وضعیت “ما” به نقطه ای رسیده است که تصمیم گیری های دشوار و حیاتی، به مرحله ی “ضرورت” رسیده است اما بدون تغییر در “چارچوب های ذهنی”، بدون “پوست اندازی”، و بدون “اندیشه ورزی”، تنها نقش همان شوالیه را خواهیم داشت که با نیزه های چوبی، به جنگ آسیاب های بادی می رفت.
ذهن ها اکنون آبستن توقعی هستند و تولد یک تصمصم را انتظار می کشند.
جهان کهن به سرعت در حال سقوط و فروپاشی است؛ دنیای جدیدی در راه است و خوب و بد آن به دست خود ماست.
سیاست در جهان امروز، دیگر تنها جاده ی یک طرفه ای نیست که فقط هنر ممکن اش خواند. “سیاست، هنر ممکن ها است” اکنون جای خود را به “هنر غیر ممکن ها” داده است.
از تسخیر “وال استریت” تا “فتح کریمه”، در بیش از هفتاد کشور جهان، تغییرات بنیادی به وجود آمده است، حکومت های اقتدارگرا به زیر کشیده شده اند یا دگرگونی های عظیمی در آنها به وقوع پیوسته و هر روز کشور دیگری به این سیاهه افزوده می شود.
نگاهی کوتاه به این فهرست طولانی نشان می دهد که در بیشتر آنها غیر ممکن ها، ممکن شده اند….
سیاست، دیگر هنر ممکن ها نیست بلکه هنر غیر ممکن ها است….