محکوم به رنج
از “پرومته” تا “سیزیف”
از “سیزیف” تا “وین”
کمی آن سوتر، “میکونوس”
همین نزدیکی ها، “ایمرالی”….
و نزدیک تر، من…، خود من، …، ما
تفاوت ها اگرچه جزیی اما
حاصل همواره یکی است، …
کدامین واژه
کدامین واژه را
به جای این سه نقطه ها بنشانم؟
برنشانم؟؟؟
مجکوم به رنج؟
نيز؟ باز؟
واقعا نمی دانم و
اکنون در حالی که تنها
تکه ای از آن وفاداری به حقیقت را
در گوشه ی وجودم احساس می کنم
یا به قول آن سپید فرشته ی سیاه بخت:
“پروبال ریخته، خاطرات پرواز، روزی هزاران بار می کُشدم”
این بار وجودم را به جهان خواهم کوبيد
نه از شيشه، از جنس سنگ
بايد حقیقت را دريابد
آگاهانه به ندانستن زدن تمام
پايان
عاشقانه ي خود را امضا مي زنيم
با اثر انگشتی از “هويت” در پای آن
پس آنگاه افروخته مشعل
آزادي حقيقت
حقيقت آزادي را
“آبيدرگاهان”
به نظر نه
به نظاره خواهيم نشست
به نظاره خواهيم نشست….
(ب.خ)
توضيح: سپيدفرشته ي سياه بخت، اشارتي استعاري-تشبيهي است به “فروغ و زندگي فروغ “