگوید: «(..) به مرور زمان آن “دیگری ها” از تمام ویژگیهای فردی خود محروم شدند. آنها دیگر آشنا یا حرفه ای با نام ها، عادات، ظاهر و شخصیت های خاص نبودند. در عوض آنها اعضای گروه دشمن بودند. وقتی شخصی به این شکل به یک انتزاع تقلیل پیدا کرد آزاد هستید که از او متنفر باشید زیرا مانع اخلاقی قبلاً از بین رفته است.”
با نگاهی به تاریخ جنبشهای توتالیتر که در نهایت منجر به رژیمهای توتالیتر و کمپینهای آزار و شکنجه و جداسازی تحت کنترل دولت شدند، این چیزی است که گام بە گام اتفاق میافتد.
پنج قدم انسانیت زدایی
اولین گام از انسانیت زدایی، ایجاد و ابزار سیاسی ترس و اضطراب دائمی ناشی از آن در بین مردم است: ترس از جان خود و ترس برای گروه خاصی از جامعه که تهدید محسوب می شود دائماً تغذیه می شود.
هانا آرنت تحلیل خود را چنین می آورد: “توتالیتاریسم هرگز راضی نمی شود که با ابزارهای بیرونی، یعنی از طریق دولت و ماشین خشونت، حکومت کند. توتالیتاریسم به لطف ایدئولوژی خاص خود و نقشی که در این دستگاه زور به آن اختصاص داده شده است ابزاری برای تسلط و وحشت بر انسان ها از درون کشف کرده است.”
شک و نگرانی بزرگ در اطراف گروه خاصی از افراد جامعه بە نام تجزیە طلب ها و ناقضان تمامیت ارضی ایجاد می شود که ممکن است با شما و گروه شما چه کنند.
ایجاد ترس نسبت به آن گروه خاص، آنها را بدون توجه به واقعیتها، تبدیل به بزغالههایی برای مشکل خاصی میکند که اکنون جامعه با آن مواجه است. ایدئولوژی تبعیض علنی موجه بر اساس احساسات موجود در تک تک افراد جامعه متولد شده است. در رژیم های تمامیت خواه، ما اشاهد تبلیغات فعال دولت مبتنی بر ترس و رسانه ای هستیم که طرد مردم را توجیه می کنند. ابتدا افراد “بدون علامت”، سپس “بدون نقاب” و بعدا “بینقابها” به عنوان خطر و باری برای بقیه جامعه مطرح و با آنها برخورد میشود.
گام دوم انسانزدایی، طرد نرم است : گروهی که به بزغاله تبدیل شدهاند از بخشهای خاص – البته نه همه – جامعه طرد میشوند. آنها هنوز بخشی از آن جامعه محسوب می شوند اما وضعیت آنها تنزل یافته است. آنها صرفا مورد تحمل قرار می گیرند و در عین حال در ملاء عام به دلیل اینکه متفاوت عمل می کنند یا عمل می کنند مورد سرزنش قرار می گیرند. همچنین سیستمهایی ایجاد شدهاند که مقامات و در نتیجه عموم مردم را قادر میسازد تا به راحتی تشخیص دهند که این “دیگران” چه کسانی هستند.
سومین مرحله از انسانیت زدایی که بیشتر به موازات مرحله دوم اتفاق می افتد با توجیه مستند محرومیت اجرا می شود.: تحقیقات دانشگاهی، نظرات تخصصی و مطالعات علمی که به طور گسترده از طریق پوشش رسانه ای گسترده منتشر می شود برای حمایت از تبلیغ ترس و در نتیجه حذف گروهی خاص استفاده می شود. برای “توضیح” یا “ارائه شواهد” که چرا محرومیت برای صلاح جامعه” و برای “ایمن ماندن” همه ضروری است. هانا آرنت مشاهده میکند که “تاکید شدید تبلیغات توتالیتر بر ماهیت “علمی” ادعاهای آن با برخی تکنیکهای تبلیغاتی مقایسه شده است که خود را به تودهها نیز میرسانند. (..) علم در موارد تبلیغات تجاری و تبلیغات تمامیت خواه آشکارا تنها جانشین قدرت است. وسواس جنبشهای توتالیتر با برهانهای “علمی” پس از به قدرت رسیدن از بین میرود.
علم اغلب به روشی جانبدارانه مورد استفاده قرار می گیرد و تنها مطالعاتی را ارائه می دهد که با روایت رسمی مطابقت دارند و نه حداقل تعداد مساوی از مطالعات، صرف نظر از اینکه نویسندگان آن چقدر مشهور هستند که بینش های جایگزین ارائه می دهند. نتیجه گیری هایی که ممکن است به یک بحث سازنده و راه حل های بهتر کمک کند. علم به عنوان ابزاری برای ترویج آنچه رهبران جنبش توتالیتر تصمیم گرفته اند حقیقت است و اقدامات مبتنی بر آن روایت از حقیقت، سیاسی می شود. نیز دیدگاههای جایگزین به سادگی سانسور میشوند، ایدئولوژی به طور رسمی تثبیت شده و به جریان اصلی، گفتمان عمومی و گفتمان غالب تبدیل می شود.
چهارمین مرحله از انسانیت زدایی، طرد سخت است : گروهی که اکنون “ثابت شده” علت مشکلات جامعه و بن بست کنونی است متعاقباً از جامعه مدنی به عنوان یک کل کنار گذاشته شدە و بدون حق و حقوق می شوند. آنها دیگر صدایی در جامعه ندارند زیرا به نظر می رسد که دیگر بخشی از آن نیستند. در نسخه افراطی، آنها دیگر حق حمایت و برخورداری از حقوق اساسی خود را ندارند.
پنجمین و آخرین مرحله از انسانیت زدایی، نابودی اجتماعی یا فیزیکی است.
گروه طرد شده به زور از جامعه اخراج می شوند یا با غیرممکن شدن هرگونه مشارکت در جامعه، یا تبعید آنها به اردوگاه ها، گتوها، زندان ها و مراکز پزشکی. در افراطیترین اشکال رژیمهای توتالیتر، این منجر به نابودی فیزیکی آن افراد می شود یا حداقل به عنوان افرادی که “دیگر انسان نیستند” با آنها رفتار می کنند. این به راحتی امکان پذیر می شود زیرا هیچ کس دیگر به جای آنها صحبت نمی کند، آنها نامرئی شده اند، جایگاه خود را در جامعه سیاسی از دست داده اند و شانس خود را برای مطالبه حقوق خود به عنوان انسان از دست داده اند. تا آنجا که به تمامیت خواهان مربوط می شود آنها دیگر بخشی از بشریت نیستند.
هنگامی کە بستە انسان زدایی با استفادە از کد واژەها بە پایان می رسد دیگر واژگانی مانند دمکراسی و حقوق بشر، نخواهند توانست مانع موج نفرت شوند چون این گروە از دیگری ها دیگر انسان بە شمار نمی آیند کە حقوقی بر آنها مترتب باشد بنابراین دستە واژگانی مانند “فردای آزادی” و “فردای سرنگونی” هم برای این دیگری شدەها بخشی از همان لفاظی های سیاسی خواهد شد.
هانا آرنت هشدار جدی می دهد که ما نباید روی دموکراسی به تنهایی به عنوان یک سنگر مقاومت برای رسیدن به مرحله پنجم حساب کنیم:
“مفهومی از قانون که حق را با مفهوم آن چیزی که برای فرد یا خانواده یا مردم یا بیشترین تعداد مفید، یکی میکند به محض سنجش مطلق و متعالی دین یا قانون، اجتنابناپذیر میشود.”
استفادە از دستە واژگان تجزیە طلب، تجزیە طلب ها، نقض تمامیت ارضی و… کد واژەهای انسان زدایی از ملت کورد و ملت هایی است کە بە دنبال حق تعیین سرنوشت ملی و حقوق اساسی خود هستند و ریل گذاری برای مراحل پنج گانە تا حذف در تمام اشکال آن است.
نگاە کنید بە:
Dehumanization in Totalitarianism
همچنین این مقالە را بخوانید:
Totalitarianism and the Five Stages of Dehumanization, ChrIstiaan W.J.M. Alting vo, n Geysau, Brown Stone Institute, 2021
