اکنون مساله ی برخورد جامعه ی جهانی با موضوع هسته ای ایران، وارد یک مسیر بدون بازگشت شده است که دیگر در چارچوب “مساله ی عام حقیقت” هم، شاید، قابل تفسیر نباشد.
گروهی بر این باور هستند که “منطق جنگ”، “معنای هنجارین” را مختل می کند و محصول اثرگذاری خوانشی منحرفانه از قراردادهای بهنجار و ضابطه مند است و گروهی دیگر نیز با گردن گذاردن به “ضرورت تقابل”، بار سنگین اما تایید نشده ای از پنداشت را بر دوش گرفته اند که مدعی”جنگ برای صلح” به منظور استمرار جریان سیاست است
شاید پیگیری و واکاوی “خلق فرایندهای فکری و عملی” این “آرایش نوین”، نیازمند “رویکردی فهم جویانه از اندیشه ی نوین” در یک بستر تاریخی و یا ضرورتی ویژه تر برای “بازنمایی” است.
موضوع “تقابل” کنونی را دیگر نمی توان بر پایه ی “استعارات ادبی-سیاسی” و یا “اخلاقی” صِرف، چونان “قانونی” چاره سر کرد که گویی “واجد اعتبار مطلق” است.
واپسین بقایای “قطعیت” را در جهان کنونی به خوبی می شود مشاهده و دریافت که واژه ای به این نام، دیگر جایی در “نظام نوین اندیشه” نخواهد داشت.
بیان های “مقتدر” اما “فریبنده” را دیگر باید کنار گذاشت و با دریافتن این موضوع که بهره جستن از ابزارهای کهن، بیشترین امکان را برای لغزش ها می آفرینند، به دنبال حقیقت باید رفت.
“یا بمب یا بمباران” را اگر به حال خود واگذارد شاید در محدوده ی تامل آگاهانه ی ما از “اکنون”، تکرار پیشینه ی پر نشیب و فراز، با ابزارهایی مدرن تر باشد و اگر “بهنگام”، به “خوانشی نو از حقیقت” دست نیافت ممکن است دگرباره به قطعیت ها (هم بمب هم بمباران) فروکاسته شد.
بازی تقابل با ایران، اکنون دیگر بازی “خوب و بد” یا “خوب ها و بدها” نیست، شاید ورود به بازی “بد و بدتر” باشد که برای پرهیز از وقوع “بدترین” ها، ناگزیر باید بدان گردن گذارد البته “اگر هنوز خیلی دیر نشده باشد”….
“یا بمب یا بمباران”، “هم بمب هم بمباران”
November 13, 2011
2 Mins Read
490
Views