آويخته بر فراز خويش
چوبه دارم را به دوش مي کشم
به کدامين گناه؟
افسون فرينده ي “حقيقت”؟
حق موجوديت؟
پي افسانه ي رهايي؟
خواستن “سرنوشت؟
خاستن، “سَر” نوشت؟
از کدامين نقشه مي آيم من؟
اين گونه سرخ، نقش آلود؟
همه فصل، فصل خون؟
گناه آلود؟
بسياري تاوان؟
بسياري تاوان؟
آري آري
به خاطر اين همه گناه
انبوهي تاوان
آويخته بر فراز خويش
چوبه ي دارم را به دوش خواهم کشيد
چوبه ي دارم را به دوش خواهم کشيد….
(ب.خ)