سرانجام اين “حبس بزرگ” يک “آزادي بزرگ” خواهد بود
بين مردم و نظام حاكم، زبان مشترك وجود ندارد يا بهتر است بگوييم ديگر وجود ندارد.تلقي جنون به مثابه بيماري رواني قدرت، خبر از يك گفتگوي قطع شده مي دهد و جدايي عقل جمعي مردم آزاديخواه و تشنه ي دمكراسي از جنون قدرت، امري محقق است.
زبان هيات حاكمه با درونمايه ي مذهبي، اغلب “شگفت آور”، “هولناك”، “وهم آلود” و “جهنمي”، با تمثيل هايي كه به كار برده مي شود، آخرين آثارش، در حال ظاهر شدن است و آن نيست مگر “به خودوانهادگي” جمهوري اسلامي با نگره ي”ولايت فقيه”، “عدم اعتدال”، “خشونت گرايي”، “اسارت” و “اعدام”… و اين به معناي ظهور نشانه هاي پايان كار جمهوري اسلامي و سرآغاز استقرار حقيقت در اين سرزمين است.
مردم اكنون، به اين ادراك رسيده اند كه احساس خطر ناشي از حضور “نابخردي” نظام حاكم، جدي تر از هر زمان، جنبه هاي اصيل و نوگراي فرهنگ خردگراي آنها را نشانه رفته است.
و از اينجاست كه رويارويي “جنون نظام حاكم” و ” خردگرايي مردم” در تمامي عرصه ها آغاز خواهد شد و سرانجام، “قاعده مندي” و “بهنجاري”، نابهنجاري”، “بي قاعدگي” و”ناسنجيدگي” را به سوي “شناخت” و “حقيقت” رهنمون خواهد گشت.
تاريخ نشان داده است هرچه “فشردگي استبداد” بيشتر بوده است، “گسترده گي آزادي”، “گستره” و ”ژرفاي” بيشتري داشته است…
مردم، سرانجام، اين “حبس بزرگ” را با “آزادي بزرگ” جايگزين خواهند نمود. تاريخ همواره ي عرصه ي “نبرد جنون و خرد” و سرانجام، پيروزي “خرد” بر “جنون” بوده است و نقش ملت ها و نهادها و ارزش هاي مردم باور، در بازتوليد تاريخي “آزادي”، ديگر “استبداد” را اجازه نخواهد داد…
الگوي اخلاقي، تيپ اجتماعي و اراده ي سياسي مردم، اكنون آنها را به سويي حركت مي دهد كه سرنوشت و حقيقت خود را بازيابند