تیر خلاص
“تیر خلاص” فقط گلوله نیست عاشق! (….)
بوی گند دروغ اذیتم می کند . . . هیچکس با دروغ، به خط پایان نخواهد رسید….
ترسي است بي نظير هنگامي که سياست مي فروشد شهر را به پيچ و خم هاي تکرار هر بار چرخشي از سياست به سياه؛ گردشي ديگر اين بار سياهه به سياهچال سياه دان **** حکايت سياست وسرزمين همين بوده است آفتاب گردانی که به خورشید رو نمي کند بيراهه ي تلخي که ما همچنان مي...
صخرهی تارپئی (Tarpeji) صخره ای است که بر اساس افسانه های رومی، خائنان را از آن پایین می انداختند. صخره ی مرگ خائنان ملت ما کجا خواهد بود؟!…
“فصل قلم” هم کم کم تمام ديرگاهي است نوشتن، به “گرگ سالي” مي زند شنيده ام اين پاييز، باران خوبي داريم از همين فردا گلوله مي کارم به هواي قطاره قطاره فشنگ، محصول قُلّه مي پاشم، ستيغ ستيغ، رشته کوه، خرمن و انسان مي افشانم، خوشه خوشه، خدايان، درو بايد زودتر جنبيد چندين بهار عقب...
می توان “تهدید” “قطبی شدن” دو رویکرد “مذاکره”-“مقاومت” را به “فرصت” “چماق و هویج” علیه “دشمن مشترک” تبدیل کرد. البته با “گرز کشنده تر” و “هویج های رسیده...
نقش نهاد نظامی “پیشمرگه”، پاسداری از ارزش هایی است که ارتباطی به ایدئولوژی ندارند….
چشم از “پنجره” بردار، منجی در “آینه” است…. روی دیوار با رنگ سرخ نوشته بود (….)