چرا جنگ هميشه بد نيست
با انديشه ي يک گذشته ي کهنه، درگير بازي هاي سياسي مدرن شدن، بزرگترين “فاجعه” است. موقعيت هاي نوين را در چارچوب اصطلاخات يک مدل يا پارادايم پيشيني بررسي کردن، بزرگترين “تهديد” است.
تحليل اکنون در قالب ذهني گذشته، “هراس انگيز” است.
وجهه ي قانوني بخشيدن به ارزش هاي فرهنگي بنيادگرايانه که بخشي از تاريخ گذشته است “شوم ترين” داراي “شوم ترين” پيامدها است.
عبارات فوق يک نتيجه ي ديگر نيز دارند:
“گذشته انديشي”، “گذشته نگري” و “گذشته باوري” را تنها با “فرا قانون” مي توان، در بستر “زمان” و “مکان”، “امکان” بخشيد.
براساس آنچه گفته شد فرهنگ، علم، برنامه ريزي و چشم انداز کلي برنامه اي که به تداوم بقاي سلطه گران در خاورميانه، تاکنون انجاميده است به “فاجعه” منتهي خواهد شد.
اکنون ديگر “صلح” نيز به خاطر “سکوت”، “مرده” است و “جنگ” ديگر “شرم آور” نيست چراکه عقلاني سازي اين عقب ماندگي تنها با جنگ ممکن خواهد شد و تاريخ عقب مانده، تنها با جنگ به “اينجا” و “اکنون” بازخواهد گشت. جنگ اکنون ديگر يک “تعيّن” است و فراقانون، تنها با جنگ، به “قانون” بازخواهد گشت….
جنگ هميشه هم بد نيست
بهزاد خوشحالي