عشقم را از من نپرس
از کس نپرس
از خود نپرس
از عشق پرس
به یگانه گی ات سوگند
آزادی را از چهار سوی جهان
هفتمین خوان گنبد گردون
از هرچه به پندار ناید
سرانجام
گل گونه
یا سرخ گردن
بر کالبد پاره ات خواهم دوخت
برهنه پای، شرمسار، اسیر
به پابوست خواهم آورد
بر تن رنجورت مرهم خواهم ساخت
به سیاه رخت مادرانت، خواهم پوشاند
به سجده گاه صبوری ات خواهم کشاند
بر دشت هایت خواهم فشاند
بر قله هایت خواهم افراشت
به آتش افشان نوروزت خواهم نشاند
بر آتشکده دلت خواهم گماشت
اراده ام را از من نپرس
از کس نپرس
از خود بپرس
از عشق پرس