آرمانشهری ارتجاعی در ارتجاع آرمانشهری
آرمانشهری ارتجاعی، بەدنبال بازتولید سلسلە مراتب سنتی است، بە دنبال برتری و قدرت برتر است، هر آنچە جز خود را بیگانە مداخلەگر می داند، اصول آن بر این بنیاد، تعریف شدە است کە یکی شایستە است و باید بر همە حکومت کند، یک نفر باید فرد برتر فرض شود، تودەها احمق های مفید هستند، برای پاسخ بە نیاز فریب مردم، ایدەآل سازی ابداع می کند، بە جای آنکە دربارە آزادی، محدودیت قدرت، و فضیلت و ضرورت تغییر، پا بە میدان بگڐارد شیوەای از عملکرد ضد انقلابی را برای تصاحب قدرت بە کار می گیرد، تمایل بە بازگشت بە یک سیستم قدرت قدیمی دارد کە مدت هاست ریشەکن شدە است، در هستە خود، خودآگاهانە در برابر چالش های مترقی طبقات پایین تر قرار می گیرد، روابط نابرابر در جامعە را برای حفظ تعالی انسان، ضروری می داند، فرهنگ را مسطح و یکدست می پندارد، بە دنبال تاریک ترین انگیزەها است، نزد آن قدرت، یک میراث است، بە شدت، نر سالار است، وقتی صحبت از حق می شود گیج می شود یا خود را بە گیجی می زند، از روح ناآرام تغییر انقلابی وحشت دارد، بداهە پردازی هایش پست و کسل کنندە، و سطل مفهومی او، برآمدە از شرارت در مغز و ارتجاع در قلب است.
آرمانشهری ارتجاعی ایرانی، ژینا را مهسا می کند، در برابر “زن، زندگی، آزادی”، “مرد، میهن، آبادی” می سازد، بە دنبال شاە می رود، رویای قدرت برتر، برترین قدرت در یک فرد را می پرورد، کوردها را بیگانە می خواند، شاهزادە شایستەترین است را تبلیغ و برجستە می کند، تودەها همچنان رعیت ها هستند، ایدەآل، بازگشت بە دوران پدر و پدر بزرگ است، فروپاشی کنترل شدە می خواهد، سلسلە مراتب قدرت، در گرو حفظ سپاە است، بە دنبال فرهنگ یکدست ایرانی است، از آموزش بە زبان مادری، چیزی نمی فهمد، البتە خود را بە نفهمی می زند، در جنگی کە نبودە است جنگیدە است، منشور حقوق بشر اجدادش، الهامبخش دمکراسی بودە است، تمامیت ارضی را چماق سرکوب آیندە می کند، از مردم وکالت می گیرد و با ایلات و عشایر خواندن ملت ها و ملت خواندن خودش، روابط نابرابر را باز تولید می کند.
این رخسارە ڐهن ارتجاع و آرمانشهری او است.
البتە بە این آش نپخت، چاشنی دمکراسی و حقوق بشر ادعایی را هم باید افزود….
این کتاب را بخوانید:
The Reactionary Mind, Corey Robin, 2016