اکنون بايدبه طرح اين پرسش بسيار مهم پرداخت که “روحاني” با وجود بهره بردن از دسته واژگان موجود در گفتمان اصلاح طلبي و داشتن اختيارات فراتر از انتظار به منظور خروج نظام از بحران، چرا ابتدا به ساکن، يک چهره ي کاملا امنيتي را به عنوان دستيار ويژه انتخاب نموده است؟
نخست: استراتژيسيني چون “روحاني” که از ابتداي انقلاب تاکنون، “مرد سايه” ي تمام تصميم گيري هاي راهبردي ايران بوده است به خوبي مي داند که مساله ي مليت ها در ايران-وبه ويژه مساله ي ملي کردها- را ديگر نمي توان با برخي نمايه هاي نخ نما شده و کليشه اي از حرکت به سوي “هويت خواهي” بازداشت و آن را به مسير پيشين بازگرداند چراکه شعور ارتقا يافته ي مردم کردستان، اکنون پاي در جايگاهي گذارده است که در طول هويت خواهي مستقل بخش هاي ديگر کردستان-به ويژه باشوور-گام برمي دارد و به جرات مي توان گفت گريز از مرکز کنوني را حتي نمي توان با سويه هاي فدراليستي و “عدم تمرکز” نيز از جريان خارج نمود. از اين روي تلاش بنيادين رييس جمهور آن است که ابتدا نشان دهد:
-انتصاب يک چهره ي کاملا امنيتي به عنوان دستيار ويژه، نه تنها اتفاقي نيست بلکه با آگاهي تمام صورت گرفته و بدين معناي ويژه است که نظام مي داند در ميان مليت هاي ايران و به ويژه ملت کرد چه چيزي در حال اتفاق افتادن است و نيک آگاه است که “گسل هويتي” ايجاد شده هر آن ممکن است به يک “گسست واقعي” تغيير حالت دهد.
-هر تغيير حالتي که تماميت و حاکميت نظام را با چالشي از جنس تهديد مواجه سازد بلافاصله، به مثابه يک موضوع امنيتي نگريسته شده و طبيعتا قابل تحمل و قابل گذشت نخواهد بود.
-در کنار دو نگاه مورد اشاره در بالا، انتخاب دستيار ويژه در امور قوميت ها (بخوانيد مليت ها) و مذاهب براي نخستين بار، به معناي ايجاد ضرورت يک نگاه راهبردي از سوي رييس جمهور تام الاختيار به موضوع به عنوان يک “چالش پيش روي نظام” است و اراده اي جدي براي تبديل چالش به فرصت (و نه تداوم تهديد) از سوي نظام ادراک (فراتر از احساس) شده است.
اکنون بايد به طرح اين پرسش پرداخت که دستيار امنيتي رييس جمهور، کدام استراتژي را در سوگيري هاي نظام نسبت به ملت کرد دنبال خواهد نمود؟
به سوي نهادينه سازي گفتمان “هويت ترکيبي”
جمهوري اسلامي اکنون به خوبي دريافته است که در جهان کنوني، عوامل موازی جامعه پذیری مانع از موفقيت فرایند هویت سازی”از بالا” می شوند و در کنار آن، تحول تکنولوژیک ابزارهای ارتباطی مدرن و کاهش توان سازوکارهاي کنترلی حاکميت برمنابع و عوامل جامعه پذیری مانع از آن می شوند که بتوان شهروندانی منفعل با ویژگی های هویتی بسته بندی شده تربیت کرد و یا جامعه ای توده وار ملی ایجاد کرد از اين روي تداوم سياست هاي هویت سازی مبتني بر شاخصه ها و عناصر فرهنگی قوم مسلط و يا ايدئولوژي رسمي، ديگر نه تنها اثربخش نيست بلکه با از دست دادن کارايي خود در برابر “هويت برنامه دار” و “هويت مشروعيت بخش” ملت ها، خود در بلند مدت به يک تهديد جدي براي حاکميت تبديل شده است.
بر اين اساس، جمهوري اسلامي، گفتمان هویت ترکیبی را در اولويت راهبردي خود قرار داده است، ایرانی بودن را ديگر الزاماً به عنوان یک هویت عام در نظر نمي آورد و اکنون به صورتبندی يک گفتمان چند متغیره تغيير رويکرد داده که ترکيبي از هویت ایرانی، هويت اسلامی، هويت مدرن، و هويت قومی (قوميت به تعبير نظام) است.
بسيار روشن است که پذیرش “هویت ترکیبی” جامعه را در مقابل از هم گسیختگی و تقابل قومی ایمن می کند و در چنین حالتی حتي می توان همبستگی و وحدت سیاسی را با تقویت “نهادهای واسط”و ترویج گفتمان دموکراسی خواهی نيز محقق ساخت.
اما مهمترين پیش شرط شکل گیری هویت ترکیبی و موفقيت آن در يک حوزه ي جغرافيايي- مليتي مانند کردستان، پذیرش حداقلي از “تکثرگرايي در حوزه ي فرهنگ” (و البته سیاست) است و حرکت به سوي پلوراليسم فرهنگي با اين هدف انجام مي گيرد که صورتي از انطباق را به دست دهد که در آن همه گروههای قومی(بخوانيد ملي) با حفظ شناسه هاي فرهنگی خود و پذیرش تفاوت های فرهنگی ، در یک حالت غیر تخاصمی با هم زندگی می کنند.
نظام جمهوري اسلامي براي دستيابي به اين انطباق چه سياستي (در زمينه ي داخلي) در پيش خواهد گرفت؟
مهمترين سياست در اين حوزه، “باز کردن مصنوعي فضاي فرهنگي در کردستان” به عنوان نخستين اولويت راهبردي است که هم در کوتاه مدت، کمترين هزينه را بر نظام تحميل خواهد کرد و هم، به ابزار تبليغاتي بسيار مهمي تبديل خواهد شد که نشان دهد رويکرد نظام در حال تغيير است. اما نظام اين نکته را نيز از خاطر نبرده است که گسل هويتي،(چه به دليل متغيرهاي درونزا و چه درونزا) هر لحظه عميق تر شده و با کمترين بي دقتي، به سوي گسست تغيير حالت خواهد داد. و از همين رو است که يک چهره ي امنيتي به عنوان دستيار ويژه، سکان امور را به دست گرفته است.
در اين ميان، ايجاد دلمشغولي هايي از قبيل “لزوم انتصاب مديران بومي بر مديريت هاي مياني”، “کليشه کاري هاي اجرايي سازي اصول 15 و 19 قانون اساسي”، “ارزش بخشي فراواقعي به زبان و ادبيات کردي به عنوان ستون پايه ي ادبيات ايراني”، “تاکيد بر اصالت کردها به عنوان بخشي از سرمايه ي ايراني” و….کاربردي ترين و قابل دسترس ترين ابزارهاي پيش روي در کوتاه مدت است….
انتصاب علی يونسی به عنوان دستيار ويژه و طرح چند موضوع (2)
October 6, 2013
4 Mins Read
344
Views