روزها را می شماریم و شب ها را ورق می زنیم
تولدها و مرگ ها را به تماشا می نشينیم و
گذر ایام را به بهانه ی نو شدن دیگران
شادباش می گوییم اما
جهان ملت ما همچنان سیاه و
کفتارانی که هر دم از خون فرزندان ما
در دامنه ی سرخوشی و نشئگی نوسان می کنند و
نوباوگانی که دهشت مرگ و چوبه ی دار را
هردم، دمادم، می میرند و زنده می شوند
تنها روزی شادباش خواهم گفت و جشن گرفت خواهم که
گلوی این شب بلند را
به سپیده ی رهایی
تیز، بریده باشم
گلوی این ظلمانی شب را
به سپیده ی رهایی
تیز، بریده باشم….