….اکنون بايد وارد نقطه عطف ديگري شد و آن، سپردن اختيار مشارکت يا عدم مشارکت در انتخابات به خود مردم است چراکه به باور من، جنبش اجتماعي در لايه هاي نهان، اکنون از نيرويي کاملا تاثيرگذار برخوردار است و خود مي تواند تصميم بگيرد که آيا بايد مشارکت کرد يا نه. از اين رو، کاراترين حالت-والبته اثربخش ترين آن-موقعيتي است که احزاب با سپردن اختيار به مردم، تنها به تعريف شرايط، تبيين وضعيت و محاسبه ي تهديدها و فرصت هاي مشارکت يا عدم مشارکت پرداخته و با بهره گيري از دو سازوکار “رسانه” و “آموزش”، اولويت بندي گزينه ها بر اساس يافته هاي دانشي را در اختيار جامعه قرار دهند.
مردم، خود، بهترين انتخاب را خواهند يافت و در هر صورت-چه مشارکت چه تحريم- تعامل دوسويه ي احزاب-جامعه، به مدار بالاتري از درک متقابل، ارتقا خواهد يافت….