جمهوری اسلامی همواره تلاش کرده ( و می کند) “امور معمولی” روزانه را به گونه ای مورد استفاده قرار دهد که با تضمین “ایدئولوژی رسمی” خود، به آسانی، گستره ی زندگی روزمره ی مردم را به وسیله ی مسلط کردن گفتار و عمل خود، در بازی قدرت ذوب، و انسان ها را به آسانی تحت تسلط خود درآورد.
اما چگونه می توان “امور روزمره” ی مردم را به “فرهنگ مبارزه علیه جمهوری اسلامی” تبدیل کرد؟
1- انکار “زبان رسمی” جمهوری اسلامی و تعریف یک “هویت زبانی”، در تقابل با گفتار روزمره ی “گفتمان رسمی”
2- تبدیل جامعه به یک “جهان اجتماعی” و تعریف آن به عنوان صحنه ی نبرد بی پایان با نیروهای رسمی که خواهان ایستایی هستند.
3- تعریف الگوهای خاصی از انگیزش و کنش مبارزه که گفتار و عمل روزمره را به جایگاه مهمی تبدیل می کند، جایگاهی که از طریق آن، ایدئولوژی رسمی نظام حاکم را ابتدا به چالش می کشد، در ادامه به آن بی اعتنایی می کند و در نهایت، به مبارزه علیه آن بر می خیزد.
4- هنگامی که رد پای مبارزه در شخصیت انسان های مبارز نهادینه شود در پس هر گفته و کرده ی آنها نیز نمود پیدا خواهد کرد.
5- طغیان علیه ایدئولوژی رسمی در زندگی روزمره و تخطی از قواعد و هنجارهای رسمی شده که بر سویه های ساده ی زندگی معمولی و مبتنی بر عادت زندگی یا زندگی عادی سلطه دارند از سوی مردم، می تواند “امور روزمره” را به “فرهنگ مبارزه علیه جمهوری اسلامی” تبدیل کند.
چگونه “امور روزمره” را به “فرهنگ مبارزه” علیه “جمهوری اسلامی” تبدیل کنیم؟
June 30, 2011
One Min Read
516
Views