نخست: شاید دولت اسراییل بر این باور است اکنون در شرایطی قرار گرفته است که باید “هزینه ی یک عملیات نظامی کلاسیک” را پرداخت کند چرا که در صورت دستیابی ایران به سلاح هسته ای، موازنه ی استراتژیک ایران- اسراییل، به مدار بالاتری ارتقا پیدا خواهد کرد که دیگر در چارچوب یک نبرد کلاسیک، قابل کنترل نخواهد بود و به مرحله ای گام خواهد گذارد که “استرتژی بازدارندگی- اقدام” در یک “رقابت هسته ای” خواهد بود.
دولت اسراییل شاید در “آینده نگری تعاملی” خود، این نکته را به خوبی دریافته است که در صورت عدم تحمل هزینه های یک “نبرد کلاسیک” با استفاده از “جنگ افزارهای متعارف”، ناگزیر است برای حفط توازن قوا به سود خود، وارد یک رقابت اتمی شود که هزینه های آن، خارج از توان این کشور کوچک منطقه خواهد بود و به دلیل پتانسیل های مادی ایران از نظر ذخایر طبیعی- و به ویژه نفت وگاز- در میان مدت، موازنه را به ایران واخواهد گذارد.
دوم: دیگر نگرانی عمده ی دولتمردان اسراییل آن است که به مجرد دستیابی ایران به کلاهک های هسته ای، این جنگ افزار –هرچند محدود- در اختیار شبه نظامیان هوادار ایران در جنوب لبنان(و شمال اسراییل) قرار گیرد(نظیر آنچه در مورد تکنولوژی موشکی ایران اتفاق افتاد) و تمامی این کشور کوچک با مساحت کمتر از سی هزار کیلومتر مربع، از مرزهای خود، در تیررس شبه نظامیان تندرو هوادار ایران قرار بگیرد.
سوم: موضوع بسیار مهم دیگری که نگرانی روزافزون زمامداران اسراییل را برانگیخته است آینده ی هسته ای منطقه ی خاورمیانه و شمال آفریقا است.
اسراییل به خوبی این مساله را دریافته است که در صورت دستیابی ایران به سلاح هسته ای، دیگر رقبای استراتژیک ایران در منطقه (ترکیه، عراق، مصر و عربستان) بیکار نخواهند نشست و تمام همّ خود را مصروف “سرمایه گذاری هسته ای” به عنوان یک سلاح تعیین کننده خواهند نمود، موضوعی که می تواند منطقه را وارد یک بازی خطرناک با “هزینه های سرسام آور” و “عواقب غیر قابل پیش بینی” نماید از یک سو و از سوی دیگر، هر چهار کشور ترکیه، عراق، مصر و عربستان( همراه ایران)، پنج ضلعی نامنتظمی را به وجود خواهند آورد که در طول تاریخ روابط سیاسی خود با اسراییل، نوسانات بسیاری را پشت سر گذارده اند، نوساناتی که از دشمنی تمام عیار و جنگ، تا روابط نیمه دوستانه و قراردادها و پیمان های صلح، گذشته اند.
بدیهی است که دستیابی هریک از پنج کشور مذکور به سلاح هسته ای که به لحاظ جمعیت، وسعت و ذخایر طبیعی، از اسراییل بزرگتر هستند و اکثریت مسلمان آنها که از ابتدای تشکیل کشور اسراییل، با تاسیس این کشور یهودی مشکل داشته اند، اگرچه ممکن است به بهانه ی حفظ توازن استراتژیک با کشورهای محور توازن باشد، تنها و فقط، به زیان اسراییل خواهد بود و کوچکترین انحراف از “نظم مستقر موجود”، “دیپلماسی بین الملل” و “حقوق بین المللی”، موجودیت این کشور را به مخاطره خواهد افکند….
تحلیل داده ها به سود “جنگ” و به زیان “تداوم وضعیت نه جنگ نه صلح” کنونی است اما باید تا روزهای آینده به انتظار نشست….