Browse Category

بژاردە باس

212 Articles
Behzad

برای همه‌ی کارگران جهان و برای “صديق فايقی”

April 30, 2013

براي “صديق فايقي” که بي ريا، اين گونه خودش را در پروفايلش آورده است: “کارگر شهرداري سقز” شهامتي اگر داشتيم تا صورت خود را را به شیشه ی وجودت بچسپانيم، شايد واضح تر می ديديم: رشته ای دور و دراز از محکومیت، رنج، درد، محدودیت، ممنوعیت، فقر، ستم و حقیقت در آن صورت، به شکلی...

Behzad

به خود وانهادن

April 29, 2013

به خود وانهادن(ت)، خطرها دارد “وحشیت” “ده هزاره”، در “نهاد” (ت)،”افشرده” “نادانی” “هزاره ها”، در “وجود”(ت)،”انباشته” “سلطه طلبي” “سده ها”، در “اندیشه”(ات)،...

Behzad

اسیر هویت‌های ساختگی

April 28, 2013

اسیر هویت های ساختگی در زندانی خودساخته خودخواسته به خود آویخته در فرار از خود به پاياني که نوشته اند(مان) کلید و زندان و دستان و توانستن و گشودن و خواستن، نگشودن، همه جمع عادت اما همچنان، سرسپردگي، بند بند… **** اسیر هویت های ساختگی در زندانی خود خواسته خودساخته به خود آویخته همواره در...

Behzad

امروز گفتی

April 27, 2013

امروز گفتی: “در خودم گم شده‌ام” به آینه نگاه کن توده ای از جنس خودت است اندکي یخ بسته اما کمي مومیایی شده و تازگي ها به ديروز مي زني تو را چه مي شود اين روزها؟ خودت هم مي داني این توده ی بافتی، واقعیت تو نيست بارها در ذهن خود، نقاط مختلف وجودت...

Behzad

سرنوشت بسياری از انسان ها و ملت ها

April 27, 2013

سرنوشت بسياري از انسان ها و ملت ها، درست مانند قصه ي پيله و کرم ابريشم است که تمام عمر، “قفس” مي بافد و به فکر “پريدن” است.حکايتي که ناف آن را از همان ابتدا با “نشدن” بریده...

Behzad

هدف

April 25, 2013

“هدف”، زياد هم دور نيست، مُد شدن “عينک دوربين”، اين روزها، دردسر ساز شده است…. (ب.خ)  

Behzad

کاش من و تو

April 24, 2013

کاش من و تو، بی من و تو، “ما” بشويم….

Behzad

آويخته

April 21, 2013

آويخته بر فراز خويش چوبه دارم را به دوش مي کشم به کدامين گناه؟ افسون فرينده ي “حقيقت”؟ حق موجوديت؟ پي افسانه ي رهايي؟ خواستن “سرنوشت؟ خاستن، “سَر” نوشت؟ از کدامين نقشه مي آيم من؟ اين گونه سرخ، نقش آلود؟ همه فصل، فصل خون؟ گناه آلود؟ بسياري تاوان؟ بسياري تاوان؟ آري آري...

Behzad

شايد در کتاب تاريخی

April 21, 2013

شايد در کتاب تاريخي که پدرم براي من به ارث گذاشت، يک جمله جامانده بود اما من براي دخترم خواهم نوشت: “فرزندم! دشمن بسيار ناتوان تر از آن بود که بر سرزمين ما چيره شود، ما، خود، خود ما، پيش از رسيدن آنها، همديگر را تکه تکه کرده بوديم”…. (بهزاد...

Behzad

گاهی می‌مانم با خودم تنها

April 21, 2013

گاهي مي مانم با خودم تنها که چه کار بايد کرد با اين همه “مصيبت کورد بودن”؟….. “نا اميد” نمي شوم اما “خسته”، گاهي… هرچه هست تا به آخر بايد رفت…....