راه های کاهش ناهماهنگی
دچار شدن به ناهماهنگی شناختی، چه به لحاظ روحی و چه جسمی ناخوشایند است به همین خاطر، فرد تلاش می کند خود را از این وضعیت نجات دهد. راهکارهای کاهش ناهماهنگی در روانشناسی اجتماعی به خوبی طبقه بندی شده اند:
نخستین راهکار آن است که یا تعداد و یا اهمیت عناصر ناهمسان را کم کنیم.
منظور از کاهش تعداد و اهمیت عناصر ناهمسان، عواملی است که پیش، تر به آنها اشاره شد.( عواملی چون: ناهماهنگی به عنوان نتیجه تصمیمات اتخاذ شده، ناهماهنگی ناشی از میل، ناهماهنگی ناشی از تلاش، ناهماهنگی ناشی از کار انجام شده، ناهماهنگی ناشی از تقدم غلط محیط اجتماعی، ناهماهنگی ناشی از اختلاف با دیگران و ناهماهنگی ناشی از همنوایی اجباری است).
دومین راهکار آن است که تعداد یا اهمیت شناختهای همساز خود را افزایش دهیم.
در این میان، بسط و گسترش اندیشه ی حقوق ملی کردها، مساله ی حق تعیین سرنوشت، مساله ی دشمن مشترک، مساله ی فضای مشترک مبارزه و مقاومت در چارچوبی به نام کردستان، پرچم ملی، سرود ملی و… می توانند به افزایش شناخت های همساز یاری رسانند).
سومین راهکار کاهش دادن ناهمسانی آن است که یکی از عناصر ناهمسان را به نحوی تغییر دهیم که با شناختهای دیگرمان همساز شود. غالباً این تغییر متضمن تغییر نگرش فرد یا سازمان است به طوری که نگرش با رفتاری که قبلاً انجام گرفته هماهنگ شود.
نمونه ی 8: به عنوان یک نمونه می توان گفت مساله ی پافشاری یکی از احزاب بر ضرورت تغییر در بخشی از ساختار حزب دیگر، به عنوان پیش شرط اتحاد مجدد یکی از عوامل ناهمسان است که می توان با کاهش دادن این ناهمسانی در چارچوب منطق هماهنگی شناختی، به هماهنگی از نوع شناختیک دست پیدا کرد.
چهارمین راهکار آن است که اندیشه ی ایجاد یک “نظام تعادلی شناختی مشترک” را پذیرفت.
به عنوان نمونه برای دستیابی به این مهم، باید احزاب را به این قناعت رساند که به جهت گذار از “وضعیت موجود نامطلوب”، باید نظامهای شناختی ناخوشایند را به بهای دستیابی به چشم اندازی روشن در آینده پذیرفت.
پنجمین راهکار برای کاهش ناهماهنگی، تغییر نگرش است که اگرچه معمولا راه حل پرهزینه ای است اما می تواند راه دیگری برای نجات از ناهماهنگی شناختی تلقی گردد. برای تغییر نگرش، راه های متفاوتی وجود دارد:
مواجهه گزینشی: یکی از این راهها، گزینش گری است. در گزینش گری شخص یا سازمان میتواند در فرایند توجه به اطلاعات، از رویارو شدن با پیامهایی که ممکن است با برداشت او از امور ناسازگار باشد پرهیز کند.
توجه گزینشی: در این روش، فرد یا سازمان، فقط به آن بخشی از پیام توجه می کند که با چارچوب فکری غالب او توافق دارد.
درک گزینشی: فرد یا سازمان میتواند پیام ناسازگار را به گونه ای نادرست درک کند تا آن را با نظر خود درباره واقعیت تطبیق دهد.
نگاهداشت گزینشی: در این روش، حتی اگر باز هم پیام مخالف به فرد یا سازمان برسد، تضمینی برای تغییر نگرش وجود ندارد چرا که ممکن است فرد یا سازمان فقط نکاتی را به خاطر بسپارد که با چارچوب فکری غالب (بر فرد یا سازمان) هم خوانی دارد.
نمونه ی 9: در این مورد(تغییر نگرش)، مثال های بسیاری وجود دارد که می توان درباره ی آنها سخن گفت. دوری گزینی احزاب و سازمان ها از اطلاعات و دانسته هایی که واقعیت ها و بازخورد ادراکات، اندیشه ها و رفتار این احزاب را نشان می دهند، بی توجهی به خواست های اساسی مردم کردستان در پافشاری بر تشکیل یک جبهه ی کردستانی، نگاه گزینشی به برخی جاذبه های حزبی و بی اعتنایی به انبوهی از دافعه ها، نمونه هایی است که اگرچه نوعی ناهماهنگی به شمار می آیند، اما منجر به تغییر نگرش منفی می شوند(نمونه برای مواجهه ی گزینشی)
همچنین توجه فراوان(و بعضا افراط گرایانه) احزاب و گروه های کردستانی به آن بخش از دانش،معرفت و حقیقت که هم بستر با چارچوب فکری احزاب است نمونه ای از “توجه گزینشی” است.
مثال دیگر در این باره، ادراک غیر واقعی از اقتضائات زمانی، مکانی و امکانی احزاب به گونه ای است که قالب خود را بدان وسیله تطبیق دهند که این مساله به سادگی موجب طفره رفتن از حقیقت و گاه حتی “انکار حقیقت” نیز می شود.
در مورد نگاهداشت گزینشی نیز می توان گفت پافشاری بر اصولی که اساسا حتی در خود حزب یا گروه نیز اعتبار خود را از دست داده اند در مواجهه با دیگر احزاب، تاریخی نگری صرف با هدف خودپوشانی وضعیت موجود و انتخاب گزینشی آن بخش از چارچوب های اندیشه و عمل که با ادراک فرد، حزب یا سازمان انظباق دارد نمونه هایی روشن به شمار می آیند.
تعبیر دیگری از درک گزینشی وجود دارد که در آن، هنگامی که فرد نمیتواند نگرش یا رفتار خود را تغییر دهد واقعیت را دگرباره طوری تفسیر میکند که از ناهماهنگی خود بی اطلاع بماند. در همین زمینه، برخی نیز معتقدند که نظام شناختی انسان با ایجاد بخش جدیدی به نام «استثنا» خود را از تغییرات کلی حفظ میکند.
نمونه ی 10: نیازی به مثال وجود ندارد که تاکید بر واژه ی “استثنا” در بخش بزرگی از تاریخ پندار، گفتار و کردار احزاب کردستانی، نمونه ی بسیار روشنی از ناهماهنگی شناختی به دست می دهد.
راه دیگر برای کاهش ناهماهنگی حاصل از دریافت اطلاعات جدید، زیر سؤال بردن اعتبار منبع اطلاعات است. روانشناسان اجتماعی، معتقدند که اگر نتوانیم اطلاعات را بد تفسیر کنیم به اعتبار ارتباط گر حمله میکنیم. همچنین میتوان اعتبار خود اطلاعات را با تردید مواجه نمود. بدین ترتیب که فرد میتواند خود را متقاعد کند که اطلاعات یا دلایل موجود خیلی هم مهم نیست.
نمونه ی 11: این نمونه را در شبکه های اجتماعی اینترنتی و دنیای مجازی به صورت روزانه و به وفور می توان مشاهد نمود. زیر سوال بردن تاریخ ملت کرد، زیر سوال بردن رهبران نهضت رهایی بخش ملت کرد به نام انتقاد، بی اعتبار ساختن دستگاه ها و نهادهای مختلف قانونی و حزبی تنها با هدف توجیه اهداف مخرب، سلیقه نگری صرف فارغ از وجوه اثباتی و ارزشی، می توانند نمونه ای روشنی در این باره باشند.
علاوه بر راه های فردی کاهش ناهماهنگی، تعامل با افراد دیگر و سازمان ها و احزاب در گروه های گوناگون نیز ممکن است به عنوان یک وسیله بسیار موثر برای کاستن از ناهماهنگی به دست آمده مورد استفاده قرار بگیرند.
بر این اساس، به طور کلی دو فرایند به وقوع می پیوندد:
– فرد یا حزب ناهماهنگی را با برخورداری از تائید افرادی که به معتقدات او ایمان دارند، تقلیل می دهد.
– فرد یا حزب میتواند با متقاعد کردن دیگران به اینکه آنان هم باید به آنچه او میخواهد ایمان داشته باشند، ناهماهنگی را کاهش می دهد.
در هر دو مورد اخیر می توان به نمونه های بسیاری در شبکه های اجتماعی و دنیای مجازی اشاره کرد.
نظریه ناهماهنگی و فرایند تصمیمگیری
پس از اتخاذ یک تصمیم، به ویژه تصمیمی سخت، یا تصمیمی که متضمن تعهدی مهم از نظر زمان، امکان، یا موقعیت باشد، انسان ها، همواره احساس ناهماهنگی میکنند؛ مهم ترین دلیل شاید این باشد که به ندرت اتفاق میافتد راهحل برگزیده، کاملاً مثبت و راهحلهای انتخابنشده، کاملاً منفی باشند. یک راه خوب برای کاهش ناهماهنگی، یافتن اطلاعات منحصراً مثبت در مورد تصمیم اتخاذشده و پرهیز از اطلاعات منفی است. یعنی پس از اخذ تصمیم، ویژگیهای مثبت چیزی که انتخاب شده مورد تأکید قرار گیرد و به خصوصیات منفی آن بیاعتنایی شود و یا برعکس بر خصوصیات منفی چیزی که انتخاب نشده تأکید شده و و به ویژگیهای مثبت آن بیتوجهی شود.
پژوهشهای انجامشده در زمینه نگرشها نشان میدهند که مردم، هرگاه انتخاب مشخصی داشته باشند و انتخاب خود را در برابر عموم، آشکار کنند، به طور انتخابی به دنبال اطلاعات تأییدشده در مورد انتخاب خود هستند. این گرایش در جهت انتخاب اطلاعات، زمانی بیشتر میشود که میزان ناهماهنگی شناختی نیز بیشتر باشد.
ادراک گزینشی، یک فرایند مهم شناخت است؛ به این معنا که مردم تحت شرایط خاص در مقایسه با شواهد اطلاعات ناهماهنگ، وقت بیشتری را صرف توجه به شواهد هماهنگ میکنند.
راههای کاهش ناهماهنگی
نظریههای شناختی ادراک گزینشی را به عنوان یک عملکرد هماهنگکننده با نگرشهای اولیه فرد در نظر میگیرند. بر اساس این نظریهها، انسان ها، اطلاعات محیط را مورد جستجو، توجّه و تفسیر قرار میدهند؛ به طوری که موجب تقویت نگرشهای خودشان گردد. نظریه ناهماهنگی شناختی پیشبینی میکند که مردم از اطلاعاتی که میزان ناهماهنگی را افزایش میدهد، پرهیز کنند. انسان ها، بیشتر، اطلاعاتی را پردازش میکنند که با نگرشها و رفتارشان هماهنگ باشد. بنابراین، جستجوی اطلاعات، توجّه و تفسیر آنها به گونهای گزینشی انجام میشود. البته باید توجّه کرد که دقّت علمی و رفتار منصفانه سبب میشود تا مردم اطلاعاتی را جستجو کنند که با نگرشهایشان ناسازگار باشد. مردم همچنین با تفسیر گزینشی اطلاعات پیرامون، از نگرشهای خود محافظت میکنند. مثلا، نگرش مردم نسبت به درگیریهای قومی و ملّی، به چگونگی قضاوت آنها در مورد منصفانه بودن رسانههای خبری بستگی دارد. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که مردم، حداقل از نظر توجّه و ادراک، دارای سو گیری در جهت باورهای خود هستند که با مراحل پردازش اطلاعات مربوط به شناخت اجتماعی، هماهنگی دارد.
نظریه ناهماهنگی شناختی پیشبینی میکند که یادگیریها و حافظهها نیز در جهت هماهنگی و همسانی نگرشها، جنبه گزینشی پیدا میکنند.
****
اگرچه دستیابی به اصول تغییر نگرش امری دشوار است، نظریه ناهماهنگی شناختی به این حوزه کمک میکند تا با پیش بینی رفتار فردی که دچار ناهماهنگی شناختی شده است، تغییر نگرش او را تا حدی تحت کنترل در آورند. فستینگر و محققان پس از او پیش بینی نمودند که در صورت بروز ناهماهنگی شناخت، فرد به نوعی تعداد یا اهمیت عناصر ناهمسان را کم نموده یا برعکس، تعداد یا اهمیت عناصر همساز را افزایش میدهد.
اما راه سومی هم وجود دارد که همان تغییر نگرش است. در اینجاست که می توان با ارسال اطلاعاتی که فرد، حزب و یا سازمان را دچار ناهماهنگی شناختی میکند، نگرش او را به نحوی که مد نظر دارد تغییر دهد و یا در صورتی که مایل به نگهداشت نگرش موافقان خود است، به نحوی از رسیدن چنین اطلاعاتی به او پرهیز نماید.
منابع
-بدار، لوک و همکاران؛ روانشناسی اجتماعی،حمزه گنجی، تهران، ساوالان.
– سورین، ورنر جی؛ و جیمز دبلیو. تانکارد، نظریه های ارتباطات؛ ترجمه علی رضا دهقان. تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
– فستینگر، ل؛ و ارونسون، ا. «پیدایش و کاهش ناهماهنگی در بافت های اجتماعی» در: روان شناسی اجتماعی، متون اساسی انگلیسی و امریکایی، ترجمه پرویز سرندی، دانشگاه تبریز
– کریمی، یوسف؛ روانشناسی اجتماعی نظریهها، مفاهیم و کاربردها، تهران، ارسباران، چاپ ششم.
آماده شده برای ئاسوی روژهه لات
جبههی کردستانی و ضرورت غلبه بر ناهماهنگی شناختی (Cognitive Dissonance) – بخش دوم و پایانی
February 3, 2012
7 Mins Read
347
Views