Browse Category

بژاردە باس

212 Articles
Behzad

“ژوان”

January 5, 2013

ما حقیقتی را با یکدیگر، در میان گذارده ایم نبرد ما، جنگ در راه اندیشه ها ی مان است “اندیشه های مان از پای درنخواهند آمد” ما راست کرداری، درست پنداری و، راستگویی، آموخته ایم “اندیشه هایمان از پای درنخواهند آمد” ما انگیزه هایمان مقدس است و، انگیخته هایمان نیز ما “اندیشه...

Behzad

روزها را می شماریم و شب ها را ورق می زنیم

December 31, 2012

روزها را می شماریم و شب ها را ورق می زنیم تولدها و مرگ ها را به تماشا می نشينیم و گذر ایام را به بهانه ی نو شدن دیگران شادباش می گوییم اما جهان ملت ما همچنان سیاه و کفتارانی که هر دم از خون فرزندان ما در دامنه ی سرخوشی و نشئگی نوسان...

Behzad

می‌توان خانه‌ای ساخت

December 10, 2012

مي توان خانه اي ساخت میهن نامش نهاد با کشیدن رنگامه ای از اندیشه ها افکار، آیین، احزاب … بر گرداگرد آن به نگاهبانی اش برخاست….

Behzad

تاکنون هر “قانونی” که علیه “ملت کرد” نوشته شده “محترم” بوده است

November 29, 2012

تاکنون هر “قانونی” که علیه “ملت کرد” نوشته شده “محترم” بوده است تاکنون هر آنچه علیه “ملت کرد” انجام شده “قانونی” بوده است آیا زمان زیر پانهادن این “قانون” “قانون کشان”، فرا نرسیده است؟ افتخار نخواهیم کرد افتخار...

Behzad

دسته واژه

November 27, 2012

با آنچه زخم ام زدی، زخم ات نخواهم زد می دانستم نابود کننده، سرانجام نابود شدنی است در خون قربانی خویشتن نشستن، بزرگی نبود نگارش در خون؟ نوشتن با خون؟ نشاندن در خون؟ هرگز انتقام جویی نخواهم کرد ترحم و دلسوزی هم نه تو را به شرمساری ات واخواهم گذارد تو را به تباهی ات...

Behzad

دو سھم سپاس – “علی بازیار”

November 20, 2012

با سپاس فراوان از کاک”علی بازیار”   دو سھم سپاس(برای استاد دکتر بهزاد خوشحالی) ميشود بجاي خش خش پارازيت خشم، در پالودگي پاکيزگي، ترکيب ناهمگون واژه ها؛ در لباس علم بر اساس ستم را بهم ريخت، و بر اساس زندگي پاي پيوندي در لباس عشق در هم اميخت، برشي با ويراژ واژه در برد نبرد...

Behzad

برای “ابراهیم لطف اللهی” و امروز هم “ستار بهشتی”

November 12, 2012

از این شهر دور شو، اینجا بسیاری از تو بیزارند دینکاران، واعظان، قاضیان، سبزه قبایان و، اشباح،… تو را برای جامعه، خطرناک می دانند، دین راستین تو را، خوارشمارنده ی خود می دانند، گورگن هم حتی از تو هراسان است، مبادا شبی اشباح، نیمه گاهان، از شیرین خواب بیدارش کنند و، فرمان دفن تو را،...

Behzad

سیاهه و نفرت

November 9, 2012

ماشه ی اسلحه ی نفرت را به جای دشمن به روی هم می چکانیم دنیای سرخ و سفید وسبز را با آن خورشید تابنده چگونه بر هم سیاه کرده ایم عمارتی بنا کرده ایم با هوای نفرت دیوار سیاه تمام حجم “ما” “ما” نه این”من های دسته جمعی” کینه پرانی است و نفرت پراکنی و...

Behzad

اعتصاب

November 1, 2012

سوسوی چشمانت در سنگین سرد استخوان سرد در تنت جاری رو به دریچه ها خدای خورشید را به میهمانی خوانده ای؟ از زخم های ملتت می گویی؟ سرشار از ناگوار؟ **** هستی، دیوانه وار، عشق به “بودن” است عشق به “ماندن” حتا زمانی که از اعتصاب، درمانده ای ناتوان…. **** می شنوی؟ طبل های...

Behzad

زمینش گرچه هنوز، زیر چکمه های توست

October 3, 2012

زمینش گرچه هنوز، زیر چکمه های توست سرزمین و آسمانش اما همچنان مال من است میهنم را گرچه به زور صاحب شده ای اما روحش همچنان از آن من است زندگی ملتم را به اسارت برده ای اما قلب ها هنوز هم مال من است…. امروزم را شاید به تاراج برده ای اما فردا وعده...