کوردستان – سرزمینی بین عراق و مناطق سخت
گرگ میلز
٢٢ اوت ٢٠٢٢
بنجامین فرانکلین، یکی از بنیانگذاران ایالات متحده، یادآور شد که «جهان پر از احمق ها و قلب های ضعیف است. و با این حال هر کس آنقدر شجاعت دارد که بدبختی ها را تحمل کند، و آنقدر عقل دارد که بتواند امور همسایه اش را اداره کند.”
با این حال، او ممکن است به کردستان عراق نرفته باشد سرزمینی که خودگردان است و علی رغم همسایگانش، باقی مانده و رونق یافته است.
فراتر از کلمات
الزبیر، شهری با جمعیت حدود ٢٥٠٠٠٠ نفر، در جنوب شهر بصره عراق واقع شده است. در زمان تهاجم به منظور برکناری صدام حسین از قدرت در سال ٢٠٠٣، جمعیت بصره به بیش از سه میلیون نفر افزایش یافته بود که اکثر آنها شیعه و بسیاری از به اصطلاح «عربهای مرداب» (یا معدان ) بودند که توسط عراقیها به اجبار نقل مکان کرده بودند. دیکتاتوری که تالاب های آنها را خشک کرده و معیشت آنها را به تلافی قیام های نافرجام شیعیان در سال ١٩٩١ حذف کرده بود و این منطقه را به بیابان تبدیل کرده بود.
در اوت ٢٠٠٤ در ملاقاتی با مقامات دولتی، از یکی از مقامات زبیر پرسیدم که چگونه خود را معرفی می کند؟ پاسخ او: «مسلمان».
من این پاسخ را دنبال کردم. او با «شیعه»، سپس « معدان»، «زبیر»، «عرب» و سرانجام «عراقی» پاسخ داد.
این یک لحظه شخصی آنها در مورد جنگ عراق بود، پازلی که به سرعت در حال تغییر از خود و مسائلی بود که در دو دهه بعد مطرح شد.
هویت یک موضوع پیچیده است همانطور که روابط داخلی و منطقه ای پشت آن نهفته است. تغییر یک بعد ناگزیر مشکلات و چالش هایی را در زمینه های دیگر ایجاد می کند. بە لحظەای فکر کنید کە صدام و یازدە متهم دیگر پس از دستگیری، در برابر دادگاە از خود دفاع کردند مردی که مسئول جان صدها هزار عراقی و شاید حتی یک میلیون نفر دیگر در جنگ هشت ساله ایران و عراق بود که او در سپتامبر ١٩٨٠ آغاز کرد. از همان ابتدا، او نمونه اولیه مرد قدرتمند، به طرز وحشتناکی وحشی و در عین حال از نظر سیاسی حیله گر، و استاد سیاست بازتوزیع بود.
او که در ژوئیه ١٩٧٩ رسماً به عنوان رهبر عراق انتخاب شد تنها شش روز بعد یک پاکسازی درون حزبی را به راه انداخت، یک درام روانی از تلویزیون زنده پخش شد، تصاویر سیاه و سفید آن با اعتراف عمومی به گناه، صحنه هایی از محکومان (و به زودی) اعدام. سپس از سالن خارج می شود و نمایش اقتدار صدام که سیگار می کشد.
پلیس مخفی مخوف او یا استخبارات (به معنای واقعی کلمه “ارتباطات”) بسیاری از برنامەهای کثیف او را انجام داد و مخالفان را در داخل و خارج از کشور ترور کرد. هیچ کس نمی داند که در رژیم صدام چند نفر کشته شده اند اما تخمین ها در مورد مرگ و میر و ناپدید شدن داخلی به نیم میلیون نفر می رسد، به اضافه سه میلیون عراقی دیگر (در یک کشور ١٧ میلیونی تا سال ١٩٩٠) که مجبور به مهاجرت شدند.
معاون وزیر امور خارجه دولت اقلیم کردستان در شمال عراق می گوید: «صدام یک هیولا بود و برای همه ما بهتر شد که او برکنار شد».
جمعیت کردهای شمال عراق در زمان صدام به طور نامتناسبی متحمل آسیب شدند، تخمین زده می شود که ١٨٢٠٠٠ نفر به تنهایی در طی انفال ١٩٨٨-١٩٨٧، یک کارزار نسل کشی سیستماتیک، جان خود را از دست دادند. تا زمان پایان کارزار در پاییز ١٩٨٨، ٤٥٠٠ شهر و روستای کردنشین ویران شده بود.
موزه “ئەمنە سوورەکە” در سلیمانیه که در مقر سابق استخبارات قرار دارد جزئیات جنایات رژیم صدام را نشان می دهد. اگر صدام فکر می کرد تهدیدی می بیند هیچ فرضی بر بی گناهی وجود نداشت برای جنایت، سنگ تمام می گذاشت و حتی زنان و کودکان از ماشینی که هیچ حد و مرزی در روش های بی رحمانه و تخیلی خود نداشت مصون نبودند.
یک بخش جداگانه به جنگ با داعش بین سالهای ٢٠١٤ تا ٢٠١٧ میپردازد که در آن ٨٠٠٠ کرد در جلوگیری از رسیدن داعش به بغداد جان خود را از دست دادند. این یک تاریخ پر افتخار، سرسخت و خونین کرد را در یک محله ناهموار به تصویر می کشد.
فروپاشی عثمانی، فرصت عراق
اقلیت کورد مدتها خاری در چشم سنی صدام بود؛ مانند اکثریت شیعه عراق. مقاومت کوردها در برابر حکومت بغداد و میل به خودمختاری ریشه در ترکیبی از هویت فرهنگی متمایز آنها و فروپاشی امپراتوری عثمانی در پایان جنگ جهانی اول داشت.
پاسخ بریتانیا ایجاد «عراق» – نامی قرن هفتمی به معنای «کشور با ریشه» – بود که مرزهای آن عمدتاً از قلمروهای سه استان عثمانی تشکیل می شد. انتخاب این سرزمین تا حدی برای کنترل ترکیه در شمال و ایران در شرق و تا حدی برای حفظ منافع بریتانیا بر سر تولید رو به رشد نفت عراق بود. فیصل در ٢٣ اوت ١٩٢١ به عنوان پادشاه هاشمی منصوب شد.
“گرترود بل”، یک مقام استعماری بریتانیایی که فیصل را به دولتش توصیه کرده بود و مشاور او باقی می ماند می نویسد: «این یک چیز شگفت انگیز بود که می دیدم همه عراق، از شمال تا جنوب، دور هم جمع شده اند . این اولین بار است که چنین وضعیتی در تاریخ اتفاق می افتد.”
این البتە با وجود منابع عظیم آخرین بار نیز بود. عراق با داشتن پنجمین ذخایر بزرگ اثبات شده نفت خام جهان با ١٤٥ میلیارد بشکه، امروز حدود ٣.٣ میلیون بشکه در روز تولید می کند. با میانگین هزینه تولید و حمل و نقل که حدود ١٢ دلار در هر بشکه تخمین زده میشود با قیمتهای کنونی، این ثروت باید سود بادآوردهای برای توسعه داشته باشد. اما عراق تاکنون موفق به انجام این کار نشده است کە دلیل آن بر سیاست، در داخل و خارج از کشور متمرکز است.
در ١٤ ژوئیه ١٩٥٨، سلطنت مشروطه عراق با حمله نیروهای سرهنگ عبدالکریم قاسم به کاخ در بغداد و کشتن ملک فیصل دوم، نوه ٢٣ ساله اولین پادشاه، و تعدادی از بستگان او به پایان وحشیانه ای رسید. انقلاب رمضان در ژانویه ١٩٦٣ به رهبری حزب بعث (به معنی رنسانس) به رهبری ژنرال احمد حسن البکر ، نخست وزیر وقت قاسم را به قتل رساند، در حالی که یک کودتا در نوامبر ١٩٦٣ شاهد بود که افسران عراقی طرفدار ناصریها قدرت را از ارتش به دست گرفتند. در آن زمان، بغداد در مبارزه برای خودمختاری بیشتر در شمال با کوردها در حال جنگ بود؛ این مرحله با پیروزی قاطع کوردها در نبرد کوه هندرین به پایان رسید .
در آوریل ١٩٦٦، رئیس جمهور عبدالسلام عارف در سقوط هلیکوپتر کشته شد و برادرش ژنرال عبدالرحمن عارف جانشین وی شد. حزب بعث دو سال بعد با بازگشت احمد حسن البکر به ریاست جمهوری و ریاست شورای فرماندهی انقلاب، قدرت را دوباره به دست گرفت. در مارس ١٩٧٠ قرارداد صلحی برای به پایان رساندن جنگ اول کوردها و عراق منعقد شد که تعیین خودمختاری کوردها را در نظر گرفت. با این حال، این رابطه یک بار دیگر با عربی شدن میادین نفتی غنی در شمال، به ویژه در اطراف کرکوک، وخیم تر شد و جنگ دوم کوردها و عراق بین سال های ١٩٧٥-١٩٧٤ آغاز شد. این مرحله با فروپاشی کوردها و تبعید حزب دمکرات کوردستان عراق به پایان رسید.
پس از تسلط صدام بر خویشاوند تکریتی خود، البکر در سال ١٩٧٩، کشور با جنگ ایران و عراق، و مرحله انفال، جنگ علیه اتحادیه میهنی کوردستان، وارد یک دوره پرتلاطم تر شد. اتحادیە میهنی در سال ١٩٧٥ از حزب دمکرات کردستان جدا شدە بود.
طنین ظلم
وحشیگری صدام زمانی که پسر عموی او، ژنرال علی حسن المجید، دستور حمله با گاز به شهر کوردنشین حلبچه را در ١٦ مارس ١٩٨٨ در ماه های پایانی جنگ با ایران صادر کرد و به عمق اخلاقی خود رسید. مبارزان اتحادیه میهنی متحد با ایران که مرز آن با ایران، فقط ١١ کیلومتر فاصله داشت روز گذشته شهر را تصرف کرده بودند. فایل ضبط شده ای از المجید که در نتیجه بە “علی شیمیایی” ملقب شد – وجود دارد که می گوید: “من همه آنها را با سلاح شیمیایی خواهم کشت. کی قراره چیزی بگه؟ جامعه جهانی؟ لعنت به جامعه بین المللی و کسانی که به آنها گوش می دهند!»
پس از اینکه نیروهای صدام با حملات توپخانه ای و هوایی به پیشمرگه ها(به معنای واقعی کلمه «آنهایی که با مرگ مواجه می شوند») حمله کردند مبارزان کرد از حلبچه به تپه های اطراف عقب نشینی کردند و زنان، کودکان و افراد مسن را پشت سر گذاشتند. روز بعد، ١٦ مارس ١٩٨٨، این شهر توسط جت های عراقی با کوکتل خردل، وی ایکس و گاز سارین بمباران شد که بسیاری از مواد تشکیل دهنده آن توسط شرکت های غربی تهیه شده بود.
بیش از ٥٠٠٠ غیرنظامی در حلبچه جان خود را از دست دادند و حداقل دوبرابر این تعداد از نابینایی گرفته تا سقط جنین دچار عوارض طولانی مدت سلامتی شدند. المجید، رئیس استخبارات، در کنار سایر نقش ها، در ژانویه ٢٠١٠ به دلیل نقش او در این جنایت محاکمه و اعدام شد.
زمین های مسطح و زیر کشت در مسیر حرکت به سمت حلبچه به تاریخ آن به عنوان یک شهر بازاری اشاره دارد. اما امروزه بیشتر به خاطر این جنایت، شناخته شده است. در داخل شهر یادبودی برای حمله نصب شدە است و سقف ساختمان شبیه تاول ها ساخته شده است. در همان نزدیکی گورستانی است که شامل کشته شدگان است، گاهی اوقات با سه نام در هر سنگ، گاهی اوقات تمام خانواده ها پشت سر هم. برای قرار دادن این اعداد و ارقام، تهاجم به رهبری ایالات متحده برای سرنگونی صدام به هزینه جان ٤٨٢٥ نیروی ائتلاف طی یک دوره هشت ساله بین سالهای ٢٠٠٣ تا ٢٠١١ تمام شد.
به محض اینکه عراق و ایران در سال ١٩٨٨ آتش بس کردند صدام به کویت حمله کرد تا حدی به دلایل سرزمینی و بدهی. شکست اجتناب ناپذیر عراق از ائتلاف بین المللی در فوریه ١٩٩١ آغاز پایان صدام بود.
کوردها که از شکست نیروهای صدام و سخنان پرزیدنت جورج اچ دبلیو بوش تهییج شده بودند دوباره مانند شیعیان جنوب به شورش امیدوارانه برخاستند. آنها دوباره توسط توپخانه و نیروی هوایی صدام سرکوب شدند، دو میلیون کرد به کوه ها گریختند قبل از اینکه در مارس ١٩٩١ منطقه پرواز ممنوع بر روی شیعیان در جنوب (“دیدبان جنوبی”) و کوردها در شمال (“دیدبان شمالی”) از منطقه اعمال شود. همراه با تحریم های گسترده علیه صدام، این اقدام در نهایت به ایجاد یک دولت کوردی بالفعل منجر شد. در حالی که بر روی نقشه، هنوز قلمرو عراق بود، اما در ارض واقع، به عنوان کردستان اداره می شد.
همانطور که دکتر رواس فایق، رئیس پارلمان کردستان عراق یادآور می شود: «وجود اقلیم کوردستان محصول جانبی قانون اساسی عراق نیست بلکه واقعیتی است که از سال ١٩٩١ در صحنه با آن مواجه شده است.
این موضوع بدون اصطکاک داخلی نبود از جمله جنگ داخلی بین دو جناح کورد – حزب دمکرات کوردستان و اتحادیه میهنی کردستان – در اواسط دهه ١٩٩٠. دو حزب شمال عراق را به دو منطقه تقریباً مساوی تقسیم کرده بودند که مرزی با عراق به نام «خط سبز» دارد که از زاخو در شمال غربی تا مرز ایران امتداد دارد. اربیل، بزرگترین شهر کردستان عراق، درست در شمال خط قرار داشت. کرکوک، شهری با جمعیت کورد و عرب مختلط، درست زیر آن در منطقه تحت کنترل صدام.
در حالی که کوردها نه تنها از سقوط صدام پس از تهاجم مارس ٢٠٠٣ استقبال کردند و برای انجام این کار از نزدیک با نیروهای آمریکایی همکاری کردند، بسیاری از طرح و مدیریت آشفته و نامنسجم پس از جنگ عراق به شدت نگران هستند.
دابان شاداله می گوید: «از روزی به روز دیگر، دو میلیون بعثی شغل خود را در دولت و ارتش از دست دادند و به همراه آن درآمد، اعتبار، قدرت و مردانگی خود را نیز باختند. فرمان شماره ٢ پل برمر، مدیر مسئول، در ٢٣ مه ٢٠٠٣، عملاً کل ارتش سابق عراق را منحل کرد و ٤٠٠٠٠٠ سرباز سابق عراقی را بیکار کرد.
شادالا خاطرنشان می کند که چنین طرح هایی به دلیل تفاوت در رویکرد پنتاگون و وزارت امور خارجه پیچیده شد. این هرج و مرج با بیکفایتی، غرور و جهل، که در ناتوانی در اندیشیدن به چیزها تا پایان، و محصول یک جهانبینی سادهلوحانه یا تفکر شلخته دیده میشد دست بە دست هم داد و مسالە را پیجیدە تر نمود.
یک مطالعه گذرا از تاریخ عراق باید به آنها می گفت که این کار آسانی نیست نه این که امیدوار باشیم که همه چیز در نهایت درست شود. عراق پس از سال ٢٠٠٣ این ضرب المثل را ثابت کرد که آرمان یک استراتژی نیست و امید هم یک برنامه نیست.
چنین انتخاب هایی همراه با فقدان تفکر در مورد پیامدهای برکناری صدام، درک عمیق تر از پیچیدگی و در نتیجه نیاز به مدیریت سیاست منطقه ای و گستردگی اختلافات داخلی عراق، اساساً چرخه ای از بی نظمی ملی را با ظهور مجدد ایجاد کرد. اختلافاتی که از زمان ایجاد کشور در سال ١٩٢١ همچنان ناآرام باقی مانده بود. میراث ایالات متحده و نتیجه تصمیمات بد، جنگ داخلی بود.
به عنوان مثال، در عرصه منطقهای، تهاجم و پیامدهای آن عملاً عراق را از طریق اکثریت شیعهاش به ایران بخشید، بهویژه از آنجایی که جمهوری اسلامی با تهاجم و اشغال قبلی به افغانستان، احساس میکرد که به طور فزایندهای بین نیروهای آمریکایی در هر دو طرف گرفتار شده است. عربستان سعودی به سختی اجازه چنین کاری را می داد در حالی که هم عربستان و هم ایران به سختی از نظر داخلی با جاه طلبی دموکراتیک ایالات متحده برای عراق همسو بودند. در شمال، ترکیه منافع خاص خود را داشت به ویژه در کنترل کوردها و بهره برداری از تجارت پیشنهادی.
منشأ کوردها کاملاً مشخص نیست اما آنها برای مدت بسیار طولانی در این منطقه ساکن بوده اند. اقلیت کورد در ترکیه، سوریه، ایران و عراق امروز در مجموع بیش از ٤٠ میلیون نفر است که بزرگترین گروه قومی در سراسر جهان است که دولت رسمی خود را ندارد. هیچ یک از کشورهای میزبان علاقه ای به ایجاد یک کشور مستقل کوردی ندارند.
به طور مشابه، در داخل، صدام از طریق حمایت و ترس، حکومت خود را بر کشوری ناهمگون و متفرق حفظ کرد، به ویژه از طریق شیوخ قبایل سنی قراردادهایی را منعقد کرد و در عین حال مخالفان خود را در میان کمونیست ها، شیعیان و کوردها چکش زد.
کوردهای عراق که در منطقه ای به وسعت دانمارک پراکنده شده اند خود از بیش از ٥٠ عشیره تشکیل شده اند. در حالی که دو حزب اصلی دودمانی هستند که توسط خانوادههای بارزانی و طالبانی رهبری میشوند وابستگیهای مذهبی و دیگر منطقهای و جغرافیایی پیچیدهای وجود دارد. با وجود سنی بودن، جامعه بین فرقه صوفی نقشبندی و قادری تقسیم شده است و تفاوت های ایدئولوژیک وجود دارد.
یک تحلیلگر کورد آرایش این افراد نسبتاً همگن را اینگونە توصیف می کند: «پیازی با لایه های متعدد».
نتیجه، یک چرخه خشونت فوقالعاده بودە است که منجر به از دست دادن جان بیش از ١٠٠٠٠٠ عراقی، ظهور داعش و از دست رفتن قابل توجه منابع شد. به عنوان مثال، تخمین زده می شود که در حالی که عملیات حذف صدام و پیامدهای ده ساله آن برای ایالات متحده ٢ تریلیون دلار هزینه داشت، هزینه چهار دهه جنگ برای زیرساخت ها به ٣٠٠ میلیارد دلار رسیده است.
حتی اگر این پول در راه باشد به زیرساخت های نرم – مهارت ها و انضباط فنی، مدیریتی و سازمانی – برای مدیریت تحویل و استفاده از آن نیاز دارد. چنین تفکر و مهارتهای سیستمی ظاهراً کم هستند و یادآور مشاهدات “لرد سالتر” در سال ١٩٥٥ است که: «عامل محدودکننده اصلی موفقیت توسعه در عراق ممکن است نه مقدار پول برای سرمایهگذاری باشد و نه حتی محدودیتهای افراد ماهر یا نیروی کار و مواد موجود، مسالە اما ناکارایی ماشین اداری است» یک مطالعه بانک جهانی در سال ٢٠١٨ نشان داد که برای مثال، کسبوکارها در عراق با یکی از بدترین سیستمهای لجستیکی در جهان روبرو هستند، این کشور در رتبه ١٤٧ از ١٦٠ کشور ارزیابی شده قرار دارد.
در مقایسه، اقلیم کوردستان که از زمان معرفی منطقه پرواز ممنوع در ١٢ سال قبل از دوره طولانیتری از خودگردانی و ثبات بهره برده است با افزایش دو برابری تولید ناخالص داخلی سرانه به ٧٠٠٠ دلار در ١٠ سال گذشته، رونق یافته است. تا سال ٢٠١٧، و بهبود مستمر در لجستیک. در زمان خروج نیروهای آمریکایی در سال ٢٠١١، کردستان به عنوان منطقه ای امن و مدرن در میان هرج و مرج عراق پس از صدام تلقی می شد.
در مقایسه با ٢٠ سال پیش، اقلیم کوردستان خود را در وضعیت متفاوت و بسیار مرفهتری میبیند اما یادآوری میکنم که بهبودی پس از آسیبهای ناشی از حکومت صدام به زمان نیاز دارد.
قرارداد بین حزب دموکرات کوردستان و اتحادیه میهنی کردستان به طور فزاینده ای با تنش ها بر سر حکمت خودمختاری بیشتر از بغداد و روابط نزدیک تر به ویژه با آنکارا به هم خورده است.
این امر منجر به گرههای کور متعددی شده است، بهویژه رفراندوم استقلال کوردستان در سال ٢٠١٧. در حالی که تقریباً ٩٣ درصد کوردها از آن حمایت کردند از سوی منطقه و در سطح بینالمللی به عنوان یک ایده بد، یا در بهترین حالت، به عنوان یک ایده معقول در یک زمان بد رد شد.
این علیرغم آنچه بود کە برخی از مشاوران بین المللی برجسته حکومت اقلیم کردستان می گفتند.
هزینه ها فوری بود. این همه پرسی منجر به درگیری با دولت مرکزی عراق شد که در آن، حکومت اقلیم، ٤٠ درصد از خاک و درآمد خود را از میادین نفتی کرکوک از دست داد، در حالی که مسعود بارزانی هم از رهبری استعفا داد. شاید مهمتر از آن، این یک گسست استراتژیک از نظر توسعه بود که به اشتباه تلاش میکرد تا تمرکز را به سمت مجموعهای از پیروزیهای سریع و دور از راه طولانیتر و سختتر به سوی حکومتداری و تنوعسازی تغییر دهد.
وقتی کردستان باید از منطقه ای عبور کند که این هدف را ندارد استقلال هرگز کارساز نمی بود. همانطور که دکتر “فایک” می گوید: “اگر ما این جغرافیا را در اروپا داشتیم بسیار سودمند بود.” در عوض، او میگوید: «تعریف ما از دولت و عناصر غیردولتی اطرافمان این است که آنها تهدیدی برای ما هستند.»
این چالش کلی را برجسته می کند:
کوردها پتانسیل بالایی دارند اما در جغرافیای نامناسبی زندگی می کنند و گاهی اوقات به خودشان کمک نمی کنند. انتخاب سود کوتاه مدت به ندرت به پیشرفت بلندمدت کمک می کند. شاید این محصول یک مبارزه آزادیبخش ملی باشد. با فکر کردن به استراتژیهایی برای توسعه، عشق و صلح در کوهستان زنده نمیمانید. این نیز محصول جانبی مبارزات آزادیخواهانه آنهاست. بازپرداخت مالی برای شرکتکنندگان و استحقاقی که آن را احاطه کرده است؛ ویژگیای که در جاهای دیگری بازتاب دارد.
به عنوان مثال، چنین انتخاب هایی در صنعت نفت مربوط به این است که چه کسی چه چیزی را به دست می آورد و چه چیزی را نگه می دارد. پیش از این، اقلیم کردستان سهمی (در ابتدا ١٧ درصد) از کل درآمد نفتی از بغداد دریافت می کرد یعنی کمتر از ارزش نفتی که مستقیماً (٤٥٠٠٠٠ بشکه در روز) از میادین تحت کنترل اقلیم کردستان می فروخت. این فرمول در سال ٢٠١٤ زمانی که نوری المالکی، نخست وزیر وقت عراق، سهم اقلیم کردستان از بودجه فدرال را متوقف کرد به حالت تعلیق درآمد. در همان سال، پیشمرگه کنترل منطقه مورد مناقشه کرکوک را به دست گرفت و به دولت اقلیم کردستان اجازه داد تا کنترل میادین نفتی شمالی استان را نیز در دست بگیرد، یعنی حدود ٢٥٠٠٠٠ بشکه در روز، که بیشتر آن تا زمانی که این منطقه توسط نیروهای عراقی در ماه اکتبر ٢٠١٧ بازپس گرفته شد به ترکیه قاچاق شد. از سال ٢٠١٤، اقلیم کردستان تمام نفت تولید شده را در قلمرو خود نگه داشته است.
با این حال، ظاهراً همه آن از حساب و کتاب های دولت نمی گذرد. نگرانی هایی در مورد قانونی بودن، شفافیت و پیامدهای تجاری این ترتیب وجود دارد به ویژه با توجه به اختلافات مداوم با بغداد، و ویژە تر در مورد نفت پمپاژ شده از مناطق موسوم به «منافع» (یا « ماده ١٤٠ ) در مناطق مرزی بین عراق و حکومت اقلیم این امر باعث ایجاد عدم اطمینان قراردادی و آسیبپذیریهای قانونی احتمالی در آینده برای اپراتورهای بینالمللی میشود.
این یک گسست نسلی بیشتر را نشان می دهد که برای آفریقا نیز آشناست.
فرار از دلتنگی و تله استقلال
الگوی سیاست کوردستان در عراق آشناست: نخبگان آزادیخواه که افسار قدرت را در دست دارند و عمدتاً با نوستالژی و بدون برنامه پس از آزادی زندگی میکنند، و جوانی که به طور فزایندهای از سیاست جدا شده است. یکی از معیارهای حکایتی، جاه طلبی برای مهاجرت در جستجوی زندگی بهتر است. این کاملاً مربوط به مشاغل نیست زیرا حدود ٥٠٠٠٠ کارگر قراردادی جنوب شرق آسیا در اقلیم مشغول به کار هستند. این جملە را زیاد شیدەام: «جوانان، فرصت های برابر را نمی بینند. آنها فساد و حمایت را می بینند.»
بیشتر تمرکز فعلی در دولت ظاهراً بر تقسیم درآمدها بر اساس گذشته است. آن گذشته مترادف با مبارزه، رنج و مبارزه برای خودمختاری و آزادی است. اکنون که این امر تا حد زیادی محقق شده است کردهای عراق باید توجه خود را به این موضوع معطوف کنند که می خواهند اقلیم کوردستان عراق به چه چیزی تبدیل شود و چگونه.
برای این کار دولت نیازمند استراتژی و تخصیص منابع و برنامه ریزی برای تحقق آن است.
علاوه بر این، فرار از تله نوستالژی مستلزم تغییر طرز فکر احزاب، از روحانیان و سران عشایر و شیوخ است که اهرم های سیاسی نامتناسبی را از طریق داشتن مردان تحت اختیار خود برای عرضه به مبارزاتی که کوردها را برای نسل ها تعریف کرده است به دست آوردند. در توسعه یک مسیر جدید، همچنین نیاز است که دولت انتقاد را سازنده بداند و نه صرفاً به عنوان تهدیدی برای قدرت موجود بدان بنگرد. البته توازن باید حفظ شود:
پیشمرگه ها برای امنیت کوردها در چنین منطقەای دشوار باقی می مانند. با این حال، امنیت بهطور فزایندهای باید از نظر اقتصادی و نه صرفاً نظامی مورد قضاوت قرار گیرد.
اربیل به عنوان یک دولت بدون به رسمیت شناختن رسمی، فاقد بانک مرکزی و واحد پولی خود، اهرم های سیاسی کمی برای به کارگیری در اختیار دارد. این کشور در حال حاضر به شدت مقروض است، سهام آن از صفر به 35 میلیارد دلار تخمین زده شده از سال ٢٠١٤ افزایش یافته است. به شدت تحت تأثیر تغییرات آب و هوایی قرار گرفته است. برای حکومتی که در چنین حجمی نفت صادر می کند اقلیم از خاموشی های معمول برق رنج می برد. روابط با همسایگان کلیدی آن پر از تنش است، جایی که کوردها به ندرت به عنوان شرکای برابر و قطعاً کارگزاران مستقل در نظر گرفته می شوند، جایی که مسائل دوجانبه معمولاً تابع یک استراتژی گسترده تر از سوی همسایگان آنها است که شامل اقلیت کورد در کشورهای خودشان و منافع اقتصادی آنها می شود.
اما نقاط مثبت منطقه ای قابل توجهی نیز وجود دارد:
کردستان از نظر منابع طبیعی و غیره غنی است. همسایگان مستقیم آن، از جمله عراق، یک بازار ١.٦ تریلیون دلاری و ٢٣٠ میلیون نفری ارائه می دهند. یک میلیون نفر مهاجر خارج از کشور، مجاری برای مهارت، فناوری و سرمایه فراهم می کند. این کشور دارای پتانسیل عظیم کشاورزی، منابع آب استفاده نشده از برف زمستانی و فرصت خورشیدی قابل توجه در کشوری است که دمای تابستان به بیش از ٥٠ درجه سانتیگراد می رسد. صنایع سیمان و فولاد آن در میان سایر صنایع تضمین می کند که کردستان نزدیک به یک سوم تولید صنعتی عراق را تشکیل می دهد. در دنیایی که از نفت و وابستگی به گاز روسیه دور شده است فرصت های گازی استفاده نشده به ویژه در اطراف سلیمانیه وجود دارد.
بنابراین، یک راه رو به جلو برای کوردستان عراق، برخلاف ماهیت مانوی گفتمان سیاسی درباره انتخاب های موجود بین استقلال یا شکست ملی، به سمت وابستگی متقابل با بغداد و منطقه است. به جای اینکه زبان کوردی به عنوان زبان غرور ملی صحبت شود تمرکز باید بر روی صحبت کردن به زبان های عربی، ترکی، فارسی، انگلیسی و کوردی در راستای تبدیل شدن به یک مرکز خدمات “مرتبط با زمین” معطوف شود. بحث استقلال اغلب مجوزی برای رانت خواری، مجوز کشاورزی و اقدامات ضد رقابتی است.
بروس فرگوسن از سال ٢٠١٦ رئیس دانشگاه آمریکایی در سلیمانیه بوده است. یک چالش کلیدی که او شناسایی می کند ایجاد نهادهای مستقل در محیطی است که وابستگی به قبیله، حزب یا شخصیت ها فراگیر شود. برگرفته از سنت بی چون و چرای به خاطر سپردن روایات، این امر در عوض یادگیری تجربی، پذیرش مسئولیت اعمال خود، و محوریت مهارت های نرم را برجسته می کند.
چند شاخه سبز در این زمینه وجود دارد.
دکتر فایق، رئیس مجلس می گوید که او یک “کورد عراقی” است که تنها “ویژگی دایمی” هویت اوست. کوردها هر چه که آرایش پیچیده داشته باشند به تاریخی افتخار می کنند که حتی با چالش هایش، دنیای متفاوتی را برای آنها به ارمغان آورده است.
و جنبه های مثبت دیگری نیز وجود دارد.
شهروندان سلیمانیه، بزرگترین شهر کوردنشین عراق، به صراحت شهرت دارند. شاد، مدیر یک رستوران امروزی، که بین ١٨ تا ٣٥ نفر ظرفیت دارد، در شناسایی سه محدودیت اصلی – اندازه تعداد مشتریان، (عدم) در دسترس بودن مهارتهای محلی، و هزینه کالاهای وارداتی که بر تجارت او غالب است منتقد دولت است.
او در حالی که یک وزیر دولتی کنار میز ما نشستە است می گوید: «آنها برای ما کاری نمی کنند، بلکه با مجوزهایشان زندگی ما را دشوارتر می کنند.» انتظار داشتم که او وزیر را نشناسد و انتظار داشتم پاسخ سختی در پی داشته باشد. اما آنها همدیگر را می شناختند. وزیر به سادگی شانه بالا انداخت و لبخند زد.
اگر این نگرش نه تنها مورد استقبال قرار گیرد، بلکه به توصیه های آن عمل شود کوردستان عراق تغییر خواهد نمود، پیشرفت خواهد کرد و از دست نحواهد رفت.
دکتر میلز در کوردستان در حال تحقیق در مورد یک کتاب جدید است.
منبع:
https://www.dailymaverick.co.za/author/gregmills/