حالا دومین سالی است که روز اول مهر در کنارت نیستم. یاد آن روزها بخیر که من هم در کنار تو، کودکی هایم را در صبح های پاییزی، دوره می کردم. نمی دانم این جدایی، تا چه زمان ادامه خواهد داشت اما می دانم همچنان صبور خواهی بود و آن قلب کوچکت، همچنان دلی به بزرگی “آبیدر”مان خواهد بود.
شب روزی که فردای آن بهار آموزش فراخواهد رسید زود بخواب، شاید رویای آزادی سرزمینت را در خواب ببینی. صبح وقتی از خواب بیدار شدی، بدقلقی نکن، سرزنده و شاداب، دست و صورتت را بشور و صبحانه ات را بخور اما فراموش نکن، هم کلاسی هایی داری که شاید سفره شان، چیزی برای خوردن نداشته باشد، خوشبختانه لباسی که می پوشی هم رنگ بقیه ی هم مدزسه ای هاهست، چهره ی فقر را چند ساعتی می پوشاند و کسی نخواهد دانست چه کسی فقیر است و چه کسی نیست. تا جایی که می توانی سیب و پرتقال و لقمه با خودت به مدرسه نبر، همیشه می گفتم ممکن است بوی آن در هوا بپیچد و از هم کلاسی هایت، کسی هوس کند. اگر هم چیزی با خودت بردی بین دوستانت تقسیم کن و در گوشه ای بخور که کسی نبیند.
می دانم که سر صف مدرسه باید بایستی و آن سرودی را بخوانی که هرگز دوست نداشتی اما سرود “ئه ی ره قیب” را که یادت داده بودم در دلت زمزمه کن تا همیشه به یاد داشته باشی که “کرد” هستی” و “کردستانی”.خیلی مهم است، یادت نرود
باز هم یک سال تحصیلی دیگر و باز هم خواندن و نوشتن به زبان فارسی. یادت هست می گفتی: “آخر بابایی ما چرا باید به زبان کردی نخوانیم و ننویسیم؟ می گفتی: “آخر من تا حالا ندیده ام که پیشی ها، با زبان دیگر حیوانات، صدا کنند؟!” و من هم جوابی نداشتم.. تو عقلت بیشتر از آنهایی است که خواندن و نوشتن به زبانی دیگر را به زور به خوردمان می دهند. درس هایت را به همان زبان بخوان، اشکالی ندارد، ما هم از همان میز و صندلی ها یاد گرفتیم و پرسش کردن را آموختیم. هیچ کس نخواهد توانست فهمیدن را از تو بگیرد.
دخترم! روز اول مدرسه است و می دانم که در اولین ساعت نشستن روی صندلی، معلم، خواهد پرسید: “بچه ها! اسمتان را بگویید” و بعد هم می پرسد: “پدرتان چه کاره است؟” وقتی نوبت تو رسید با صدای بلند بگو: “من ژوان خوشحالی هستم” و” بابایی من “پیشمرگ کوردستان” است”. یادت نرود
مراقب خودت باش دخترم، شاید پاییز دیگر در کنارت باشم و روز اول مدرسه، زیر پرچم خورشید سرزمینمان، با یکدیگر، و با همه ی مردم کردستان، “ئه ی ره قیب” بخوانیم. امیدوارم. قربانت. بابایی