آيا فروپاشي از درون، محقق خواهد شد؟
(رحيم مشايي در اوايل دهه ي شصت به عنوان معاونت امور حزب کومله در اطلاعات سپاه(و در ادامه وزارت اطلاعات) و همچنين ارتقاي منصب به عنوان معاونت امور مناطق کردنشين وزارت اطلاعات، اسرار بيشماري از اعدام هاي کردستان در دهه ي شصت، ترور رهبران اپوزيسيون کرد (دکتر قاسملو و دکتر شرفکندي در اروپا و صديق کمانگر و سعيد يزدانپناه در کردستان عراق)، ترور بيش از260 پيشمرگ از احزاب اپوزيسيون کردستان در عراق در پروژه هاي ترور شهري و سياست هاي عملي نهادينه سازي و تثبيت فرهنگ پادگاني در مناطق کردنشين و همچنين سياست هاي مخرب فرهنگي در کردستان، در اختيار دارد که به نظر مي رسد هراس از افشاي اين رازهاي سربه مهر تاکنون هم توانسته است ضمانت سايه اي براي تداوم فعاليت مشايي عليرغم همه ي مخالفت هاي دستگاه حاکمه با او باشد)
يکي از سازمان يافته ترين انتقادها از “جريان انحرافي”(به زعم حاکميت) و شخص اسفنديار رحيم مشايي، اظهارات، حجتالاسلام حمید رسایی عضو فراکسیون انقلاب اسلامی مجلس و از جمله حامیان محمود احمدینژاد در دور نخست و منتقد جدي او در دوره ي دوم رياست جمهوري است.
وي مي گويد: سابقه انقلاب اسلامی و بررسی عملکرد شخصیتها نشان میدهد دشمنان همواره تلاش کردهاند اگر نتوانستند بهطور مستقیم شخصیتی را تحتتاثیر قرار داده و از او در راستای منافع خود استفاده کنند، از کانال اطرافیان وی وارد شوند؛ به عنوان نمونه در قضیه آقای منتظری دشمنان از طریق بیت او و دامادش که منتظری اعتماد بسیار زیادی به وی داشت، وارد عمل شده و اهداف خود را پیگیری کردند و یا در موضوع آقای هاشمی رفسنجانی هم دشمن تلاش زیادی کرد تا منافع خود را از طریق فرزندان و برخی اطرافیان وی تامین کند.
گزینههای متعدد دیگری هم وجود دارد که دشمن، برخی از آنها را با فساد اقتصادی و بخشی دیگر را با فساد اخلاقی به خدمت خود درآورده و در مواردی هم دشمن با توجه به زمینههای شخصیتی افراد از طریق مسائل اعتقادی وارد عمل شده است.
جریان انحرافی امروز با توجه به خصوصیات و ویژگیهایی که شخص آقای احمدینژاد داشت و عمدتاً هم این خصوصیات و ویژگیها بر اساس مبانی اعتقادی بود، ابتدا با رویکرد اعتقادی وارد صحنه شد و پس از آن اهداف سیاسی و اقتصادی خود را پیگیری کرد و به برخی از آنها رسید.
وي درباره ي اهداف جريان انحرافي و مسيري که مشايي به دنبال آن است مي گويد:
از جمله اهدافی که مشایی برای رسیدن به آن تلاش می کند، تصدی کرسی ریاست جمهوری یازدهم است اما این شخص به فراتر از ریاست جمهوری می اندیشد و اگر غایت هدف او کسب جایگاه ریاست جمهوری بود، می توانست با استمرار مرام و جهتگیری احمدینژاد سال 84، بدون اینکه نشان دهد با ولایت فقیه مشکل دارد به آن برسد .ولی مشایی مأموریت دارد تا نظام اسلامی را به انحراف بکشاند. از نظر مشایی جایگاه رهبری باید به یک جایگاه تشریفاتی برسد و بسیاری از ارزش های دینی به ارزش های ملی گرایانه تغییر کند.
به عبارت دیگر، از آنجا که جریان انحرافی و شخص آقای مشایی به شدت قدرتطلب است، در حقیقت با رویکرد ورود به مباحث اعتقادی به دنبال آن است که از جایگاه آقای احمدینژاد برای رسیدن به قدرت در انتخابات مجلس نهم و سپس ریاست جمهوری یازدهم بهره برد؛ در حالی که تردید نداریم اعتقادات مشایی انحرافی است و از احمدینژاد فقط به عنوان یک سپر استفاده می کند تا از طریق او به اهدافش برسد.
در کنار این موضوع، یکی از مهمترین اهداف جریان انحرافی ناکارآمد نشان دادن مدیریت انقلابی و ولایی است؛ اتفاقی که در طول چند سال گذشته رخ داد، این بود که مردم طعم مدیریت انقلابی را پس از سالها مجدداً در مسیر تبعیت از ولایت چشیدند و ما در نقاط مختلف کشور شاهد نتایج این نوع مدیریت بودیم و رهبر معظم انقلاب هم بر این اساس بارها اصول زنده شده توسط احمدینژاد را ستودند و راه دولت را تأیید کرده مورد تمجید قرار دادند اما اوجی که مدیریت انقلابی گرفته بود، متاسفانه با فعالیت دهها برابری جریان انحرافی به دلیل اعتماد زیادی که آقای احمدینژاد به برخی شخصیتهای این جریان و در رأس آن آقای مشایی داشت، با رکود مواجه شد.
رسايي در مورد ميزان اثرگذاري مشايي بر احمدي نژاد مي گويد: من میتوانم به این سؤال هم جواب نقضی و هم جواب حلی بدهم؛ بله احمدینژاد با همه هوش و حواسش می تواند تحت تأثیر الیاسهایی قرار بگیرد که آنها را به عنوان یک شخصیت مثبت باور کرده است. آقای احمدینژاد فردی شجاع، مدیر و با رویکردی زاهدانه است اما معصوم و مجتهد و دینشناس نیست و اتفاقا آسیبهایی که به او وارد می شود، از همین نقطه است. همه شخصیتها اشتباه میکنند و احمدینژاد هم مصون از اشتباهات نیست اما این اشتباهات به ویژه در اتفاقات اخیر هزینه سنگینی برای وی داشته که شاید اگر دیر بجنبد، جبران این هزینه سنگین دشوار باشد.
علاوه بر این ما شخصیتهایی را در تاریخ انقلاب داشتهایم که اعتماد زیادی به برخی اطرافیان خود داشتند که نمونه آن شهید رجایی بود که با همه سلامت اعتقادی و اقتصادی، فریب فردی همچون مسعود کشمیری را خورد و اعتماد به کشمیری به حد اعتقاد رئیس جمهوری محبوب و مردمی آن روز به کشمیری رسید و موجب شد که فرد مذکور در ساختار اجرایی کشور به قدری نفوذ کند که رجایی و باهنر را به شهادت برساند تا به زعم خودش به نظام لطمه بزند.
رسایی تا جايي پيش مي رود که مشايي را “الیاس ” شخصیت شیطانی و اغواگر سریال “اغما ” نيز مي خواند. وي ادامه مي دهد: مهمترین انحراف مشایی در فرض خوشبینانه این است که اسلام را بر اساس دیدگاههای خودش تفسیر میکند و دچار بیماری تفسیر به رأی از دین است. مشائی مطالعات دینی متفرقه داشته اما این مطالعات را عمق نبخشیده و به اساتید فن و مجتهدان مسلط به کتاب و سنت هم مراجعه نکرده تا مسیر مطالعاتی وی را مشخص و در مسیر درست هدایت کنند؛ در جلسات مختلفی که با او مواجه بودیم و بحث کردیم به این نکته روشن رسیدم که او معتقد به اسلام منهای روحانیت است و تلاش کرده احمدینژاد را هم به این سو ببرد که البته در سایه ولایت فقیه و وجود رهبری با درایت و حکیم در رأس نظام اسلامی نمیتواند موفق به تحقق دیدگاه خود شود.
مشایی معتقد است اکثریت جامعه مستضعفاند اما وی استضعاف آنها را فقط مالی نمی داند، بلکه معتقد است اکثریت مردم نسبت به دین اعتقاد جدی ندارند، نسبت به غرب تمایل دارند، ضد روحانیت هستند، از نظر مالی فقیر و منتظر کمک مسئولان هستند و از نظر سیاسی هم نمیتوانند جریانات سیاسی را از هم تفکیک دهند.
رسايي درباره ي تلاش مشايي براي حذف روحانيت از صحنه ي سياسي کشور مي گويد:اگرچه حذف روحانیت از صحنه سیاسی کشور شالوده فکری مشایی و همفکران اوست، اما باید توجه داشته باشیم که مشایی شخصیت چندوجهی دارد و در محافل عمومی و حتی بعضا در برابر احمدی نژاد به تناسب مخاطبینش شخصیتهای متنوع خود را بروز داده و از خود چهرههایی علمی، فرهنگی، سیاسی و اجرایی به نمایش میگذارد که این از ویژگیهای بارز نفاق است.
رسایی در مورد ساير انحرافات مشايي مي گويد: این موضوع را در نظر بگیرید که اساسا فساد اقتصادی به دنبال خود فساد سیاسی و فساد اعتقادی و حتی فساد اخلاقی میآورد؛ مفاسد امروز مشایی هرچند برجستگی اعتقادی دارد اما این برگرفته از مفاسد اقتصادی است که درباره شخصیتهایی مانند مهدی هاشمی و برخی اصلاحطلبان و افرادی که در کنار آقای هاشمی بوده و اکنون نیز هستند، صدق میکند و ما در گذشته هم نسبت به آنها هشدار داده بودیم، ریشه در فساد اقتصادی این افراد دارد.
بسیاری از مبانی و مواضعی که امروز توسط مشایی اتخاذ میشود، قبلا توسط اصلاحطلبان و جریان فتنه اتخاذ شده بود و موضوع تازهای نیست و به همین دلیل شما میبینید که در طول دو سال اخیر، مشایی هرگز حاضر نشده از تعبیر فتنه درباره جریان برانداز استفاده کند و فتنهگران را در حد مجرمین از نگاه نظام جمهوری اسلامی معرفی کرده و به اطرافیان خودش هم حتی توصیه داشته به جریان برانداز، فتنهگر نگویند.
در بسیاری از مواقع، اشتراک اهداف بین جریان انحرافی و جریان فتنه به وضوح مشاهده میشود که از مهمترین اهداف آنها تضعیف جایگاه ولایت فقیه و واتیکانیزه کردن این جایگاه و تضعیف روحانیت و تضعیف روحیه استکبارستیزی است؛ در شیوه عمل این دو جریان هم مشاهده میکنیم این اشتراکات وجود دارد و مشایی دقیقاً با روشهای اصلاحطلبان به دنبال جذب آرای مردم است.
البته برخی به اصطلاح اصولگرایان دیگر هم بیماری جذب آرای مردم به هر قیمت را دارند که نمونه خیلی بارز آن را در انتخابات ریاست جمهوری نهم شاهد بودیم که افرادی با شیوههای غربی و روشهایی که در مبانی دینی و انقلابی ما پذیرفته شده نیست، دنبال کسب رأی مردم بودند و هرچند که امروز منتقد مشایی هستند، اما با او در مواقعی اشتراک عمل داشته اند.
به عنوان نمونه عرض میکنم در بسیاری از امور بین آقای لاریجانی و مشایی اختلاف نظر و دیدگاه وجود دارد. ولی در خصوص مسائل سیاسی و چگونگی جذب آرای مردم برای پرکردن پیمانه انتخابات، شاهد این هستیم که هر دو جریان یک هدف را دنبال می کنند ولی دو تاکتیک دارند؛ هر دو به دنبال به دستآوردن 13 میلیون رای انتخابات یازدهم هستند اما یکی معتقد است که اگر در کنار آقای هاشمی بایستد به هدفش می رسد و دیگری معتقد است باید از طریق نفوذ در بدنه جریان فتنه رسیدن به هدف خود را پیگیری کند که برای همین سراغ هنرپیشهها میرود و حرفهای ملیگرایانه میزند.
وي ادامه مي دهد: مشایی در بسیاری از اهداف با جریان فتنه اشتراک نظر دارد و هر دو به دنبال حذف ولایت فقیه بودند؛ از طرفی با جریان اشرافی هم اشتراک داشت که به دنبال محدودسازی ولی فقیه است. برای همین هم فتنهگران هوای مشایی را داشتند. شما در ایام تبلیغات انتخابات دهم شاهد بودید که جریان فتنه برای تخریب آقای احمدینژاد اقدام به تولید CD به ظاهر مستندی تحت عنوان “90 سیاسی ” کرد و در آیتمهای مختلف آن موضوعات متنوعی درباره رئیس جمهور مطرح کرد تا در نتیجه انتخابات تاثیر بگذارد اما با آنکه مشایی پاشنه آشیل تغییر رای و نظر نیروهای متدین و ارزشی و حزباللّهی بود، در این CD هیچ اشارهای به وی نشد؛ چرا که آنها برای تحرکات آینده خود به او نیاز داشتند.
امروزه اما، اگرچه آقاي رئيس جمهور اعلام کرده است که براي سرعت بخشيدن به پروژه هاي نيمه تمام و در ادامه خدمت رساني به مردم، عازم سفرهاي استاني شده است ولي آنچه در جريان سفرهاي اخير پررنگ تر از افتتاح اين طرح و آن پروژه به چشم مي خورد، هزينه کلان و نجومي از بيت المال براي تبليغ انتخاباتي به نفع نامزد احتمالي حلقه انحرافي و در همان حال، تنش آفريني و حاشيه سازي با حمله به دشمنان فرضي است و باز هم مثل هميشه، بي آن که براي اثبات ادعاهاي خود هيچ سندي ارائه کند و يا از افراد و جرياناتي که مدعي است در مسير خدمت رساني ايشان سنگ اندازي مي کنند، کمترين نام و نشان و مشخصاتي بر زبان آورد.
اما روزنامه ي کيهان، ارگان دستگاه رهبري نيز در چهارسال گذشته، يکي از مهمترين اهداف خود را بر هدف گرفتن جريان به اصطلاح انحرافي و شخص احمدي نژاد و رحيم مشايي بنياد کرده است. مدير مسوول کيهان در سرمقاله ي مورخه ي 16 اذر91 مي نويسد:
«اگر طرح هدفمندي يارانه ها تا مرحله آخر انجام مي شد قرار بود که هر فرد 250 هزارتومان يارانه نقدي دريافت کند که متاسفانه با مخالفت رو به رو شد و گفتند با اين کار مردم را تنبل و پول را به بيکاران مي دهيد».
«اگر از جمعيت 75 ميليوني کشور 30 ميليون نفر آماده کار در اقتصاد فعال شوند و براي ساختن کشور کار کنند انقلابي اقتصادي برپا مي شود»
«مي گويند باهات برخورد مي کنيم!… شما عددي نيستيد در برابر ملت که بخواهيد برخورد کنيد… اگر گوشه اي از پرونده شما را بالا ببريم ديگر جايي در بين ملت نخواهيد داشت»
«برخي تصور مي کنند وقتي انقلاب ايجاد و جمهوري اسلامي برپا شد ديگر کاري نمانده و همه چيز تمام شده است، در حالي که ما در ابتداي راه هستيم»
و ادعاهاي ديگري از اين دست که درباره آن گفتني هايي هست؛
1- اظهارات يکسويه و ادعاي عدالت خواهي جناب احمدي نژاد در حالي است که اين روزها تورم و گراني افسارگسيخته، امان بسياري از مردم و مخصوصاً اقشار مستضعف و کم درآمد جامعه را بريده است و ايشان اگر در ادعاي مردم دوستي خود صادق هستند- که انشاءالله باشند- به عنوان رئيس قوه اجرائيه وظيفه دارند تمامي تلاش خود را براي مقابله با گراني و سامان دادن به شرايط اقتصادي کشور به کار گيرند و به جاي سخنراني هاي طولاني و يکسويه، براي مردم توضيح بدهند که در اين زمينه چه اقدامي انجام داده اند؟!
آيا هزينه 50 ميليارد توماني از بيت المال و از کيسه مردم مظلوم و مستضعف براي تبليغات انتخاباتي آقاي مشايي در استاديوم آزادي را مي توان نمونه اي از عدالت خواهي آقاي رئيس جمهور تلقي کرد؟! اجبار کارمندان دولت براي حضور در اين مراسم و متوقف کردن وظايفي که آنان در قبال ملت دارند و… که جاي خود دارد و فعلاً بماند!
ممکن است آقاي احمدي نژاد ادعا کنند که مراسم استاديوم آزادي براي تبليغ کانديداتوري آقاي مشايي نبوده و بفرمايند بهترين دليل آن که ايشان در آن مراسم حضور نداشت! که در پاسخ بايد گفت؛ آقاي رئيس جمهور! يعني حضرتعالي متوجه حضور مشايي در استاديوم نشده ايد؟! چه کسي در محوطه زير جايگاه به انتظار نشسته بود؟! و هنگامي که برخلاف انتظارتان از مراسم استقبال نشد ترجيح داده شد که آقاي مشايي آفتابي نشود؟! حالا بحث برسر اين بود که با توجه به آنهمه تبليغات، غيبت مشايي چگونه قابل توجيه است؟! و آقاي ملک زاده توضيح داد که بهتر است ايشان مخفيانه از استاديوم خارج شده و در مزار خانم عسل بديعي حضور يابد و خبر آن نيز منتشر شود تا غيبت وي سؤال برانگيز نباشد! و اين فقط يک نمونه کوچک! از هدر دادن بيت المال است و سؤال اين است که آقاي رئيس جمهور با آن ادعاي غليظ عدالت خواهي- که البته در دولت نهم واقعيت داشت- امروزه براي اقشار محروم و مستضعف جامعه که در تورم و گراني افسارگسيخته دست و پا مي زنند چه پاسخي دارند؟!
2- آقاي احمدي نژاد اين ترجيع بند را تکرار مي کند که «مي خواستيم با اجراي کامل طرح هدفمندي يارانه ها به هر نفر 250 هزار تومان بدهيم ولي نگذاشتند»! و به اين پرسش ها پاسخ نمي دهند که قصد داشتيد اين مبلغ – در مجموع کلان- را از کدام منبع پرداخت کنيد؟ چه کساني مانع شدند؟ گفتني است اجراي فاز اول هدفمندي يارانه ها دستاوردهاي مهمي داشت که صرفه جويي در استفاده از حامل هاي انرژي از جمله آنها بود. ولي مگر قرار نبود درآمد حاصل از هدفمندي به حمايت از توليد اختصاص يابد؟ دولت حضرتعالي در اين زمينه دست به چه اقدام قابل قبولي زد؟! تقريبا هيچ! و مگر شرط لازم و ضروري براي اجراي اين طرح، لزوم چاره جويي و مهار تورم نبود؟ آيا حضرتعالي تورم را مهار فرموديد؟ و يا هر از چندگاه به يک حاشيه سازي روي آورديد؟ قرار بود توزيع يارانه ها در ميان دهک هاي کم درآمد باشد ولي دولت محترم به توزيع ناعادلانه و مساوي در ميان همه دهک ها پرداخت- بنابراين نفرمائيد که از اقشار ثروتمند گرفتيد و به اقشار مستضعف داديد!- از سوي ديگر، دولت در تأمين منابع يارانه هاي کنوني يعني هر نفر 45 هزار تومان با چالش هاي جدي روبرو بوده و هست تا آنجا که سخن از کسري 20 هزار ميليارد توماني در ميان است و از سوي ديگر در شرايط کنوني وعده يارانه 250هزار توماني علاوه بر آن که دور از واقعيت و فقط يک شعار دهن پرکن است متضمن آزادسازي انفجارگونه قيمت بنزين و برق و گاز وآب و… نيز هست و اين به مفهوم تورم لجام گسيخته اي است که يارانه 600هزار توماني هم از عهده آن برنمي آيد و تورمي 200درصدي به دنبال دارد. آيا جناب رئيس جمهور از اين واقعيات و محاسبات کارشناسانه خبر ندارند؟ اگر پاسخ منفي است که تأسف بار است و اگر پاسخ مثبت باشد، بايد پرسيد چرا صادقانه با افکار عمومي برخورد نمي فرمائيد و با رويکرد انتخاباتي واقعيات را وارونه جلوه مي دهيد؟!
3- فرموده اند اگر جمعيت 30 ميليون نفري آماده به کار در اقتصاد فعال شوند، انقلابي اقتصادي برپا خواهد شد، که سخن قابل قبولي است ولي سؤال اين است که مگر اشتغال آفريني وظيفه دولت نيست؟ اگر هست- که هست- دولت محترم در اين زمينه چه کرده است؟ و يا قرار بود چه بکنيد که به قول حضرتعالي، عده اي مانع شده اند؟!
به عنوان مثال- و فقط يک نمونه- مگر همين آقاي مشايي ايران دوست! در حالي که مردم کشورش به اشتغال آفريني نياز مبرم داشتند و جوانان متخصص و جوياي کار از بيکاري رنج مي بردند، در ارديبهشت ماه 87، براي ساخت 1000دستگاه ساختمان سرويس بهداشتي بين راهي با شرکت اسپانيايي «گينجرو بونو» وارد مذاکره نشده بود. و باز هم، مگر همين آقا که عقربه قطب نماي آقاي رئيس جمهور همه جا به سوي ايشان نشانه مي رود، ميلياردها تومان بيت المال را براي ساخت سالن هاي همايش کيش در اختيار چند ضد انقلاب فراري ساکن آمريکا نظير «يحيي فيوضي» و دخترش «پانته آ» قرار نداد و در مقابل اعتراض کيهان اعلام کردند که آنها از ايرانيان عاشق کشورشان هستند! ولي آقاي فيوضي طي مصاحبه اي در آمريکا گفت «وطن من آمريکاست، نه ايران»! و ده ها نمونه ديگر…
4- آقاي رئيس جمهور مي فرمايند «برخي تصور مي کنند وقتي انقلاب ايجاد و جمهوري اسلامي برپا شد ديگر کاري نمانده است و همه چيز تمام شده است، در حالي که ما در ابتداي راه هستيم»! ايشان باز هم مانند هميشه توضيح نمي دهند چه کسي چنين ادعايي کرده است؟! ولي براي اطلاع جناب رئيس جمهور لازم به يادآوري است که اين ادعا نيز از سوي جناب مشايي مطرح شده – که نوار صوتي و تصويري آن موجود است- ايشان مي فرمايند:
«در سال 1357 انقلاب کرديم تا انقلاب اسلامي را صادر کنيم اما من اينجا عرض مي کنم که دوران اسلام گرايي به پايان رسيده است(!) معنايش اين نيست که اسلام گرايي وجود ندارد يا رو به نضج نيست، نه، اسلام هست اما دوره اش به پايان رسيده است. اکنون دوره اسب سواري تمام شده، اما اسب هست و سوارش هم هست»!خب! جناب رئيس جمهور حالا چه مي فرمائيد؟!
5- آقاي احمدي نژاد طي سخناني در هفتکل مي گويد «به من گفته اند که اگر زياد حرف بزني پدر تو را درمي آوريم»! و پاسخ مي دهد «اگر گوشه اي از پرونده شما را بالا ببريم ديگر جايي در بين ملت نخواهيد داشت»! که صرفنظر از ادبيات ناپسند ايشان باز هم بايد پرسيد؛
الف: چه کساني چنين ادعايي کرده اند؟ اگر ادعاي شما واقعي است- و با عرض پوزش- مانند ادعاي شما درباره ليست کذايي 300 نفره مفسدان اقتصادي که هيچ وقت نشانه اي از آن نداديد، پوچ و بي پايه نيست، چرا نام و نشان آنها را اعلام نمي کنيد؟! ممکن است بفرماييد از آنها مي ترسيد! که اولا؛ بايد گفت ايران عزيز به رئيس جمهور ترسو نيازي ندارد. و ثانيا؛ شما که با حرارت مي فرماييد ملت توي دهن آنها خواهد زد، ديگر از چه مي ترسيد؟!
ب: جناب رئيس جمهور! باز هم با عرض پوزش، تجربه 34 ساله انقلاب به ما آموخته است اينگونه ادعاها معمولا از سوي کساني مطرح مي شود که از افشاي برخي مسائل پشت پرده خود نگران هستند! البته، انشاءالله که شما از آن دسته افراد نيستيد، اگرچه هويت افشا شده برخي از اطرافيان حضرتعالي و حمايت بي چون و چراي شما از آنها تا حدودي علت نگراني احتمالي شما را قابل فهم مي کند! ولي تقصير خودتان است که به آنها چسبيده ايد!
ج: راستي اگر ادعاي شما واقعيت دارد، چرا از آن براي «گروکشي» استفاده مي کنيد؟! و مي فرماييد در صورتي که آنها- يعني همان جريان مورد ادعاي شما- عليه جنابعالي کاري بکنند، شما هم پرده ها را بالا مي زنيد! اگر اسناد شما صحت دارد دليلي ندارد که آن اسناد را پنهان نگه داريد! ملک شخصي شما که نيست. متعلق به ملت است و بايد پيگيري شود. ولي خودداري شما از انتشار آن تنها دو علت مي تواند داشته باشد. اول؛ آن که بلوف زده ايد و اين ادعا نيز چيزي شبيه ليست کذايي مفسدان اقتصادي است! و دوم اين که از افشاگري متقابل آنها نگران هستيد! آيا دليل ديگري هم مي تواند وجود داشته باشد؟! خودتان بفرمائيد.
6- آقاي احمدي نژاد از فساد اقتصادي يک جريان و از جمله آشفته کردن بازار ارز از سوي آنان سخن گفته اند که علاوه بر پرسش هاي فوق الذکر درباره چرايي خودداري ايشان از ارائه نام و نشان آنها، اين پرسش نيز مطرح است که مگر همين جناب مشايي با متهم اول فساد کلان و 3 هزار ميليارد توماني بانکي دستکم دو ملاقات خصوصي در هتل لاله تهران نداشته است؟ چرا موضوع آن ملاقات ها را که با ذکر سند در دادگاه مطرح شده است فاش نمي کنيد؟ چه کساني با تزريق مبالغ کلان ارز به بازار، باعث آشفتگي بازار ارز شدند و مابه التفاوت آن را به کدام کيسه ريختند و اندوختند؟! و ده ها چراي ديگر از همين دست که بماند! و… آقاي رئيس جمهور در ماه هاي آخر مسئوليت خود دستاوردهايتان را ضايع نکنيد!
درکنار اين ها، طرح بسياري عناوين تخطئه آميز، تحقيري و توهين آميز عليه اسفنديار رحيم مشايي، در چهار سال اخير تيتر برجسته ي بسياري از روزنامه ها و فضاي مجازي وابسته به حاکميت بوده است:
سرکرده ي منحرف، جادوگر، رمال، شيطان، فراماسونر و….نمونه هايي چند از هجمه ي بسيار بزرگي است که به صورت کم سابقه اي در تاريخ جمهوري اسلامي پس از آقاي بني صدر، عليه يک مقام عاليرتبه ي دولتي تدارک شده است.
اما نقطه عطف مواجهه ي مستقيم نظام با رحيم مشايي به ماجراي معرفي او از سوي احمدي نژاد پس از انتخابات 88به عنوان معاون اول رييس جمهور بازمي گردد که در نهايت، منجر به دخالت مستقيم رهبر ايران شد و با اعلام مخالفت رسمي و صريح خامنه اي، موضع کان لم يکن شد
-اما مشايي در کنشگري ها و عکس العمل هاي خود نسبت به دستگاه رهبري و مخالفان خود، چگونه وارد بازي شده؟ و اساسا اين مشاور اجرايي رييس جمهور، چگونه، برخي اصول نظام را به چالش کشيده است؟
-يکي از مهمترين اظهار نظرهاي مشايي به موضوع “دوستي با مردم اسراييل” بازمي گردد که با شديدترين واکنش ها از سوي حاکميت و همچنين روحانيت وابسته به رهبري مواجه شد.
-مشايي در هنگام مديريت سازمان ايرانگردي و جهانگردي، دست به مجموعه اي اقدامات زد که در فرهنگ شيعه اساسا مذموم و بعضا حرام نيز هست(ماجراي دف زني گروه زنان پيش از قرائت کلام الله در مراسمي در سنندج)
-مشايي با طرح موضوع “اسلام ايراني” و ضرورت اهميت بخشي بيشتر به فرهنگ و تمدن ايراني، بار ديگر، جامعه ي روحانيت شيعه ي ايران را به چالش فراخواند
-رحيم مشايي، در نهايت، به طرح موضوع جالب ديگري نيز پرداخت و آن، اشاره به پايان عصر ايدئولوژي مداري در حکومت و حاکميت بود.
-علاوه بر آنچه گفته شد اسفنديار رحيم مشايي و حلقه ي منتسب به او و جريان دولت(حلقه ي اروميه)، برگ برنده ي مهم ديگري نيز در اختيار دارند:
رحيم مشايي در اوايل دهه ي شصت به عنوان معاونت امور حزب کومله در اطلاعات سپاه(و در ادامه وزارت اطلاعات) و همچنين ارتقاي منصب به عنوان معاونت امور مناطق کردنشين وزارت اطلاعات، اسرار بيشماري از اعدام هاي کردستان در دهه ي شصت، ترور رهبران اپوزيسيون کرد (دکتر قاسملو و دکتر شرفکندي در اروپا و صديق کمانگر و سعيد يزدانپناه در کردستان عراق)، ترور بيش از260 پيشمرگ از احزاب اپوزيسيون کردستان در عراق در پروژه هاي ترور شهري و سياست هاي عملي نهادينه سازي و تثبيت فرهنگ پادگاني در مناطق کردنشين و همچنين سياست هاي مخرب فرهنگي در کردستان، در اختيار دارد که به نظر مي رسد هراس از افشاي اين رازهاي سربه مهر تاکنون هم توانسته است ضمانت سايه اي براي تداوم فعاليت مشايي عليرغم همه ي مخالفت هاي دستگاه حاکمه با او باشد(ادامه دارد)
نتيجه ي انتخابات هرچه باشد “ضريب شکست” ولايت فقيه بازهم افزايش خواهد يافت (بخش دوم)
May 13, 2013
16 Mins Read
447
Views