همانگونه که توده ها، می توانند ملتی را برسازند، پراکندن آنها از یکدیگر نیز امکان پذیر است.
در همه ی جوامع به طور کلی و جوامع شرقی به ویژه، عاطفه بیش از خرد راهبر انسان است و یک روح واحد می تواند نه به فرمان عقل بلکه به نوعی عاطفه مشترک هدایت شود.از همین روست که حتی گفته می شود جوامع سیاسی، جوامع ملی شور و شیدا زده اند.
برخی پا را فراتر گذارده و بر این باورند که حاکمیت، عاطفه سیاسی ابتدائی، یا پیش درآمدی بر شور سیاسی است و مطالبه حاکمیت مردمی می تواند گام اضافی کافی در پدیداری عاطفه مشترکی باشد که به خودی خود شکل گیری عواطف سیاسی مشترک فراگیری را ترغیب کند.
گسست عاطفه ی مشترک میان “ما” که در مسیر یک روند بلند مدت برای برساختن یک چارچوب سیاسی مستقل قرار داریم می تواند یک آسیب بسیار جدی باشد که
“هم پیوندی” ها را به چالش بکشد
اشتراکات فرهنگی، اجتماعی و… را با تهدید جدی مواجه سازد
شور سیاسی برای مطالبات هویت خواهانه را از جهت حقیقی خود منحرف کند
به پدید آمدن “یک وضعیت اخلاقی برآشوبنده ” علیه هم بینجامد
گسست عاطفه ی مشترک به هر بهانه ای-گروهی، سازمانی، حزبی، بایدانگارانه و…-می تواند تمامی آنچه را که تاکنون رشته ایم پنبه کند و به آسیبی جبران ناپذیر بینجامد، آسیبی که تا نسل ها دامن ما را خواهد گرفت….
گسست “عاطفهی مشترک”، یک آسیب جبران ناپذیر
March 26, 2016
One Min Read
419
Views