تکنيک مواجهه با رژيم اسلامي ايران در مقطع کنونی
نخست: به عنوان پيش فرض، نبايد در هيچ پژوهشي که درباره ي موقعيت کنوني ايران انجام شود از رهيافت امنيتي رژيم غافل ماند:
رهيافت امنيت ملي کلاسيک
دوم: کشوري با اين رهيافت، هر اقدامي را که به مانعي در برابر توسعه ي نظامي او تبديل شود به مثابه تهديدي عليه موجوديت خود ارزيابي و بنياد آماده سازي خود را بر برنامه ريزي حداکثر-حداکثر، استوار مي کند
سوم: اجبار ايران به عقب نشيني از حرکت به سوي بالاترين هدف در رهيافت امنيت ملي خود در برابر فشارهاي بين المللي، رژيم را در مسير چند واکنش قرار مي دهد:
-احساس رواني تحقير شدگي
-احساس تهديد ناشي از امکان اجبار به تغيير رهيافت
-احساس از دست رفتن مشروعيت زورمدارانه در داخل و بروز بحران دروني
چهارم: رژيم هايي با اين ويژگي که اساسا فاقد هرگونه خاصيت ارتجاعي(الاستيسته) براي تغيير رهيافت هستند معمولا ساده ترين راه حل را برمي گزينند که کلاسيک ترين نوع آن نيز هست:
– اِعمال فشار بر داخل از طريق نمايش زورمدارانه-امنيت مدارانه
-ورود به يک نوع آرامش رواني در قالب سازوکار رواني “جبران”
پنجم: هرگونه عقب نشيني اجباري ديگري که در چارچوب سست بنيان سازي رهيافت کلاسيک، از بيرون بر ايران تحميل شود رژيم را درمسير “انگيزشي” سياست ارعابي در داخل گستاخ تر خواهدساخت.
ششم: با توجه بدانچه در ايران مي گذرد و رژيم نيک آگاه است که هرگونه اعمال فشاربي اختياطانه بر مرکز، ساخت نظام را با تهديد جدي مواجه خواهد ساخت مناسبترين گزينه، فشار بر پيرامون و بزرگنمايي رسانه اي در مرکز به منظور حداکثر سازي مکانيسم ارعاب است.
هفتم: ساده انگاري خواهد بود اگر تصور کنيم رژيم را مي توان با دست برداشتن از برخي اقدامات اپوزيسون، به تغيير در سياست هاي ارعاب واداشت چون درگير بودن سازوکارهاي رواني در تصميم گيري ها، موضوع را به دامنه ي پيچيده تري ارتقا خواهد داد
هشتم: با توجه به منطق نسبي حاکم بر اين استدلال، براي ملت هاي در حاشيه که هدف اصلي نظام در سياست ارعاب(به لحاظ ماهيت سياسي-امنيتي) و هدف تبعي آن، حرکت به سوي دامنه ي نسبي آرامش دروني (در روانشناخت سياسي) است تنها مي توان با استفاده از دو رويکرد، رژيم را به عقب نشيني واداشت:
نخست: بالا بردن هزينه ي استفاده از مکانيسم هاي “ارعاب” و “جبران” براي جمهوري اسلامي به طوري که نظام را به اين قناعت رساند که هرگونه بهره برداري از اين سازوکار در پيرامون، همان شدتي را به عنوان عکس العمل در پي خواهد داشت که رژيم از رخ دادن آن به عنوان بحران بالقوه در مرکز نگران است.(به عنوان مثال سياست مواجهه ي رودروي نظامي)
دوم: تلاش براي شکل بخشي به يک ساختار و فورماسيون حقوقي بين المللي با هدف مجکوم سازي جمهوري اسلامي به دليل نقض حقوق بشر و قرار دادن ايران در برابر تاوان جنايت عليه بشريت و….(به عنوان مثال، نزديک ترين جنايت سيستماتيک جمهوري اسلامي عليه ملت کرد، پرونده ي جنايت هيوا تاب است که در صورت ارجاع داده شدن به محافل حقوقي بين المللي، مي تواند تا حد رسوايي ميکونوس، ايران را وارد حاشيه سازد)….