آيا از ميان دو راه، يکی را بايد انتخاب کرد:
يا در کنار گلّه بماني و همچنان از برخي “امنيت”ها برخوردار باشي
يا در حيات وحش، تنها، از خودت مراقبت کني و خودت به فکر امنيت خودت باشي. (که هر چقدر گرگ هم باشي، باز هم امنيت، نزديک به صفر خواهد بود)
****
اگرچه ظاهرا تنها يکي از اين دو راه، ممکن، به نظر مي آيد(و کساني که همچنان درقرن گذشته زندگي مي کنند بر اين باورند) اما براي “قرن جديدي ها”، راه سومي هم شايد وجود داشته باشد که البته وجود دارد:
اگر يادمان باشد که اين روزها، وقتي با کسي حرف مي زنيم انگار با هزاران نفر سخن مي گوييم (و اين به معناي “انديشيدن شبکه اي” است) و اگر بپذيريم که اين “قابليت”، مي تواند “عملي” و “عملياتي” شود (اين هم به معناي “عمل شبکه اي” است) تنها کافي خواهد بود دکمه ي “ارسال”(Send) را بزنيم:
-هرکجا باشيم، در دورترين فاصله ها هم، همچنان در کنار هم هستيم.
-مي توانيم همچنان مستقل زندگي کنيم
-هميشه به دنبال “حقيقت” باشيم
-آزادي و شفاف سازي را توامان ارائه کنيم
-در دسترس باشيم و گردش آزاد اطلاعات را هم در دسترس قرار دهيم
-به دنبال مخاطبان تازه (قرن جديدي ها) باشيم
-تعهد و تخصص را به صورت اختياري و ارادي (و نه از روي اجبار) توليد، توزيع و مصرف کنيم
-گروه عظيم نسل نو را مشتاق کرد و همچنان مشتاق نگاه داشت
****
“بخشي از گلّه بودن” يعني “کمک به افزايش طول زندگي”
و تنها ماندن و “به اجبار گرگ شدن” يعني “تلاش براي افزايش عرض زندگي” به عبارتي
اما براي آنانکه علاوه بر “طول زندگي” و “عرض زندگي”، به “ارتفاع زندگي” نيز اهميت مي دهند “راه سوم”ي هم وجود دارد.
اگر با “گله” و “گرگ”، ميانه اي نداريم مي توانيم ازهمين الان، آغاز کنيم:
مثلا “کردهاي جوان”، “بلوچ هاي جوان”، “فارس هاي جوان”، “ترک هاي جوان”، “عرب هاي جوان”، “ترکمان هاي جوان”….