چه قدر وحشت دارم از روزی که فرزندان سرزمین ام، با گزنده ترین لحن، خطاب مان کنند که:
“روح ملی را از یاد بردید و به جای دفاع از ارزش های ملت، به سیاسی کاری پرداختید”.
آن سان که بر سر گورهای مان، حاضر شوند و بپرسند:
“چرا ارزش های جاودانه را کنار گذاشتید، تسلیم ساست بازی ها شدید، به ورطه ی روزمرگی افتادید و سرزمین تان را در “آمیزه ای از باورهای متضاد” غرقه کردید”.
می هراسم، حقیقتا می هراسم… از روزی که در گورهای تحت سلطه گی، بردگی، بر خود خواهیم لرزید و پاسخی جز سکوت شرم نخواهیم داشت….