یادم می آید در آیین نگارش، هنگامی که از اهمیت کاما و ویرگول برایمان می گفتتند همیشه مثال آن محکوم بخت برگشته تر از خودمان را می آوردند: “بخشایش، لازم نیست اعدامش کنید” و “بخشایش لازم نیست، اعدامش کنید”…
اکنون دیگر، حتا آن دوران نیز گذشته است و دیگر نه نیازی به نوشتن است و نه دیگر، ضرورتی برای “مکتوب”. “اعدام شفاهی” نیازی به “کاما” و “ویرگول” ندارد، “زنده زنده می کشند و ما، همچنان، دلخوش به “نفس کشیدن”، آرام، راه می رویم.
دوران ویرگول و کاما گذشت، بهتر است “زندگی” را درست، بنویسیم و “درست تر” بخوانیم، “زندگی را غلط نوشتن” یا “یک در میان نوشتن”، “زنگ زدن” می آورد، “زنگی شدن” هم همچنان، “زنگ زدن” و “زنگی شدن” هم…بیگمان