به بهانه ی توپ باران کردستان و قندیل توسط سپاه پاسداران رژیم
1.هنگامی که سیاست، جهانی باشد رشته های ارتباط بین نهادهای سیاسی ملی و سیاست های کنترل امور سیاسی و نیروهای منطقه ای را که باید مهار شوند از بیخ و بن قطع می کند. اکنون به جای جهانی که در آن سیاست های ملی، راهنمای نیروهای اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و به ویژه نظامی باشند، دنیایی ایجاد شده است که در آن، نیروهای فرامرزی جغرافیای سیاسی-اقتصادی هستند که سیاست های جهانی و منطقه ای را دیکته می کنند و بدین ترتیب، با “بین المللی شدن اقدامات، واکنش ها و کنش های متقابل”، بسیاری از اهرم های کنترل گذشته، کارایی خود را از دست داده اند.
جمهوری اسلامی اکنون به خوبی دریافته است که نه ظرفیت آن را دارد که با پایه ها، بنیادها، عملکردها و نتایج این فورماسیون، وارد رقابت شود و نه می تواند ساختارهای تشکیل دهنده ی نظام کاملا سنتی خود را به گونه ای تغییر دهد که دگرگونی های ناشی از آن، فرصتی برای این رژیم مهیا سازد که وارد بازی شطرنج جهانی شود، به همین خاطر با پافشاری بر رویکردهای سنتی و پیشینی، در تلاش است با ابزارهای کهن، همچنان بر “منطقه ای کردن مسایل” ادامه دهد .
2.بزرگترین مشکل ایران در حال حاضر، همان مشکلات آشکار این کشور در پهنه ی داخلی و بین المللی نیست. از دست دان هم پیمانان منطقه ای مانند سوریه و در ادمه حزب الله، عدم سرمایه گذاری های اقتصادی مشهود، مشخص، قطعی و منظم به دلیل تحریم ها و یا نظام سیاسی آن که ممکن است به دلیل رسوایی های سیاسی از درون منفجر شوند، ترکیب پیچیده ای می تواند باشد که سرانجام به فروپاشی ایران منجر خواهد شد اما مشکل بنیادین جمهوری اسلامی ایران آن است که هنوز “حکومت اقلیم کردستان” را به عنوان”یک بازیگر منطقه ای” – و در عمل، جدای از عراق _ نپذیرفته است و بدون توجه به رویکردهای نوین، همچنان بر این باور است که “حریم کردستان”، هنوز هم می تواند حیاط خلوت جمهوری اسلامی برای مانورهای سیاسی، اقتصادی و نظامی این کشور و گذرگاهی برای ورود به عراق و دیگر کشورهای عربی باشد.
3. اگر از نگاه سیاست سنتی نیز به این موضوع نگاه کنیم که جمهوری اسلامی هنوز هم از معادلات آن استفاده می کند به باور رژیم نیروهای گوناگونی وجود دارد که یکپارچگی جهان ساختگی ایران اسلامی را نگاه می دارند. جهان بینی وحدت بخشی که جمهوری اسلامی ایران را پابرجا نگاه می داشت اکنون با “فروپاشی مذهبی” از بین رفته است و سیاستگذاران ایران بر این باور هستند که ساخت و ساز یک تهدید بیرونی به مثابه “ضدتوطئه”، یگانه راه باقی مانده برای بقای این “کل به اصطلاح نظام یافته” است.
همچنان که پیش تر گفته شد مهمترین مشکل ایران، عدم درک درست از جهان جدید، معادلات نظم نوین، فقدان شخصیت در جهان کنونی و عدم مهارت در تشخیص معادلات جدید است و به همین خاطر، بر این باور است که می تواند با ایجاد و برجسته سازی یک تهدید بیرونی و در ادامه جنگ، با هدف “حفظ موجودیت ملی- در منطقه ای که هنوز هم به زعم اندیشه ی کلاسیک، می تواند حیاط خلوت این کشور باشد-، از فروپاشی خود جلوگیری نماید.
4. نهایت آنکه جمهوری اسلامی به مثابه یک نظام سنت نگر به لحاظ مدیریت سیاسی، فاقد این توان از شناخت است که در دوران توازن ناپایدار، تهدیدها و فرصت ها را به خوبی بشناسد و از آنها برای خود موفقیت و مقبولیت بسازد. بر همین اساس، رژیم اسلامی ایران، به این شناخت دست نیافته است که هیچ نقطه ی ثابتی(به مثابه رویکردهای نگرش سنتی) دیگر وجود ندارد که تکیه گاه اهرم سیاسی قرار گیرد.
نظام جمهوری اسلامی در جهان نوین، به دلیل پافشاری بر رویکردهای گذشته نگر و کلاسیک، “تابعیت سیاسی” خود را در جهان از دست داده است.
نظام جمهوری اسلامی در جهان نوین،”تابعیت سیاسی” خود را از دست داده است
July 28, 2011
3 Mins Read
585
Views
