به بهانه ی انتخاب “عبدالباسط سیدا”
(کردها در ایران-علیرغم بسیاری انتقادات وارد بر جنبش- اکنون منسجم ترین و سازمان یافته ترین اپوزیسیون ایرانی برای گذار از این دوران هستند.
کردها نیز اکنون رفته رفته بر این نکته آگاهی یافته اند که گرچه این انسجام نسبی، می تواند شرط لازم برای حضوری “کارا” در اپوزیسیون ایرانی باشد اما “اثربخشی” کردها در این مقطع، تنها و فقط با همبستگی و هم پیمانی احزاب و گروه های کردستانی در میان یکدیگر صورت عملی به خود خواهد گرفت.
آزمون “نقش کردها در گذار از دیکتاتوری به دمکراسی” در ایران نیز چون “عراق” و “سوریه”، قابل تکرار است. اپوزیسیون ایرانی بیش از همه بر این موضوع آگاهی دارد اگر به دام “سرشکست ها” گرفتار نیاید….)
“عبدالباسط سیدا” فعال سیاسی کرد و عضو شورای ملی انتقالی سوریه، به عنوان رییس شورای ملی انتقالی سوریه، جانشین “برهان غلیون” شد.
سرانجام شورای ملی انتقالی سوریه و پشتیبانان جریان دمکراسی خواهی در این کشور، بر سر انتخاب یک کرد به عنوان رییس شورای ملی انتقالی سوریه به اتفاق نظر دست یافتند. برای بررسی این مساله، پرداختن به چند نکته، لازم به نظر می رسد:
یک: جنبش بهار عربی که در مدتی کوتاه توانسته بود بسیاری از سلول های هدف خاورمیانه را نشانه رود و پایانی بر دیکتاتوری و آغاز استقرار دمکراسی در تونس، مصر، لیبی و یمن باشد در “سوریه”، سیمایی خونین به خود گرفت و با پشتیبانی روسیه، چین و ایران از رژیم حاکم، این روند را با چالشی کاملا جدی روبرو ساخت.
تصمیم گیری های شتاب زده در اظهار نظرها و اقدام نیز نه تنها گره گشا نشد بلکه بر عمق فاجعه و از دست رفتن “زمان” به عنوان یک متغیر تاثیرگذار افزود. انتخاب “برهان غلیون” به عنوان رییس شورای ملی انتقالی سوریه و تلاش برای تقویت و تثبیت جایگاه او از سوی غرب و به ویژه ترکیه- علیرغم پایگاه سیاسی نه چندان نیرومند او در میان اپوزیسیون سوریه- نه تنها به انسجام کامل اپوزیسیون این کشور منجر نگشت بلکه بر “نیمه ی عمر نظام فعلی سوریه” هم افزود.
اگرچه نباید به سادگی از تلاش های “غلیون” در مسیر نضج گیری جنبش دمکراسی خواهی مردم سوریه گذشت اما بیگمان، پافشاری او بر مواضع عربی- ترکی و تلاشی عقیم برای نادیده انگاشتن نقش کردها در انقلاب سوریه، آرام آرام، غلیون را از مرکز به حاشیه ی شورا راند و سرانجام با درخواست “ارتش ازاد سوریه” و مهیا شدن بستره ای برای انشقاق در میان صفوف اپوزیسیون، رییس شورای ملی انتقالی سوریه ناگزیر از استعفا شد.
دوم: اکنون با انتخاب “عبدالباسط سیدا” به عنوان رییس جدید شورای ملی انتقالی سوریه- که اتفاقا از سوی رسانه ها ی عربی(به ویژه العربیه) با استقبال روبرو شده است و قطعا از حمایت دولت ترکیه هم بی بهره نخواهد بود- این باور تقویت می شود که تداوم جنبش آزادیخواهی مردم سوریه و در چشم اندازی دورتر، سقوط نظام اسد، بدون حضور فعال کردها در راس جنبش، محقق نخواهد شد.
تاکید رسانه های عربی بر این نکته که حضور “سیدا” در پست ریاست جنبش ملی انتقالی سوریه، به انسجام کامل جریان برانداز نظام کنونی منجر خواهد شد دگرباره گویای این مدعاست که نقش کردها در سوریه و بازی منطقه ای با هدف تداوم بهار عربی و چشم انداز دمکراتیک خاورمیانه، اکنون دیگر نه تنها غیر قابل چشم پوشی است بلکه به یک ضرورت انکار ناپذیر تبدیل شده است.
سوم: آغاز حضور کرد به عنوان یک بازیگر منطقه ای در سال2003 و به دنبال یورش نظامی نیروهای ائتلاف با هدف سرنگونی”صدام حسین، آزمون نسبتا موفق کردها در استقرار دمکراسی در اقلیم کردستان، و همچنین نقش فعال آنها در پروسه ی دمکراتیزاسیون عراق، اکنون جهان را به این باور نزدیک تر نموده است که کردها این بار و در سوریه هم می توانند نقشی چنین بنیادین برای “گذار از دیکتاتوری به دمکراسی” بازی کنند.
چهارم: با انتخاب “عبدالباسط سیدا” به عنوان رییس شورای ملی انتقالی سوریه، رزمندگان پ.ک.ک اکنون در “نقطه ی تصمیم گیری سرنوشت” برای آینده قرار گرفته اند. اکنون محور سوریه- ایران، بیش از آنکه فرصتی برای رزمندگان پ.ک.ک باشد، به تدریج، در خال تبدیل شدن به یک “تهدید تمام عیار” است. چشم انداز سقوط احتمالی اسد به دلیل برتری اپوزیسیون، تداوم جنگ داخلی در این کشور با محوریت ارتش آزاد سوریه که از پشتیبانی کامل غرب و ترکیه برخوردار است و در بدترین حالت ممکن، یعنی یک یورش نظامی برق آسا از سوی ائتلاف بین المللی، می تواند به خطری بالقوه برای آینده ی رزمندگان پ.ک.ک منجر شود.
پنجم: اکنون شاید بتوان “اپوزیسیون ایرانی” را بیشتر به این قناعت نزدیک ساخت که هم رفتار سیاسی کردها به عنوان بازیگران منطقه ای و هم شایستگی آنها به عنوان “ملت دمکراسی پذیر”، نشان داده است(و می دهد) که می توان با سپردن زعامت اپوزیسیون ایرانی به کردها، مسیر براندازی نظام جمهوری اسلامی و استقرار دمکراسی در ایران را با اطمینان و اعتماد بیشتری محقق ساخت. کردها قابلیت خود را در “گذار از دیکتاتوری به دمکراسی” در منطقه، به خوبی نشان داده اند.
ششم: و سرانجام آنکه کردها در ایران-علیرغم بسیاری انتقادات وارد بر جنبش- اکنون منسجم ترین و سازمان یافته ترین اپوزیسیون ایرانی برای گذار از این دوران هستند.
کردها نیز اکنون رفته رفته بر این نکته آگاهی یافته اند که گرچه این انسجام نسبی، می تواند شرط لازم برای حضوری “کارا” در اپوزیسیون ایرانی باشد اما “اثربخشی” کردها در این مقطع، تنها و فقط با همبستگی و هم پیمانی احزاب و گروه های کردستانی در میان یکدیگر صورت عملی به خود خواهد گرفت.
آزمون “نقش کردها در گذار از دیکتاتوری به دمکراسی” در ایران نیز چون “عراق” و “سوریه”، قابل تکرار است. اپوزیسیون ایرانی بیش از همه بر این موضوع آگاهی دارد اگر به دام “سرشکست ها” گرفتار نیاید….