به گواه تاريخ، چه پيش از اسلام وچه پس از آن ، يك نگاه”چند آييني” بر انديشه ي ملت كرد حاكم بوده است و اين ملت، در دوران هاي گوناگون تاريخي، با پذيرش اديان ومكاتب مختلف ، همه ي آنها را درظرف هويت ومليت خود ريخته است. از سوي ديگر همچنان كه اكنون نيز مي توان مشاهده كرد سرزمين كردستان در يك زمان، آيين گاه وپرستشگاه اديان مختلف چون زرتشتي، مسيحيت، يهوديت ، اسلام وحتي بت پرستي نيز بوده است و نحله هاي مذهبي چون”مزدائيسم”، “نسطوري”،”آسوري”، “سني” ، “شيعه”، “ايزدي” ،”علوي”(هالاوي) ، “اهل حق” ،”صوفيسم” و… با وجود تلقي ها وتمايزات گوناگون به لحاظ نگاه آييني ومذهبي ، همواره در كنار يكديگر زندگي كرده اند، بسياري از آنها فارغ از مذهب وآيين، در كنار يكديگر به دفاع از هويت وسرزمين خود پرداخته وبا محوريت بخشي به “اصالت ملت”، قرباني آرمان هاي “كرد ملت باورانه” شده اند. در اينجا بهتر است به ذكر چند نمونه ي تاريخي در اين مورد پرداخته و با ذكر پاره اي از تعاملات ، به بيان توصيفي”تحمل” و “تسامح” نزد پيروان اديان ومذاهب در كردستان بپردازيم.
نمونه ي شماره ي يك:
شهر “اربيل”با ريشه ي زباني”اربائيلو” يا”اربع ايلو” واژه اي كاملاً تكثرگرا وبه معناي “چهار خدا” است. اين شهر در يك زمان پرستشگاه وعبادت گاه آييني”آشوري”ها، “هوري”ها، “گوتي”ها و”اكدي” ها بوده است .
نمونه ي شماره ي 2:
حضور ديرين پيروان مسيحيت در كنار شهرهاي باگرايشات بسيار مذهبي اسلامي وتعامل آييني مسلمانان ومسيحيان با يكديگر در شمال غربي ايران ودر منطقه درياچه اروميه، حضور اقليت مسيحي در چند روستاي اطراف شهر مذهبي كويه وزندگي اقليت هاي “آسوري” و”كلداني” در بخش هاي مختلف كردستان با پراكندگي جغرافيايي ناهمگن، شاهدي قوي ومطمئن براين ادعاست. همچنين يهوديان كردستان نيز درطول تاريخ حضور پررنگ خود در كردستان، در محلات مختلف شهرهاي كردنشين پراكنده وحتي گورستان و زيارتگاه هاي منحصر به خود نيز داشته اند. داستان ها، لطايف ونكات ظريفي كه از تعاملات مسلمانان ويهوديان در كردستان، به صورت سينه به سينه نقل مي شود نيز حكايت از اين مساله دارد. يهوديان كرد، حتي امروز نيز با آنكه در مهاجرت به ارض موعود خود اسراييل، يك هويت ملي درچارچوب كشورمستقل براي خود تعريف كرده اند هنگام معرفي خود به ديگران از واژه ي “اناكوردي” استفاده وحتي به اين نام نيز شناخته مي شوند.
نمونه ي شماره ي3:
اهل حق زيارتگاه هاي مقدسي دارند كه ملزم به زيارت وديدار آنها هستند. اين عبادت گاه ها كه معمولاً به صورت دوره اي پذيراي پيروان خود است شامل مرقد “سلطان اسحاق” در روستاي “شيخان”، “شاخوشين” در “هاوار”، “بابايادگار” در”ذهاب” و “باباطاهر همداني” در”مندلي” است.(پيروان اهل حق بر اين باورند كه زيارتگاه باباطاهر در مندلي قرار دارد.) جالب اينجاست كه چه روستاي”شيخان” وچه”مندلي” يا حتي”همدان”، داراي اكثريت مسلمان وپيروان سني و شيعه است.
وجالب تر آنكه خادم زيارتگاه اهل حق در “شيخان”، مسلماني با تخلص”صوفي صالح”است كه نزد اهل حق از احترام وحتي قدسيت برخوردار است.
نمونه ي شماره ي 4:
با وجود آنكه در آيين اسلام (سني وشيعه)، ارتداد مستوجب حكم مرگ است، اما با وجود تغيير آيين از سوي كردها در طول تاريخ، هرگز شاهد صدور حكم مرگ بر اثر ارتداد از سوي بزرگان آييني يا مردم كردستان نبوده ايم. “پروفسور سعيد” كاشف بزرگ “كتيبه هاي هَورامان” و يكي دو تن از اعضاي خانواده ي “بدرخانيان” كه از اسلام به مسيحيت گرويدند هيچ گاه با بازخواست رسمي شرعي از سوي بزرگان آييني ملت كرد مواجه نشده وهمواره مورد احترام واقبال تاريخ كردستان نيز بوده اند.
نمونه ي شماره ي 5:
در ميان پيروان اهل تشيع واهل تسنن در كردستان، هرگز نمي توان به نمونه هايي از يك عداوت، نفرت و يا برخورد درسطحي گسترده كه بتوان آن را جنگ يا نبرد مذهبي از نوعي كه ميان پيروان آيين هاي مختلف مسيحي روي داده است اشاره نمود. در اين ميان، هرآنچه در مقاطعي بسيار كوتاه در تاريخ روي داده است قطعاً ردپايي از يك طراحي توطئه آميز براي ايجاد اختلاف جهت بهره برداري هاي سياسي باخود داشته است. گروه سلطه در كردستان در دوره هايي كوتاه و درچارچوب”پروژه كولونياليسم فرهنگي” اقدام به طراحي چنين نقشه هايي نموده اما هوشياري ملي و “كرد ملت باوري” نزد كردها همواره به مانعي اساسي در برابر اين طرح ها تبديل شده است.
نمونه ي شماره ي6:
اگرچه آيين اسلام از طريق غزا و در ادامه به دليل تحميل شرايط مذهبي با استفاده از اهرم هاي اقتصادي (نظيرجزيه وخراج) واردكردستان شد اما هرگز نتوانست به مانند آنچه در مورد مصريان، تونسي ها وسوري ها روي داد تغييري در زبان آنها ايجاد كند. همچنين است شعاير ملي و آيين هاي “پيشا اسلامي” در كردستان كه اسلام ناگزير از پذيرش آنها واحترام گذاردن بدانها شد. احترام به آتش نزد كردها وحتي درپاره اي موارد قايل شدن قدسيت براي آن، جشن نوروز، مراسم عروسي و بسياري آيين هاي ديگر، مبين اين موضوع است. آيين اسلام در بسياري از موارد هرگز نتوانسته است سيماي ويژه گي هاي سنتي وعرفي ملت كرد را از ميان بردارد وتنها در برخي موارد، رنگ وبوي آنها را رقيق تر نموده است بنابراين مي توان گفت اسلام در كردستان يك “كومپوزيتسياي ملي ـ اسلامي” است كه مي توان آن را “اسلام بومي” يا “اسلام كردي” نام نهاد.
نمونه شماره 7:
ماموستا “هه ژار” در يكي از خاطرات خود در مورد آشنايي با “فرانسوا حريري” تعريف مي كند:” فرانسوا از سوي ملا مصطفي ماموريت يافته بود تجهيزات مورد نياز ما را در ايستگاه راديو تامين كند. شبي در يكي از متون فقهي به مساله اي برخورديم كه اگر فردي مسلمان، هنگام گرسنگي نتواند به خوراك حلال دست يابد، خوردن گوشت اهل كتاب براي او جايز خواهد بود. ما نيز موضوع را به شوخي به آگاهي فرانسوا رسانيديم. ار آن روز به بعد، هرگاه ليست آذوقه و مواد مورد نياز را تهيه مي كرديم در آخر نامه به شوخي مي نوشتيم: “شنيده ايم خوب چاق شده اي. حكم شرع را فراموش نكن و هرچه سريع تر ملزومات مورد نياز مارا روانه كن وگرنه مجبور خواهيم شد از حكم شرع پيروي و اطاعت كنيم …”.
شايد بتوان ادعا كرد نزد كردها، پرسش از مذهب و آيين يكديگر به نوعي فراتر از “تفتيش” و حتي توهين نيز تلقي شده است. مبارزه ي ملي كردها در دوران نهضت آزاديبخش ملي از آيين هاي مختلف در كنار يكديگر و در يك سنگر دربرابر دشمن مشترك، بزرگ ترين شاهد اين مدعاست. (در قيام1880كردستان كه به عنوان سرآغاز نهضت رهايي ملي كرد شناخته مي شود شيخ عبيدالله نهري با وجود پيروي از طريقت نقشبندي، براي اتحاد كردستان- فارغ از دين و مذهب- ميرزا ملك آرا (شيعه)، اقبال الدوله (شيعه)، آخوندهاي شيعه اروميه، مارشمعون آسوري و رهبر كليساي ارمني ها را به اتحاد عليه دشمن مشترك فراخواند. “قاضي محمد” رهبر و پيشواي جمهوري كردستان نيز پس از تشكيل كابينه، ضمن اعلام آزادي كامل مذاهب، از پيروان اديان مختلف در كردستان خواست به امر آموزش به زبان مادري اهميت فراوان دهند.)….
منبع: هويت کردي و دين، بهزاد خوشحالي،1385 کتاب الکترونيک