ذهنیت ایرانی یک “ذهنیت کشوروند” است و با مفهوم “دمکراسی” و “شهروند” در تعارض قرار دارد
اشاره: این نوشتار در پی آن است که با تبیین هفت جنبه ی دمکراسی یعنی “برابری”، “روابط”، “تبادل نظر”، “دانش”، “تنوع”، “دمکراسی درونی” و “دمکراسی به مثابه زنجیره ی تشکیل دهنده ی جامعه”، در نهایت نشان دهد که ذهنیت ایرانی نمی تواند با رویکرد کنونی، قواعد دمکراسی را به طور کامل در مناسبات، گفتگوها، تصمیم سازی ها و اقدامات لحاظ کند و بدین ترتیب نمی توان به چارچوبی ضابطه مند برای گفتگوی ملیت های ایرانی بر اساس “قواعد دمکراسی” با “ذهنیت ایرانی” امیدوار بود.
هفت جنبه ی دمکراسی
۱- برابری:
ایده ی دمکراسی بر آن است که تمامی شهروندان در تصمیم گیری ها درباره ی آینده ی مشترک از اهمیت یکسانی برخوردارند (پترسون و همکاران، ۱۹۹٨)
برابری، جایگاهی اساسی در اندیشه ی دمکراسی دارد و در تقابل با دیگر شیوه های حکومتی، مبتنی بر انگاره ای از حکومت است که بنابر آن، حکومت در اختیار گروهی خاص (و حتی گروهی از نخبگان) باشد.
برابری، هم در آموزش مردمی و هم در دمکراسی، امری بنیادین است. حق رای همگانی و برابر، آزادی بیان، آزادی سازماندهی و حق رقابت برای به دست گرفتن قدرت دولتی در انتخابات آزاد، از اصول بنیادین دمکراسی به شمار می روند.
“لیندگرن” حتی از دمکراسی ژرفتری سخن به میان می آورد که در آن به “حق شرایط برابر برای تاثیرگذاری بر جامعه” توجه شده است. (لیندگرن ۱۹۹۶)
این نوع از دمکراسی با وضع ایده ی “خودفهمی” در درون آموزش مردمی به صورت آزاد و داوطلبانه، این امکان را برای مردم میسر می سازد که اولا: بر شرایط زندگی خود تاثیر بگذارند و دوم: از طریق فعالیت سیاسی، فرهنگی و اتحادیه ای در تحولات جامعه مشارکت کنند.
به باور نظریه پردازان این نوع دمکراسی (که دمکراسی مشارکتی بخشی از آن است) سه نتیجه ی بسیار مهم از وضعیت بالا به دست خواهد آمد:
۱- تعیین اولویت ها از اصل برابری پیروی خواهد کرد
۲- مردم خواهند توانست از تاثیرگذاری هر چه بیشتر بر جامعه برخوردار شوند
٣- این نوع دمکراسی به توزیع متعادل تر قدرت خواهد انجامید.
مشاهده :
اندیشه و اقدام ایرانی، در تمامی طیف های خود، هنوز هم نتوانسته است ملیت های ایرانی را به عنوان یک ملت – به مفهوم واقعی کلمه- بپذیرد. در این میان، سخن گفتن از”اهمیت یکسان شهروندان در تصمیم گیری های آینده” نیز تا حدود بسیاری متاثر از این موضوع است، صرفنظر از آنکه گروه هایی از افراطیون ایرانی که هنوز هم از تعریف جامع مفهوم شهروندی و در تطابق قرار دادن آن با مفاهیم موجود در خقوق بشر به نوعی طفره می روند. به دیگر سخن، هنوز نمی توان “عرصه ای برای فرمولبندی چگونگی مشارکت ملیت های ایران در دمکراسی مدعا به اپوزیسیون فارس-محور” شناسایی کرد.
۲- روابط:
شکی وجود ندارد که “باهم بودن” مضمونی بسیار قوی از دمکراسی است و آنچه می تواند این “باهم بودن” را در یک محور مختصات به سوی “باهم ماندن” هدایت کند “وظیفه مندی” همراه با صمیمیت کنترل شده است. فقدان اجبار، مشارکت داوطلبانه و آنچه که به عنوان “رابطه ی افقی” از آن نام برده می شود یکی دیگر از جنبه های رابطه در مفهوم دمکراسی می تواند باشد. از درون روابط افقی است که شرایط مناسب برای ایجاد روابط برابر و مبتنی بر همکاری پدید می آیند. در این جنبه از دمکراسی (یعنی روابط)، مهمترین موضوع پس از رابطه ی افقی، گسترش تعداد افرادی است که در علاقه ی مشترکی مشارکت می کنند به گونه ای که هر یک از آنان، کنش خود را به کنش دیگران ارجاع و هم زمان کنش دیگران را به مثابه ی معنابخش و جهت دهنده ی اندیشه و اقدام خود، قلمداد می کند.
مفاهیمی چون “روح همشهری”و “سرمایه ی اجتماعی” را نیز می توان از این جنبه از دمکراسی استنباط و استخراج نمود.
مشاهده:
اپوزیسیون اکنون مدعی ایرانی با محوریت فارس، اگرچه به صورت آشکار، به مساله ی “سلسله مراتب” اذعان نمی کند، اما در عمل، به گونه ای تفاوت- و در مواردی چند تمایز- میان خود و دیگر ملیت های ایران قایل است. اپوزیسیون ایرانی فارس محور، از پندار و گفتار خود، هنوز هم با عادت هایی سروکار دارد که با نادیده انگاری خواست ملیت های ساکن ایران، پیش فرض هایی را به میان می کشد که اگر در فردای ایران، نمود عملی به خود گیرد، نتایجی جز قرار گرفتن در “موقعیت های تبعیض آمیز” را به دنبال نخواهد داشت.
٣- تبادل نظر:
ارتباط میان شهروندان، مضمونی است که در اندیشه ی معاصر، در باب دمکراسی به تاکید درآمده است. اصطلاحات گوناگون از جمله دمکراسی مبتنی بر تبادل نظر، گفتگو یا بحث، بر این موضوع تاکید ورزیده اند. مفهوم “دمکراسی ارتباطی” نیز دلالت بر این جنبه از مردم سالاری دارد.
واژه ی “تبادل نظر” به این معنا می تواند باشد که شهروندان در ارتباط و بده-بستان فکری مشارکت می کنند و استدلال های گوناگون را مورد بررسی و ارزیابی قرار می دهند تا از این طریق برای اتخاذ موضع در مسایل مختلف آمادگی بیشتری به دست آورند.
در مورد تبادل نظر گفته می شود یک بحث واقعی باید یک همکاری باشد به طوری که در آن بتوان به وارسی و روشن سازی یک پرسش امیدوار بود تا جایی که امکانات بیشتری برای موضع گیری بر مبنای موجه در اختیاربگذارد.
مشاهده:
اپوزیسیون فارس-محور در ایران اکنون، چنان تمامیت خواهانه به موضوع ایران و ملیت های ساکن در آن می نگرد که حتی نگرش ها و بحث و تصمیم گیری بر مبنای استدلال های موجه را نه تنها نمی پذیرد بلکه به شیوه ای منزجر کننده به انکار و نفی آنها می پردازد. رسانه های رادیویی-تلویزیونی ونوشتاری اپوزیسیون فارس نه تنها دمکراتیک تهیه نمی شوند بلکه به شیوه هایی کاملا غیردمکراتیک و در بسیاری موارد مرکز جویانه جهت گیری می شوند به گونه ای که سلطه گرایی مرکز با محوریت فارس، به عنوان یک جهان بینی بسط یافته و به صورت قاعده ای هنجارمند، ارزش مطلق پیدا می کنند.
محتوای فعالیت ها نیز همواره به گونه ای است که “تبادل نظر”،سویه ای با نگاه از بالا به پایین است: فارس ها در بالا و دیگر ملیت ها در پایین. از این رو، تبادل نظر در بهترین حالت، تنها “بحث آزاد” در جمعی متشکل از نمایندگان “ملت بالا دست”است که به سطح گفتگو در مورد تنها آنچه به یک محفل تعلق دارد، تقلیل پیدا می کند.
۴- دانش:
رابطه ای مستقیم میان دمکراسی و دانش وجود دارد که دانش را به عاملی تعیین کننده برای تاثیرگذاری بر جامعه تبدیل می کند و هم زمان می تواند پشتیبانی برای مشروعیت بخشیدن به دمکراسی باشد. کسب آموزش از جمله با حمایت از ارزش هایی چون رواداری (Tolerance) و آزادی و برابری در برابر اقتدارگرایی و سلسله مراتب و نیز مشارکت سیاسی مانند شرکت در انتخابات، مبارزه ی سیاسی، تشکل های مدنی در ارتباط است. به یاری دانش می توان جنبش روشنگری را در یک جامعه ایجاد و بسط داد و به یاری دانش علمی بر اسطوره ها و خرافات غلبه کرد.
مشاهده:
ذهنیت ایرانی یک “ذهنیت کشوروند” است که به شدت با موضوع “شهروند”که از ارکان دمکراسی است در تعارض قرار می گیرد. اینکه دانش ایرانی همواره در حال تعریف و بسط یک نوع تلقی از دمکراسی است که مفهوم “شهروندی” را به چالش می کشد حاصل ذهنیت کشوروندی است که در گفتار و عمل ایرانی، نمود می یابد.
همچنین نادیده انگاشتن مفهوم “حق تعیین سرنوشت” به عنوان پایه ی دمکراسی، محصول “دانش ابزاری کردن” اندیشه در نگاه ایرانی است.
موضوع دیگری که در این مشاهده باید بدان اشاره شود تلاش برای گریز از مفهوم “ملت” و “تحریف معنایی” این واژه است. که در خدمت اندیشه ی توسعه طلبی ایرانی قرار می گیرد و با تلاش برای “ملت سازی ایرانی”، ملیت های ساکن جغرافیای ایران را به مفاهیمی تقلیلی چون “قوم”، “گروه قومی” و … کاستی می دهد.
۵- تنوع:
دمکراسی عبارت است از راه های صلح جویانه برای منافع و جهان بینی های متعارض است و به بیان دیگر مذاکرات و سازش ها میان گروه های متنوع در اجتماع که نمایندگان خویش را انتخاب کرده است (و می کند).
با این تعریف، وجود امکانات برای بسط تنوعی از نظرات و تشکیل سازمان هایی مبتنی بر این تنوع، از ملزومات دمکراسی است. اصطلاح “شهروندی پلورالیستی” که بیانگر “تنوع” و پلورالیسم فرهنگی است که از این جنبه از دمکراسی (تنوع) سرچشمه می گیرد. همچنین پذسرش و احترام به تنوع و نیز ارزش برابر برای تمامی افراد، جدای از آنکه به کدام گروه تعلق دارند نیز نتیجه ی این معناست.
مشاهده:
اپوزیسیون ایرانی همواره با نادیده گرفتن این جنبه از دمکراسی یعنی تنوع، تنها هویت جمعی قابل قبول و مشروع را یک هویت ایرانی می داند و همواره در تلاش برای به حاشیه راندن سایر هویت ها در ایران است. جالب تر آنکه در برابر هر نوع “استدلال دانشی”، شدیدا مقاومت و همواره مساله را به “حریم ارزشی” پیوند می زند.
اپوزیسیون ایرانی علاوه بر این، با هرگونه ایجاد و تقویت تشکل های سیاسی و اجتماعی به منظور ساختن هویت های فرهنکی به شدت مخالف است و به طور کلی، “عدم تجانس”را نمی پذیرد. چالش پیش روی “دمکراسی ایرانی”، “ناتوانی در پذیرش تنوع های ملی” و در نهایت، طرد اجتماعی، فرهنگی وسیاسی افراد و گروه ها بر مبنای تفاوت هاست.
۶- دمکراسی درونی:
منظور از دمکراسی درونی، نقش تشکل های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی در پشتیبانی از دمکراسی است. تقسیم قدرت در درون تشکل ها و همچنین میزان تاثیرگذاری آنها بر افراد نیز از موضوعات مورد مطالعه در دمکراسی درونی است.
در دمکراسی درونی بیشتر به این مساله پرداخته می شود که تصمیم هادر درون ساختارهای جمعی (فرهنگی، اجتماعی و سیاسی) از نظر اصولی، آیا دمکراتیک هستند و اگر پاسخ مثبت است این میزان، چه قدر است. دو اصطلاحی که از این موضوع، نتیجه گیری می شوند “فضای بازی دمکراتیک” و “ابعاد فضای بازی دمکراسی” هستند.
مشاهده:
واقعیت آن است که “دمکراسی ایرانی” به لحاظ بررسی “فضای بازی دمکراتیک”، اغلب محدود است و تنها کسانی بر این حوزه تاثیرگذار هستند که از قواعد “دمکراسی گزینشی”پیروی می کنند. “فضای بازی دمکراتیک” نزد این نوع از “دمکراسی گزینشی” همچنان که از نام آن پیداست انتخاب و اختیار آن بخش از قواعد دمکراسی است که تامین کننده ی سنت های تاریخی، اسطوره ها و تابوهای ایرانی باشد و هر موضوع یا تصمیمی که این سه را به چالش افکند بلافاصله با مقاومت و در بسیاری موارد حتی انکار و نفی مواجه خواهد شد.
“ابعاد فضای بازی دمکراسی” نیز به تبع، بسیار محدود است و بسیاری از موضوعات مورد بررسی، پیشتر قالب بندی شده و چارچوبه هایی معین برای آنها اندیشیده شده است. هم فضای بازی دمکراسی و هم ابعاد فضای بازی دمکراسی در “دمکراسی ایرانی”، بیش از آنکه ضابطه مند باشند سویه ای کاملا هنجاری و ارزشی به خود گرفته اند.
۷- دمکراسی به مثابه ی زنجیره ای که جامعه را تشکیل می دهد:
دمکراسی را می توان همچون فرایندی مرکب ار حلقه هایی ضروری در یک زنجیره تصور کرد. هر یک از شش جنبه ای که پیش تر بررسی شد حلقه های ضروری دمکراسی هستند.
بر اساس هر یک از جنبه های بررسی شده تمامی مردم باید در امور جامعه دخالت داشنه باشند و نیز با همبستگی در اجرای تصمیمات اتخاذ شده، همت عمل نشان دهند، مبنای مسوولیت مردم قدرت آنها بر اساس جنبه ی برابری است. دیدگاه های مردم در باره ی امور حیاتی خود باید محلی برای فرمول بندی داشته باشد و در همکاری مشترکی بر مبنای تساوی تعریف شود(جنبه ی روابط)، گفتگوها و نشست ها باید فارغ از هرگونه اجبار باشد (جنبه ی تبادل نظر)، امکان شکل دهی به عقاید و عمل کردن بر مبنای دیدگاه ها بر اساس هویت ها و منافع گوناگون وجود داشته باشد (جنبه ی تنوع) و فضای بازی و ابعاد این فضا به اندازه ی تمام افراد جامعه باشد (دمکراسی درونی). برآیند هر یک از این جنبه هاست که فرایندی مرکب از حلقه های ضروری در زنجیره ای را پدید می آورند که دمکراسی و قواعد آن را به وجود می آورند.
بر اساس آنچه در هر یک از جنبه ها به عنوان “مشاهده” مورد بررسی قرار گرفت “دمکراسی ایرانی” نه همه جانبه است و نه فراگیر و نه می تواند هر یک از جنبه های دمکراسی را محقق سازد.
متاسفانه تا هنگامی که اپوزیسیون ایرانی نتواند قواعد دمکراسی را به طور کامل در مناسبات، گفتگوها، تصمیم سازی ها و اقدامات لحاظ کند، نمی توان به چارچوبی ضابطه مند برای گفتگو بر اساس قواعد دمکراسی با ذهنیت ایرانی امیدوار بود.
دمکراسی در نهایت باید امری باشد در باره ی “قدرت شهروندان”، و تا هنگامی که نگاه ها در اندیشیدن، گفتگو و اقدام، نگاه هایی از بالا به پایین –و نه افقی- باشد، نمی توان بر اساس قواعد دمکراسی با ذهنیت ایرانی به گفتگو نشست.
توضیح: این نوشتار پیش تر با عنوان “چرا نمی توان بر اساس “قواعد دمکراسی”
با “اپوزیسیون ایرانی” به گفتگو نشست” منتشر شده است