“بوچی کوردایه تی به یه کتر ده فروشین”
چرا به جان یکدیگر می افتیم؟
بهزاد خوشحالی
آن بخش از “هویت” که برآیند تجربه ی متراکم زندگی اجتماعی مرتبط با زمینه های اجتماعی و فرهنگی مشترک است در قالب چهار مولفه قرار می گیرد:
-جهان بینی
-ارزش ها
-هنجارها
-نمادها
هست و نیست ها، بایدها و نبایدها، باورها، زشتی و زیبایی، نسبت خوبی و بدی، ملاک داوری ها، درست و غلط بودن ها، الگوها، رفتارها، زمینه ی تعامل ها، کنش ها و واکنش ها، پیوندها، انتخاب ها، تعلق ها و….در این چهار مولفه تعریف و بر اساس آنها بارگذاری می شوند.
اکنون باید پرسید:
“جهان بینی” کردها در تعریف و تبیین هست و نیست ها چیست؟
آیا اساسا دارای جهان بینی هستیم؟
“ارزش” های ما کدام ها هستند که بر اساس آن، بایدها و نبایدها را پردازش کنیم؟
آیا “هنجارهای” خود را کدگذاری کرده ایم؟
آیا بر سر “نماد”های خود به اجماع رسیده ایم؟
نگاهی کوتاه به آنچه بر ما گذشته است و می گذرد به روشنی نشان می دهد که رویکرد ما به هریک از مولفه های جهان بینی، ارزش ها، هنجارها و نمادها – اگر به فرض دارای جهان بینی هم باشیم- نوعا بخشی، گزینشی، نادیده انگارانه، و نفی انگارانه است؛ رویکردی که تا هم اکنون نیز بزرگترین موانع ما در رسیدن به سیستم و نگاهی یکپارچه بوده است؛ موانعی که بسیاری اوقات (شاید بهتر باشد بگوییم همیشه)، ما را به جان هم انداخته است….
“بۆچی کوردایەتی به یەکتر دەفرۆشین”
November 9, 2015
2 Mins Read
670
Views