آقايان دکتر علی حاج قاسمعلی، دکتر حسین مجتهدی و مهندس آرش رحمانی با عنوان “هموندان جبهه ملی ایران” با ارسال نامه اي خطاب به مديريت بخش فارسي بي.بي.سي به مواردي اشاره نموده اند که مهمترين آنها عبارتند از:
– پخش برنامه هايي با هدف بزرگ نمایی مشکلات و اختلافات قومی در ایران در مسیر افزایش و یا ایجاد تنش های قومی
– کشور ایران به مثابه حضور باشندگانی از اقوام گوناگون
– رسيدگي کمتر دولت هاي مرکزی به بخش هاي پيراموني ايران که البته نمي تواند دلیلی بر برتری جویی قومی به قوم دیگر باشد.
– استفاده ي بي.بي.سي فارسي از کارشناسانی که سابقه ایران ستیزی آنان برکسی پوشیده نیست.
– پوشش خبری و بزرگنمایی کنفرانس های ضد ایرانی (مانند کنفرانس قاهره) در برنامه های BBC بخش فارسی
– بدبینی عمومی در ایران نسبت به عملکرد دولت انگلستان در 150 سال گذشته
و در ادامه نوشته اند: منکر بسیاری از کمبود های موجود در بسیاری از استانهای مرزی نیستیم و به بسیاری از آنها به شدت معترضیم ولی بدون شک نمیتوان چنین کمبود هایی را که بر اساس عملکرد ناصواب بخش های اجرایی بوجود می آید را به حساب ملت ایران گذاشت.
همچنين در بخشي ديگر از اين نامه آمده است: یاد آور می شویم که بر این باوریم نهادینه شدن مردمسالاری بر پایه حقوق شهروندی تنها راه حل است و برخورد های امنیتی از هر طرفی اثری ضد منافع ملی خواهد داشت
و در پايان نامه ي خود آورده اند:
لذا خواهشمند است اول به عنوان یک ایرانی و سپس به عنوان رییس بخش فارسی BBC در جهت اخلاق حرفه ای رسانه ای و جریان آزاد اطلاعات و از همه مهمتر سربلندی ایران و ایرانی گام بردارید.
****
– پيش از هر نکته اي بايسته است بر اين واقعيت صحه گذارد که نويسندگان، با تاکيد بر واژه ي قوم در تعريف مليت هاي ساکن ايران، تمام تلاش خود را صرف تداوم همان نگاه “تقليل گرايانه اي” نموده اند که تنها در فرهنگ واژگان “فزون خواهي ايراني” مي توان معادلي براي آن يافت. نويسندگان بزرگوار در ادامه با به کارگيري “ملت ايران”، مقصود اصلي خود را از اين نوع نگاه تقليل گرايانه نسبت به مليت هاي ايران، به روشني بيان مي دارند.
– نويسندگان اگرچه منکر توسعه ي نامتوازن ايران و عدم رسيدگي به مليت هاي ساکن اين کشور نشده اند اما نتوانسته اند(و البته بهتر بگوييم نخواسته اند) توضيح دهند که آنچه در سده هاي اخير بر مليت هاي ساکن ايران گذشته است از مصاديق روشن “ستم ملي” است. عقب نگاه داشته شدگي سيستماتيک مليت هاي ايران با ناديده گرفتن “حق توسعه”، سياست هاي يکسان سازي فرهنگي”، “سرکوب فيزيکي” و به سخني ديگر، “شهروند سازي درجه دوم” از مليت هاي ساکن ايران، چنان روشن و مبتني بر اسناد قابل اتکاست که ديگر نمي توان با لفاظي هاي کلامي، سرپوشي ير آن گذاشت.
– پرسش بديهي ما از نويسندگان جبهه ي ملي ايران آن است که در کدام صفحه از تاريخ و انديشه و فلسفه ي مليت هاي ايران-به استثناي فارس- ردپايي از برتري جويي مي توان يافت؟ مليت هاي ايران اتفاقا همواره طلايه داران دمکراسي، برابري و حقوق شهروندي در برابر “ذهنيت و اقدام کشوروندانه ي “ايراني-فارس ها” بوده اند.
– آنچه در نوشته ي اين بزرگواران قابل توجه و البته اندکي “درشت گويانه” مي نماياند “استفاده از کارشناساني است که ايراني ستيزي آنها بر کسي پوشيده نيست”. به باوري ديگر اين دوستان و آنانکه “ملت ايران” را واژه اي دهان پرکن” براي رويارويي با خواست هاي مشروع مليت هاي ايران ساخته اند هنور درنيافته اند(و شايد يافته اند اما مقاومت مي کنند) که در عصر گذار از مفهوم واژگان کهن، “اکنون ديگر اين هويت ها هستند که مرزها را خواهند ساخت نه مرزها هويت ها را.”
– نويسندگان در بخش ديگري از نوشتار خود، بر اين نکته اشاره مي کنند که “کمبودها را باور دارند” و “بدان نيز معترضند” اما نبايد اين موضوعات را “به حساب ملت ايران گذارد”. پرسش اين است: صفويه و قاجاريه و پهلويه و جمهوري اسلامي را با همه ي کرده ها و ناکرده ها، با همه ي جنايات و مکافات، با آنچه بر سر مليت هاي ايران آوردند(و مي آورند) بايد به حساب چه کسي گذارد؟ اتفاقا آنچه به لحاظ نظري درباره ي ذهنيت کشوروند ايراني صادق مي نمايد بيگمان همين مساله است که “دولت ها و حکومت ها، افشره ي انديشه ي مردمان همان سرزمينند.
– و به عنوان نکته ي پاياني بايد اين واقعيت را به انديشه ي فزونخواه ايراني يادآوري نمود که “ذهنيت کشوروند انسان ايراني”، هرگز نخواهد توانست نه “مردم سالاري” بپذيرد و نه آنکه “حقوق شهروندي” را در “ذات مايه ي” خود پذيرا باشد.
باور نوين همچنانه در سطور بالا اشاره اي بدان رفت آن است که در جهان نوين، “هويت ها مرزها را خواهند ساخت نه مرزها هويت ها را.” و بيگمان، گريز از پذيرش اين جهان بيني نوين، تداوم محصور شدن در گذشته ها را در پي خواهد آورد و ناگفته مي دانيم که زنداني گذشته بودن، ناگواري از دست رفتن آينده است. ادبيات ملت ايران و قوميت و….ديگر نه مقبول است و نه کارآمد، آنچه اکنون مشروعيتي بيش از هر زمان دارد و اثربخش، مليت هاي ساکن ايران، ملت ها در ايران و همه ي حقوقي است که ملت ها به مدد آن و به ياري اراده ي خود، آينده را خود خواهند ساخت….
هويتها مرزها را میسازند نه مرزها هويتها را
January 30, 2013
4 Mins Read
563
Views