مجموعه ای از پژوهش های بین نسلی، به تحولات خاص اختلال افکنی توجه می کنند که میان نسل ها و در دوره هایی خاص رخ نموده اند. این تحقیقات ناشی از تمایزی است که بین نسل های جوان و گذشتگان ایشان به عنوان مسبین رخدادهای مختلف وجود دارد.این نکته به ویژه در نسل های پس از انقلابات بزرگ، قیام ها و جنگ های فراگیر ملموس است.(کاشی و گودرزی،1383)
به عوان نمونه می توان به پژوهشی اشاره کرد که در آن، ارزش ها و گرایش های جوانان و نسل پس از جنگ ایتالیا مورد پژوهش قرار داده شده است. در این تحقیق، جوانان ضمن باور به ارزش های سکولار و فردگرایی در حوزه ی مسایل عقیدتی و اخلاق، در حوزه ی دین، با مذهب نهادینه شده تعارض داشته و از سوی دیگر، مدافع ارزش هایی چون طلاق و سقط جنین هستند. در واقع، ذهنیت های نسلی و بروز تفاوت میان نسل ها در هر منظومه ی فرهنگی، حاصل تعامل میان منظومه های معنابخش در هر فضای فرهنگی و تجربه های زیسته و زنده ی هر نسل است، تجربیاتی که سازماندهی به معنایی ویژه را برای نسل مذکور مهیا و امکان تمایزیابی معنایی برای نسل مذکور ممکن می سازد.(همان،1383)
“کریستوفر بالس” در مقاله ای با عنوان “ذهنیت نسلی” می گوید: “ابژه های نسلی آن پدیده ای هستند که برای برای ایجاد حس هویت نسلی به کار می بریم. این ابژه ها چه بسا توسط نسل های پیشین نیز استفاده شده باشد اما برای آن، حکم چارچوب شکل دهنده ی یک نسل را نداشته اند حال آن که برای کودکانی که بعدها در سنین جوانی، با تجربه کردن این ابژه ها به صورتی ناخودآگاهانه، احساس “همبستگی نسلی” می کنند چنین حکمی را دارند.(بالس،1380)
از این نگاه، نسل، مجموعه انسان هایی هستند که در ابژه های نسلی با یکدیگر سهیم شده اند، یعنی کسانی که از ابژه های معین برخوردار شده، آنها را درک کرده و با استفاده از آن، بینشی درباره ی واقعیت اجتماعی برای خود به وجود می آورند.
“هر نسلی، شخصیّت ها، ابژه های نسلی، رویدادها و چیزهایی را برمی گزیند که بای هویّت آن نسل، دارای معنایی خاص هستند. ابژه های هر نسل همچنین، به طور بالقوه، برای نسلی دیگر واجد اهمیت هستند اما معمولا معنایی متفاوت می یابند.(همان،1380)
“بالس” در ادامه، مراحل تکامل هر نسل را به صورت مشروح می آورد که روند آن به صورت خلاصه چنین است:
انتقال هویت جمعی نسل والدین به صورت ناخودآگاه به فرزندان
عرضه ی بحران های تاریخی به کودکان و سهیم شدن آنها در رویداها و شخصیت ها
پی بردن نسل جدید در جوانی به “هویت جمعی” خود
خودشیفتگی نسلی در دهه ی دوم عمر و ایجاد فرهنگی که تصویر همان نسل است
ورود به حد و مرز نسلی خویش در مرز سی سالگی
آگاهی به ضرورت تبدیل نسل خود به شیئی تاریخی
تبدیل شدن به شیئی تاریخی در سن شصت الی هشتاد سالگی و احساس پیوستن به تاریخ
تجربه ی ما
تجربه ی کردها در سه دهه ی اخیر در مجموع، پدیده ی کم نظیری است. کردها در طول سه ده ی اخیر، چنان تحت تاثیر موج ناشی از انقلاب، بحران کردستان، جنگ ایران و عراق و تبعات پس از جنگ قرار گرفته اند که تجربیات فردی، اعصاب و روان و دانایی ها و عادات فردی و اجتماعی آنها تحت تاثیر این تجربه های شگرف، شاکله های فرهنگی این ملت را عضا دچار دگرگونی نیز کرد.
تحول” خوش باوری ” ناشی از سرنگونی نظم مستقر سیاسی موجود پیش از انقلاب به”بدگمانی” بحران کردستان، رویارویی مردم کردستان با حکومت انقلاب در قالب مفهوم دشمنان سازش ناپذیر، و سرانجام، ایجاد مرزهای خونین در قالب مصالح انقلاب، نسل انقلاب را در کردستان به نسلی غیرمعمول، نامتعارف و ویژه تبدیل کرد، نسلی که این بار به انقلاب، ناباورانه می نگریست و دیگر خود را شریک آن نمی دانست.
انقلاب انباشته از هنجارها، خاطرات، خطرات و روایت های انقلابی که دیگر متعلق به او نبود باکه در مقابل او بود، چون از نگاه او، ارزش های دیگری متولد شده بود که مبتنی بر اراده گرایی ایدئولوژیک در قالب یک تقدیرگرایی جزمی بود.
کردستان با شرایط ویژه ی خود، هنوز با این وضعیت کنار نیامده بود که این بار جنگ را تجربه کرد، آتشفشان انقلاب که گدازه های بسیاری از آن در خانه اش افتاده بود این بار تبدیل به آتشبارهای دشمنی شده بود که استان های کردنشین را آماج کرده بود. نسل جنگ نیز کشت و کشته شد و در این میان، ملت کرد، باز هم سنگین ترین هزینه ها را پرداخت کرد.
انقلاب و بحران کردستان و جنگ هم به پایان آمد اما مردم کردستان هنوز هم سایه ی سنگین تبلیغات “غیرخودی” را بر سر داشت. نسلی که سر برآورده بود اینک نه انقلاب را به خاطر داشت، نه از بحران کردستان چیزی می دانست و نه جنگ را تجربه کرده بود، اما آنچه تبلیغات، آموزش و رسانه به او می آموخت تقدس انقلاب و جنگ و سرکوب مردم کردستان و تلاش برای انحراف حقایق بحران کردستان بود.
در کنار این وضعیت، سیاست های پس از جنگ، حول محورهایی چون ایجاد تقاضاهای کاذب و اتفاقا ایجاب این تقاضاها می گشت و متعاقب این تقاضاهای اکنون موثر شده،عرضه ی انبوه آنها نیز در جامعه، فرهنگ و سیاست آغاز شد، سیاستی که رفته رفته به بار نشست و تدریجا نسلی آفرید-به طور عام در ایران و به ویژه در کردستان- که میزان تبعیت او از اصول(قانون و اخلاق) کاهش یافت،حساسیت او را به هنجارهای اخلاقی از میان برد، رویکرد او را به ارزش ها تقلیل داد، میزان علاقه ی او را به مسایل سیاسی از حرکت انداخت و تمسک او را به “هویت”، به قالبی ریخت که تصور او را از فضای اخلاقی جامعه، از تلاش، جدیت، گذشت، امانتداری، انصاف، خیرخواهی، صداقت، راستگویی، آزادی خواهی و آزادی طلبی، به سوی تظاهر ارزش های منفی تنزل داد و چشم انداز اخلاقی جامعه را به سوی کاسته شدن از ارزش های مثبت و رشد ارزش های منفی پیش راند.
****
جوان امروز کرد، دیگر از بالندگی به “هویت” خود که از مهم ترین بنیادهاست گسسته است، برای او “هویت”، دیگر اقتدار و موضوعیت ندارد و فضای اخلاقی مورد نظر او اتفاقا “اخلاق شکنی” و “لذت طلبی کاذب اجتماعی” است.
برای جوان کرد، امروز، “فلسفه ی باری به هرجهت”، “خوش باش ندانی به کجا خواهی رفت”، “عمر همین یک روز و دو باشد” و… چنان ارزش هایی برای او آفریده است که به گسست تقریبا کامل او از سیاست، فرهنگ و جامعه منجر شده است. جوان امروز کرد، مفهوم “آزادی” را چنان ا لحاظ ارزشی فروکاسته است که برای او، بیشتر، معادل واژه ای برای “هر امکان قابل دستیابی برای گذران موقت از معضلات اجتماعی و فرهنگی اینجا و اکنونی” است و احساس آزادی هم برای او به تَبَع، احساس لذت ناشی از همین گذران موقت خواهد بود….
نسل امروز ما، از “آزادی” و آزادگی” و از “نسل پیشین خود” بریده است، نسل امروز ما، نسلی است که ارزش ها، هنجارها و نقش ها را تنها در اینجا و اکنون جستجو می کند. “بحران هویت” دق الباب” می کند، به هوش باشیم….
شکاف بین نسلی، گسست تاریخی، فرهنگی، سیاسی – ماهنامه ی”خط صلح” شماره13
March 23, 2012
5 Mins Read
423
Views