Browse Category

بژاردە باس

212 Articles
Behzad

روی صورت‌ها مرگ می‌پاشد

August 26, 2015

“…” روی صورت‌ها مرگ می‌پاشد از گردن می‌آویزد با کوتاه و بلند کردن زنجیرها، دلخوش می‌کند به جای هوا، سیانور امید می‌دهد خون می‌ریزد تیرباران می‌کند دار می‌زند و “ما” همچنان از “ا” چرا بالا و پایین می‌رویم اکنون دیگر بامدادی بدون اعدام شامگاهی بدون زنجیر و...

Behzad

“له خەیانەتتان خۆش نابم”

May 22, 2015

له ژێر باری قورسی بۆختان، چەمام، بەڵام نەشکام دەتانویست بمترسێنن؟ ناتوانن دەتانویست پردی نێوان من و گەلەکەم بڕووخێنن؟ نەتانتوانی پەنجەکانم تا هەتا قسەی دڵم دەنووسن چیرۆکی عەشق دەگێڕنەوه چیرۆکی عەشق…. هێشتا دڵم لێدەدات بە هێزتر شەڕ بەردەوامە **** له “خەیانەتتان” خۆش نابم له...

Behzad

“مرد راه درد”

February 17, 2015

عشق یعنی “الف” و “یا”ی داستان زندگی عشق یعنی عقل ها هم خانەی دیوانگی عشق یعنی برگشادن صد در از دیوانگی عشق یعنی افسانه دیوانگی عشق یعنی دیوانه از دیوانگی عشق یعنی دیوانه ی دیوانگی ———- عشق یعنی “الف” تا “یا” ی داستان زندگی عشق یعنی...

Behzad

بَرایِ کَسی که هَرگِز اَهلی نَشُد.

May 2, 2014

صِدایِ تَرَک خوردَنَم را دَر لَحظِه ی صفر دیدَم کَعبِه یِ بی زائِرَم خواندَند و زائِرِ بی کَعبِه ام خواستند زَخم نِوشتِه هایَم خَنجَر خَنجَر بَر پُشتَم نِشَستَند و بازتابِ مَن دَر مَن شِکَست بازتابِ مَن دَر خودَم شِکَست اَکنون غوطِه وَر دَر غُبار اَگَرچه آزادی بَرای مَن یِک “تصمیم...

Behzad

رستاخیز یک هویت

January 22, 2014

رستاخیز یک هویت اکنون دیگر ماندن در غنچه، بسی خطرناک تر از شکفتن است… آخرین فصل كتاب ملت من، مرگ را نشاید جاودانگی را بایست جاودانگی را *** دیر رسنده اما فرا رسنده همین نزدیکی ها، این روزها الهه ی آزادی خواهد رسید و سرزمین من، سپید، به پذیره خواهد رفت دست افشان و پای...

Behzad

با “تو” کنار نیامدم

January 20, 2014

با “تو” کنار نیامدم از کنار “تو” رفتم “تو” یک حرکت نوسانی ساده میان ذهن و قلب سرعت صفر، شتاب خیلی سرعت حداکثر، شتاب هیچ ….. “با” و “از” واقعا حروف اضافه هستند؟ **** تازگی ها با “آمد و رفت” یاد دود و ترافیک نمی افتم آخر خط...

Behzad

کهنه قمار

January 17, 2014

زخم های سرخ، خراش های خط خطی و بریدگی های دندانه دندانه و عمیقی که نقش ها بر قلبم زده و دردها بر جان ام نشانده اند گنجینه ای به من بخشیده اند گرانبها و البته بی همتا، یگانه و زیبا: قلب من اکنون ، پر جمعیت ترین شهر دنیاست…. گوشه های دندانه دانه ی...

Behzad

اردو زده پشت نادانی

January 15, 2014

اردو زده پشت نادانی سرگردان، سرگشته، سرشکسته پشت نادانی اردو زده، پی جوی فریبی برای گریز از خود، ناکامی… دروغ شاید، تظاهر، و تباهی خود ….، آنگاه، گام ها به پس، فرسنگ ها دوررفتن، تردید، گمان، دودلی، احساس گناه، در خلوتگاه پرسش از خود، ایستادن، ماندن یا رفتن؟!، ماندن، نشستن یا برخاستن!!...

Behzad

پناه

January 14, 2014

به تنهاییت پناه ببر، از کینه های پنهان، حسد نیمه جان، دروغ عیان، نیرنگ بی امان **** این کارگان، سراپا دشنه، برای فروکردن در قلبت، به تنهاییت پناه ببر **** از گیاهان هرزه، روان های تنگ، کرم های خزنده، به تنهاییت پناه ببر **** از ستایشگران، ریزه خواران، از شیطان، به تنهاییت پناه ببر ****...

Behzad

سکوت

January 14, 2014

سکوت هرگز علامت رضا نبوده است دم نزدن برای حذف ایده ی یک هدف، تداوم بیهوده گی بدون آرمان، فقدان قدرت، یقین به بازگشت ناپذیری آنچه گذشته تسلیم شدن به یک باور تحمیلی، کارمایه ی نادانی و ناتوانی، نومیدی پایان ناپذیر، فروریزش اعتماد، از دست رفتن اقتضائات ضرورت منطقی، رسیدن به بی نشانی، وادادگی اراده،...